نام و نسب: نام ایشان خدیجه، کنیتش ام هند، لقبش طاهره و سلسله نسبش چنین است. خديجة بنت خویلد بن اسد بن عبدالعزی بن قصی. در اینجا خاندان حضرت خدیجه رضی الله عنها با خاندان رسول الله  صلی الله علیه وسلم با هم ملحق می شوند. اسم مادرش فاطمه بنت زایده و از اولاد عامر، […]

نام و نسب:

نام ایشان خدیجه، کنیتش ام هند، لقبش طاهره و سلسله نسبش چنین است.

خديجة بنت خویلد بن اسد بن عبدالعزی بن قصی. در اینجا خاندان حضرت خدیجه رضی الله عنها با خاندان رسول الله  صلی الله علیه وسلم با هم ملحق می شوند. اسم مادرش فاطمه بنت زایده و از اولاد عامر، فرزند لوی بن غالب بود.

پدر حضرت خدیجه رضی الله عنها ، رئیس قبیله و شخصیت بسیار محترمی بود. در مکه مکرمه سکونت گزید. با عبدالدار ابن قصی، ابن عم خود هم پیمان شد و در مکه با فاطمه بنت زایده ازدواج کرد و ۱۵ سال قبل از عام الفيل، حضرت خدیجه رضی الله عنها تا متولد شدند.

نکاح:

زمانی که حضرت خدیجه رضی الله عنها به درک و فهم رسید، به دلیل اخلاق پاکیزهای که داشت به طاهره معروف شد. با توجه به خصلت های پسندیده ای که در ایشان بود، پدرش، ورقه بن نوفل را که برادرزاده اش و از دانشمندان و علماء تورات بود، برای ازدواج با وی در نظر گرفته بود اما بنابر دلایلی این ازدواج صورت نگرفت و تقدیر الهی چنین بود که حضرت خدیجه رضی الله عنها با شخصی به نام ابوهاله بن نباش شمیمی ازدواج کند. در همین ایام حرب الفجار شروع شد و پدر حضرت خدیجه رضی الله عنها در جنگ شرکت کرد و کشته شد.

تجارت:

خدیجه، بعد از درگذشت پدر و شوهرش با مشکلات عدیده ای مواجه شدند. تنها وسیله امرار معاش تجارت بود اما کسی که امور تجارت را ادراه کند، نبود. حضرت خدیجه رضی الله عنها ناچار بود از خویشاوندانش در برابر مزد و معاوضه در امر بازرگانی و تجارت استفاده کند. در یکی از روزها که قرار بود بازرگانان مکه به شام سفر کنند، ابوطالب خطاب به حضرت محمد صلی الله علیه وسلم  گفت: اموال تجاری، حضرت خدیجه رضی الله عنها به شام برده می شود، بهتر است شما با ایشان ملاقات نموده و تصدی امور بازرگانی ایشان را به عهده بگیرید زیرا من سرمایه کافی ندارم و گرنه برایت فراهم می کردم.

رسول الله صلی الله علیه وسلم  به عنوان امانت دار در مکه معروف بودند و حسن اخلاق، صداقت و دیانت ایشان زبانزد عام و خاص بود. حضرت خدیجه  رضی الله عنها را وقتی از این تصمیم ابوطالب باخبر شد، بلافاصله برای حضرت محمد صلی الله عليه وسلم قاصد فرستاد و گفت: برای سفر به شام خود را آماده کرده تصدی امور تجارت را به عهده بگیر. مزدی که به دیگران می دادم دو برابر آن را به شما میدهم. رسول الله صلی الله علیه وسلم ضمن موافقت با پیشنهاد حضرت خدیجه  رضی الله عنها و ابوطالب همراه با میسره، غلام خدیجه به منظور تجارت از مکه به مقصد سوریه و بصره روانه شدند. سود حاصل از این سفر چند برابر سودی بود که در مسافرت های قبلی بدست آمده بود.

