نویسنده: عبدالرشید درازهی (آسکانی) قرنی را که در آن زندگی می‌کنیم قرن پیشرفت و ترقی علم و صنعت و تکنولوژی نامیده می‌شود، همهٔ مردم دنیا چه غرب و چه شرق به مادیاتی که روح و روان بشر را به غلامی گرفته است افتخار می‌کنند؛ گویی که همه شوق پرواز به آسمان نفس پرستی و خواهشات […]

نویسنده: عبدالرشید درازهی (آسکانی)

قرنی را که در آن زندگی می‌کنیم قرن پیشرفت و ترقی علم و صنعت و تکنولوژی نامیده می‌شود، همهٔ مردم دنیا چه غرب و چه شرق به مادیاتی که روح و روان بشر را به غلامی گرفته است افتخار می‌کنند؛ گویی که همه شوق پرواز به آسمان نفس پرستی و خواهشات نفسانی را در سر دارند، همه می‌خواهند به بالاترین قله غرور و تکبر و خود نمایی و ظلم و ستم فرود آیند، پا بر روی ضعیفان بگذارند و نظاره گر اشک و خون بی پناهان باشند، چه خوش است به نزد ایشان دیدن اشک زنان و کودکان و مکیدن خون ضعیفان، میدان مسابقه نسل کشی و مسلمان کشی به راه افتاده است، خاورمیانه و کشورهای عربی و اسلامی غرق در خون و آتش هستند، و این چه آتشی است که هرگز خاموشی ندارد؟! آه مظلومان کی بند می‌آید؟ آیا آب کافی و دستی مهربان وجود ندارد که آب بر این آتش شعله‌ور بریزد؟ این شب تار مسلمانان کی به روشنی می‌گراید؟ چرا نباید از روشنی خورشید نور گرفت و دنیا را روشنی بخشید؟ آخر کجا رفتند حاکمان حکیم و مهربان؟ دنیا دارد از ظلم ظالمان جاه‌طلب و کشورگشا از بین می‌رود، اشک مادران و خواهران داغدیده بند نمی‌آید، خون گریه می‌کنند، آه و نالهٔ پناهجویان بی‌پناه آسمان را سخت می‌خراشد، عرش خدای رحمان به لرزه در آمده است، چه خوب گفته‌اند که:

