شرایط امروز جهان و همزمانی «نشست سوچی و ورشو» یادآور جهان دو قطبی و دوران پس از جنگ‌جهانی دوم است که حالت نمادینی از تقسیم جهان بین شرق و غرب، جنگ سرد و حاکمیت فردی هم‌چو «ترومن»، رییس جمهور وقت آمریکا و «استالینِ کمونیست»، رهبر وقت شوروی بود. ترومنی که معروف به تصمیم گیرنده‌ای سرنوشت‌ساز […]

از «سوچی» تا «ورشو»شرایط امروز جهان و همزمانی «نشست سوچی و ورشو» یادآور جهان دو قطبی و دوران پس از جنگ‌جهانی دوم است که حالت نمادینی از تقسیم جهان بین شرق و غرب، جنگ سرد و حاکمیت فردی هم‌چو «ترومن»، رییس جمهور وقت آمریکا و «استالینِ کمونیست»، رهبر وقت شوروی بود.

ترومنی که معروف به تصمیم گیرنده‌ای سرنوشت‌ساز بود و جنگ را وسیله‌ای برای صلح می‌دانست و برای اولین بار تصمیم به استفاده از بمب اتمی در جهان گرفت و از اسرائیل حمایت کرد و در سیاست داخلی تصمیم به اصلاح و سرو سامان دادن به اقتصاد داخلی ایالت متحده کرد.

از طرفی استالین که کشورگشایی و صدور انقلاب پرولتاریایی و رسیدن به آب‌های گرم را هدف‌های اصلی خود در سیاست خارجه می‌دانست و در داخل سیاستش را با خشونت و حذف مخالفان و کشتن افرادی همچو «لئون تروتسکی» دوست انقلابی لنین دنبال می‌کرد .

حال که جنگ سوریه تمام شده، وجود ترامپ نو محافظه کار و دنباله‌روی جورج‌بوش عامل طوفان سحرا و جنگ خلیج فارس و پشت‌بسته به لابی صهیونیست و از طرفی پوتین چسپیده به صندلی ریاست جمهوری که حتی تاب و تحمل انتخاباتی آزاد را ندارد خاطرات آن روزها را تداعی می‌کند که دوباره جنگ سرد را به اوج خود رسانده است.

با برگزاری این دو کنفرانس، شرق و غرب به فکر سهم خود از این جنگ‌های نیابتی و جنگ سرد هستند، اما به واقعیت کدام از دو محور شرق و غرب حداقل در کوتاه مدت توانسته خواسته‌هایش تامین شود و دارای یکپارچگی بیشتریست؟

اگر به اجماع اتفاقات خاورمیانه مروری داشته باشیم منتفعان اصلی این تحولات حداقل در کوتاه مدت اسرائیل و روسیه هستند.

کنفرانس ورشو که با حضور مایک پنس معاون ترامپ و مایک پمپئو و حضور چشم‌گیر اعراب حاشیه خلیج فارس بدون حضور قطر و حضور کمرنگ اروپایی‌ها برگزار شد به واقعیت نتوانست خواسته‌های ترامپ در ایجاد یک جبهه مشترک و حداقل ایجاد یک جبهه محدود ولی قوی اروپایی آمریکایی مانند دوران حمله به صدام و خارج از تشکیلات شورای امنیت را در مقابل ایران ایجاد کند.

ترس اروپا از تغییرات سیاسی و حاکمیتی در خاورمیانه و عواقب این تغییرات از جمله مهاجرت بیشتر به اروپا و از طرفی اوضاع بد اقتصادی فرانسه و جدایی بریتانیا از اروپا و موضوع برگزیت یکی از دلایل این عدم موفقیت آمریکاست.

خارج نشدن جمهوری اسلامی ایران از برجام به این عدم موفقیت آمریکا و همراهی نکردن اروپا با آمریکا دامن زده و فقط برنده این بازی در جبهه غرب اسرائیل است که با اختلاف بین جمهوری اسلامی و اعراب چرخه کنفرانس مادرید را به نفع خود تکمیل نموده است.

اصرار ترامپ در مورد فشار بر ایران و تصمیمات دیگرش در پیمان‌های منطقه‌ای مانند: ناتو، آمریکا را از متحدانش دور و یکپارچکی در جبهه غرب را کمرنگ کرده است.

همچنین اصرار ترامپ بر موضوع ایران و غفلت از روسیه ما را یاد سخنان «چرچیل»، رهبر وقت انگلستان در مورد سیاست آمریکا در کنفرانس تهران در سال ۱۹۴۳ که با حضور روزولت، چرچیل و استالین تشکیل شده بود می‌اندازد که به مک میلان، عضو هیات نمایندگی آمریکا یادآور می‌شود:

«کار آلمان تمام است؛ حتی اگر زمانی هم برای انجام آن لازم باشد مسالهٔ واقعی در حال حاضر روسیه است. من نمیتوانم این مساله را به آمریکایی‌ها بفهمانم.»

به واقعیت امروز ترامپ به‌خاطر ایران نفوذ روسیه و فعالیت‌هایش را از حوزه سیاست‌های خود کنار گذاشته و اولویتش را در فشار بر ایران پایه‌ریزی کرده است.

از طرفی نشست سوچی که با سه کشور ترکیه، ایران و روسیه برگزار شد برنده‌ای به‌جز روسیه ندارد؛ زیرا روسیه با حضور همه جانبه‌اش در سوریه به خواسته و آرزوی دیرینش یعنی دسترسی به آب‌های گرم رسیده و کریمه را در غفلت و عدم هماهنگی غرب به‌دست آورده و با اسرائیل در ارتباط کامل اطلاعاتی مخصوصا در حملات هوایی به پایگاه‌های مخالفان می‌باشد.

این نشانِ از عدم علاقهٔ روسیه به حضور ایران در سوریه دارد و با چراغ سبز به اسرائیل در این حملات، خود را از کانون توجهات و اختلافات با آمریکا به وسیلهٔ جلب رضایت اسرائیل دور کرده است.

ترکیه نیز با توجه به عضویت در ناتو و سیاست‌های شناور اردوغان با آمریکا و اتحادیه اروپا نمی‌شود از آن به‌عنوان متحد با روسیه یاد کرد و صرفاً در فکر مدیریت مناطق شمال سوریه و کرد نشین است.

امروز که داعش به پایان راه خود رسیده و روسیه هم علاقهٔ چندانی به ماندن ایران در سوریه ندارد و از طرفی ایران هم‌چو ترکیه مرز مشترک با سوریه ندارد حداقل در کوتاه مدت و با وجود ترامپ و سیاست‌های فعلی آمریکا قدرت مانور و نقش‌آفرینی کمتری هم‌چو گذشته در تغییرات پیش روی سوریه برای جمهوری اسلامی می‌توان متصور بود.

نویسنده: فاتح کردی