ازدواج حضرت خدیجه  با رسول الله :

قاطبۀ مردم قریش فریفته مال و ثروت و اخلاق کریمانه حضرت خدیجه رضی الله عنها بالا بودند و هر کس متقاضی ازدواج با ایشان بود اما دست قضا و قدر الهی شخصیت دیگری را در نظر گرفته بود. رسول الله صل الله علیه وسلم وقتی از سفر شام به مکه برگشتند، حضرت خدیجه رضی الله عنها به وسیله خانمی از زنان قریش به نام نفیسه دختر منیه پیغام نکاح خود را فرستادند و رسول الله صلی الله علیه وسلم  پذیرفتند و تاریخ ازدواج مورد توافق طرفین قرار گرفت. پدر حضرت خدیجه رضی الله عنها در گذشته بود اما عمویش، عروہ بن اسد هنوز زنده و در قید حیات بود. در جامعه آن روز عرب، زنان آزاد بودند که درباره ازدواج خود گفتگو نموده و تصمیم بگیرند. حضرت خدیجه رضی الله عنها  با وجود زنده بودن عمویش شخصا وارد عمل شده تمام مراحل معامله را طی کردند. برابر تاریخ از پیش تعیین شده، ابوطالیب و تمام سران خاندان از جمله حمزه رضی الله عنه به خانه حضرت خدیجه  رضی الله عنها با تشریف بردند. چند تن از سران خاندان حضرت خدیجه رضی الله عنها را نیز در جمع حضور داشتند. ابوطالب صيغه نکاح را اجراء کرد و بر حسب مشوره عمرو بن اسد (۵۰۰) پانصد درهم سکه طلا مهریه مقدر گردید و خدیجه طاهره شرف همسری رسول الله صلی الله علیه وسلم  را حاصل نموده و به مرتبه والای ام المومنین نایل شدند.

سن مبارک رسول الله صل الله علیه وسلم  ۲۰ سال بود و حضرت خدیجه رضی الله عنها تا ۴۰ سال داشتند. ازدواج رسول الله با حضرت خدیجه رضی الله عنها ۱۰ سال قبل از بعثت رسول الله صل الله علیه وسلم  صورت گرفت. اسلام: ۱۵ سال بعد از ازدواج، درست زمانی که رسول الله صلی الله عليه وسلم مبعوث شدند و در راستای انجام رسالت، دعوت و تبلیغ را آغاز نمودند، نخست حضرت خدیجه  رضی الله عنها ما را به اسلام دعوت کردند. حضرت خدیجه  رضی الله عنها بالا قبل از شنیدن این دعوت بر صداقت و حقانیت حضرت محمد صلی الله علیه وسلم  ایمان داشتند. این جریان در باب بدء الوحی در صحیح بخاری بطور مبسوط و مفصل آمده است.

از حضرت عایشه  رضی الله عنها روایت است که می گوید: آغاز وحی بر رسول اکرم صل الله علیه وسلم  به صورت رؤیای صادقانه و خواب های راستین بود. آنچه را که رسول الله صلی الله علیه وسلم  در خواب میدید مانند روشنی صبح تحقق پیدا می کرد. بعد رسول الله صلی الله علیه وسلم  گوشه نشینی و عزلت را اختیار کردند. برای این هدف اندکی از زاد و خوردنی ها را با خود حمل کرده به غار حرا تشریف می بردند و در آنجا به عبادت و راز و نیاز پرداختند. وقتی زاد و توشه تمام می شد، به خانه حضرت خدیجه رضی الله عنها می آمد و دوباره به غار حراء بر می گشت و مشغول مراقبه و مناجات می شد تا اینکه روزی جبرئیل عالی آمد و گفت: “بخوان” رسول الله صلی الله علیه وسلم  فرمودند: “من سواد خواندن ندارم” جبرئیل، با فشار، رسول الله  صلی الله علیه وسلم  را در بغل گرفتند و بعد رها کردند و گفتند: “بخوان” رسول الله صلی الله علیه وسلم همان پاسخ اول را تکرار کردند، این کلمه میان جبرئیل رسول الله صلی الله علیه وسلم  سه بار تکرار گردید.