مکن چاه بهر کسی /٭/ اول خودت بعدا کسی

این قلب چه سخت است وخشن و نامهربان؟! چرا نباید آن مهر و عاطفه مادری که در فضای هر خانه‌ای حاکم است را برای مردم مسلمان مهر ورزی نکنیم؟ چرا آوارگی و درماندگی کودک از دست داده پدر و مادر سوری اشک مارا جاری نمی‌کند؟ چرا مردم سوریه باید کشته شوند؟ چرا مردم یمن به خاک و خون کشیده شوند؟ آیا بغیر از کشتن نمی‌توانیم کار بهتری را انجام دهیم یا فقط برای کشتن آمده‌ایم؟ دوستانه می‌گویم و از ته دل: چرا این همه زور و قدرت برای آزادسازی قدس نباشد؟ آخر چه ناجوانمردانه است که با بی‌وجدانی پا بر روی وجدان گذاشت و حق را نادیده گرفت؟! وبا چه ناخوشی تمام خوشی‌های یک ملت به باد هوا گرفته می‌شود؟! و با چه احساس بی‌احساسی و عاطفه‌ای اشک زنان و کودکان ریخته می‌شود؟
این قلم جسور است و چالاک و نوک‌تیز، بُرندهٔ ریشه‌های ظلم و بی‌عدالتی‌های اجتماعی و طبقاتی است که دنیای امروز غرق در امواجش شده است، این قلم را خدای رحمان قسم داده است؛ ﴿ن والقلم وما یسطرون﴾، که جز حق چیزی را نگوید، از کسی نمی‌گذرد، حد و مرزی نمی‌شناسد، خیرش را به همگان می‌رساند، دولت و ملت همه را اذان خود می‌داند و به راحتی درد دل می‌کند، دین و آیین و مذهب را هم افسار می‌کشد… این قلم همگان را خطاب می‌کند.
آری، خرمن ظلم دیگر باید به آتش کشیده شود، در فضای ملتهب و سوزناک دنیای امروز چه می‌گذرد! چه شنیده و دیده می‌شود؟ عصر حاضر فراموش نخواهد کرد قلمها می‌نویسند و آیندگان می‌خوانند.
استفاده از زور و قدرت و فرصتهای اجتماعی موقت و زودگذر خیانتی بس بزرگ و غیرقابل جبران است.
متأسفانه حاکمان اسلامی به جان یکدیگر افتاده‌اند، نمی‌خواهند از سفرهٔ رنگین اسلام با هم و کنار هم دوستانه و برادرانه استفاده کنند، به یکدیگر اعتماد ندارند و به همدیگر خیانت می‌کنند، نمی‌خواهند از تاریخ تلخ روزگار درس بگیرند، فقط می‌خواهند باور و اندیشهٔ خود را ببینند و چشم دیدن بقیه را ندارند، میدان حرص و خودنمایی و خودبینی شلوغ است، اما متاسفانه خارَش به چشم اسلام و مسلمانان می‌رود.
ملتها از بازی‌های بی سر و ته دولتهای ناکارامد سرگردانند؛ طوری که همه مبتلا به عدم دسترسی به نان شب و شرمندهٔ سفره خالی هستند، همه از بیکاری و رنج و محرومیت می‌نالند، چه سخت است و ناباور، برای ملتی که همه راههای امید را از دست داده باشد اما باز هم با هزاران امید و آرزو تن به زندگی می‌دهد و روزی خوش می‌خواهد. همهٔ این حالتهای ناخوش روزگار که بر سر مردم دیده می‌شود، از نافرمانی و عدم توجه به وظیفهٔ اسلامی و دینی می‌باشد آنچه را که باید بکنیم، انجام نمی‌دهیم و از آنچه را که باید اجتناب کنیم، نزدیک به آن شده‌ایم، از راه راست منحرف گشته، خوشی را در به رنج انداختن دیگران می‌بینیم، از دین هراس داریم و یا اینکه آشنایی نداریم، سیرت مصطفیٰ صلى الله عليه وسلم را چه نامهربانانه به پشت انداختیم، احساس بشردوستی و خدمت را شرمندگی تلقی کردیم.
خلاصه که همهٔ ما به نوعی و با سرعت به سمت و سوی اشیای بی‌ارزش در حال مسابقه هستیم، کاری به مردم و همراه و همسایه نداریم، چرا؟ چونکه همراه اول داریم!
پول و سرمایه، زور و قدرت همه را بی نیاز از خدمت و دیدن حق دیگران کرده است.

اگر از شرایط موجود و فعلی شخصی و اجتماعی درس عبرت نگیریم و از نافرمانی و جهل عالمانه دست نکشیم، حتما باید منتظر عذابی فراگیر و خانمانسوز باشیم، تذکر و گوشمالی خداوند متعال را نباید فراموش کنیم، قحط‌سالی طوفان، زلزله و… همهٔ اینها منتظر ما و شما هستند. قرآن سرانجام ملتهای نافرمان و حاکمان ظالم را چه خوب و زیبا به تصویر می‌کشد. مال‌اندوزان و ثروت‌پرستان هم نباید غرور و تکبر قارونی داشته باشند، پادشاهان ظالم و خودخواه هم نباید بر طبل فرعونی بکوبند و تشنهٔ تخت و کرسی باشند.
نسل عزیز جوان باید به فکر تربیت اسلامی صحیح خود باشد تا کشتی طوفان دیده را به ساحل بکشد و نگذارد که امواج ظلم و جهل و خرافات دنیا را فرا گیرد.
اینجاست که وظیفهٔ مسئولین و علما خیلی سخت و سنگین است و باید احساس وظیفه کنند، سکوت را بشکنند و وارد میدان اخلاص عمل شوند، حکومتها را پیامبرگونه و با حکمت دستگیری و نصیحت کنند و چاره‌جویی نمایند و انسانیت را دریابند، دولتمردان حتما و باید خویش را محتاج افراد دلسوز و خیرخواه بدانند و از راهکارهای مناسب و بحران‌شکن افراد دلسوز استفادهٔ مناسب را ببرند، ورنه بزرگترین عذاب را در روز قیامت، دارندگانِ بزرگترین مسئولیتها و انسانهای بزرگ می‌چشند.