. دفعه سوم جبرئیل گفت: بخوان به نام خدایی که کائنات را خلق فرمودند، خدایی که انسان را از تکه گوشتی آفرید، بخوان پروردگار تو نیک و مهربان است. رسول الله صلی الله علیه وسلم به خانه تشریف بردند در حالی که قلبش مملو از جلال حضرت حق بود. خطاب به حضرت خدیجه رضی الله عنها  فرمودند: «پتو بر من بینداز! پتو روی من بینداز! حاضرین روی  رسول الله صلی الله علیه وسلم  پتو انداختند. رعب و وحشتی که طاری بود کم شد. بعد از آن رسول الله صلی الله علیه وسلم  تمام جریان را برای حضرت خدیجه رضی الله عنها  بیان کردند و گفتند: «احساس وحشت می کنم» حضرت خدیجه رضی الله عنها  فرمودند: «جای نگرانی نیست» خداوند تو را ضایع نخواهد کرد، زیرا که شما صلحه رحم می کنید، بینوایان را یاری می کنید، مهمان نواز هستید و از حق حمایت می کنید. آنگاه حضرت خدیجه رضی الله عنها، رسول الله  صلی الله علیه وسلم  را نزد پسر عمویش، ورقة بن نوفل بردند. ورقة بن نوفل مسیحی بود، زبان عبرانی را می دانست و انجیل را به زبان عبرانی مینوشت، اما مسن و نابینا بود. خدیجه زا خطاب به ورقه گفت: «از برادرزادهات محمد بن عبدالله گوش کن، ببین چه می گوید؟ ورقه گفت: ماجرا چیست؟ چه دیدی؟ رسول الله صلی الله علیه وسلم  كل  قضيه را برای ورقه تعریف کردند. ورقه گفت: این همان فرشته ای بوده که بر موسی نازل می شد و برای تمام انبیاء پیام خدا را می آورد. کاش من، آن زمانی که قوم تو، تو را از شهر بیرون خواهد کرد، زنده می بودم و توان لازم برای دفاع از شما را می داشتم. رسول الله صلی الله عليه وسلم فرمودند: «مگر مردم، مرا از مکه بیرون خواهند کرد؟» ورقه گفت: آری، آنچه که بر تو نازل شده، بر هیچ کس نازل نشده مگر اینکه با وی عدالت و دشمنی شده است. اگر من تا آن زمان زنده ماندم حمایت لازم را از تو خواهم کرد. دیری نگذشت که ورقه فوت کرد و نزول وحی برای مدت کوتاهی منقطع گردید.

تا آن زمان نمازهای پنجگانه فرض نشده بود، رسول الله صلی الله علیه وسلم نمازهای نفلی می خواندند و حضرت خدیجه رضی الله عنها لا يصليان سرا ماشاء الله – یعنی رسول الله صل الله عليه وسلم و حضرت خدیجه رضی الله عنها مدت زمانی به طور پنهانی نماز می خواندند.

عفیف کندی، برای خرید وارد مکه شد و در خانه حضرت عباس به منزل گرفت. صبح نگاهی به اطراف کعبه کرد. دید که شخصی آمد و رو به قبله کرد و پسری در سمت راست آن شخص ایستاد و زنی پشت سر آن اقتداء کرد بعد از خواندن نماز برگشتند، عفیف خطاب به حضرت عباس گفت: مثل اینکه جریان بسیار مهمی در شرف وقوع است. حضرت عباس در جواب گفت: آری و بعد خطاب به عفیف کندی، گفت: میدانی این شخص کیست؟ او برادرزاده من، محمد است، و این دومی برادرزاده من على، و این سومی همسر محمد صل الله علیه وسلم  ، حضرت خديجه هستند. برادر زاده من معتقد است که مذهب او همان مذهب پسندیده پروردگار است و او هر آنچه را که انجام می دهد، طبق دستور پروردگار انجام می دهد و تا جائی که من میدانم، در دنیا تنها همین ۳ نفر هوادار این طرز فکر هستند.

اگرچه این روایت از دیدگاه عقلی ضعیف است اما هیچگونه دلیلی بر ضعف بودن آن وجود ندارد. علاوه بر این از نظر درایت هیچ نقصی در آن دیده نمی شود از نظر روایت، ابن سعد محدث معروف چند طریق برای اثبات آن نقل کرده است. بغوی، ابویعلی، و نسائی در کتب خود آن را نقل کرده اند. حاکم، ابن خیثمه، ابن منده و صاحب غيلانيات آن را پسند فرمودند و مهمتر از همه این است که امام بخاری در تاریخ خود آن را درج نموده و صحت آن را مورد تائید قرار داده است. حضرت خدیجه رضی الله عنها نه تنها اینکه رسالت رسول الله صلی الله علیه وسلم  را مورد تائید قرار داد بلکه در روزهای نخستین دعوت اسلامی به عنوان معاون در کنار و دوشادوش رسول الله صلی الله علیه وسلم  برای اسلام خدمت کرد. کفار مکه با وجود نفوذ و قدرت خود، تا چند سال از آزار و آسیب رساندن رسول الله صلی الله علیه وسلم  دچار واهمه بودند، و به حق این واهمه کفار بخاطر حمایت های حضرت خدیجه رضی الله عنها از ایشان بوده است. قبلا بیان گردید که در آغاز نبوت، زمانی که رسول الله صل یالله علیه وسلم  فرمودند: «من تا حدی دچار وحشت هستم» حضرت خدیجه رضی الله عنها خطاب رسول الله صلی الله علیه وسلم  گفت: «جای نگرانی نیست، خداوند شما را تنها نخواهد گذاشت». در راستای دعوت و تبلیغ اسلام، زمانی که کفار و مشرکین از طرق متعدد، می خواستند رسول الله صلی الله علیه وسلم  را مورد اذیت و آزار قرار دهند، تنها موجب دلگرمی ایشان حضرت خدیجه رضی الله عنها بودند، در استيعاب در این باره چنین آمده است:

یعنی: آنچه را تکذیب و مخالفت مشرکین که موجب صدمه برای رسول الله صلی الله عليه وسلم  بود، با دیدار حضرت خدیجه رضی الله عنها آثار آن کاسته می شد زیرا حضرت خدیجه رضی الله عنها ضمن تائید سخنان رسول الله صل الله علیه وسلم سعی می کرد مخالفت دشمنان را کم ارزش جلوه دهد.

در سال هفتم بعث زمانی که قریش برای از بین بردن و نابود کردن اسلام تصمیم گرفت، قرار بر این شد که رسول الله صل الله علیه وسلم  و تمام خاندان او را در درهای محاصره کنند. ابوطالب ناچار شد که تمام خاندان بنی هاشم را در شعب ابی طالب اسكان دهد، حضرت خدیجه رضی الله عنها در این تحریم و بایکوت، رسول الله صل الله علیه وسلم  ” را همراهی کردند. در سیرت ابن هشام چنین آمده است:

وهي عند رسول الله صل الله علیه وسلم  ومعه في الشعب. یعنی: حضرت خدیجه رضی الله عنها در دوران محاصره شعب ابی طالب، رسول الله صل الله علیه وسلم  را همراهی می کرد.

بنی هاشم سه سال را در حال محاصره سپری کرد. دوران محاصره از نظر اقتصادی چنان سخت و مشکل بود که محاصره شدگان با خوردن برگ درختان روزها را شب می کردند. اما در عین حال بخاطر حمایت های حضرت خدیجه  رضی الله عنها از رسول الله صل الله علیه وسلم  و هوادارانش بعضی وقتها مواد خوراکی به آنان می رسید. حکیم بن حزام که برادرزاده حضرت خدیجه رضی الله عنها بود، روزی تعدادی گندم توسط غلام خود برای حضرت خدیجه رضی الله عنها فرستاد. ابوجهل در مسیر راه غلام را دید و می خواست از رسیدن مواد خوراکی به حضرت خدیجه رضی الله عنها جلوگیری کند، اتفاقا در همان لحظه ابوالبختری از آنجا می گذشت. او اگر چه کافر بود اما بحال محاصره شدگان ترحم کرد و خطاب به ابوجهل گفت: کسی می خواهد به عمه اش چیزی بدهد تو جلوی آن را می گیری؟

درگذشت حضرت خديجه :

حضرت خدیجه رضی الله عنها بعد از ازدواج با رسول الله صل الله علیه وسلم  ۲۰ سال زنده ماندند و در تاریخ یازدهم رمضان سال دهم بعثت، یعنی ۳ سال قبل از هجرت دار فانی را وداع گفتند. در سال وفات عمر مبارک ایشان ۶۴ سال و شش ماه بود. از آن جهت نماز جنازه تا آن تاریخ مشروع نشده بود جنازه ایشان بدون نماز در قبرستان حجون دفن گردید.

رسول الله صل الله علیه وسلم  شخصا داخل قبر رفته و بزرگترین عمگسار و مونس و همدم خود را با دست های مبارک خود به خاک سپردند. قبر حضرت خدیجه رضی الله عنها را در گورستان معلی زیارت گاه مسلمانان است.

وفات حضرت خدیجه رضی الله عنها نقطه عطفی در تاریخ اسلام به حساب می آید. آن روزها، روزهای بسیار سخت و سهمگینی برای اسلام بود حتی شخص گرامی رسول الله صل الله علیه وسلم آن سال را (عام الحزن) سال غم و اندوه نام نهادند. زیرا بعد از رحلت ایشان کفار قریش از هیچ کس دیگر احساس ترس نمی کردند و بی باکانه رسول الله صل الله علیه وسلم  را مورد آزار و اذیت قرار دادند. در همین روزها بود که رسول اکرم صل الله علیه وسلم  از اهالی مکه مایوس شده و به طایف تشریف بردند.

فرزندان حضرت خديجه :

حضرت خدیجه رضی الله عنها  ایا فرزندان متعددی داشتند. از ابوهاله، شوهر اول، صاحب دو فرزند، به نامهای هاله و هند بودند. از شوهر دوم، یعنی عتیق صاحب یک دختر بودند. که نام او نیز هند بود. از رسول الله صل الله علیه وسلم  شش فرزند، دو پسر و چهار دختر داشتند که اسامی شان به شرح زیر می باشد.

١- حضرت قاسم: قاسم بزرگترین فرزند رسول الله صل الله علیه وسلم بود.

رسول الله صل الله علیه وسلم به نام او کنیت خود را ابوالقاسم قرار داده بودند. قاسم در زمان کودکی در مکه مکرمه رحلت کردند. هنگام وفات تازه راه رفتن را شروع کرده بودند.

۲- حضرت زینب رضی الله عنها: بزرگترین دختر رسول الله صل الله علیه وسلم بودند.

٣- حضرت عبدالله رضی الله عنه: عمرش بسیار کم بود و از آن جهت که بعد از بعثت متولد شدند به طيب و طاهر ملقب گردیدند.

۴- حضرت رقیه؛

۵ ۔ حضرت ام کلثوم؛

۶- حضرت فاطمه زهراء: حضرت خدیجه رضی الله عنها با فرزندان خود را بسیار دوست می داشتند و از آنجهت که توان مالی لازم را داشتند، سلمه، کنیز عقبه را برای پرورش و نگاهداری فرزندان خود استخدام کرده بودند. او فرزندان حضرت خدیجه  رضی الله عنها را شیر و طعام می داد. از میان ازواج مطهرات، حضرت خدیجه  رضی الله عنها حامل خصوصیات ویژه ای بودند که دیگران این خصوصیات را نداشتند. او نخستین همسر رسول الله صلی الله علیه وسلم  بود. هنگام ازدواج با رسول الله صلی الله علیه وسلم  چهل سال داشت اما رسول الله  صل الله علیه وسلم در حیات مبارک او ازدواج نکردند. غیر از ابراهیم تمام فرزندان رسول الله صلی الله علیه وسلم  و از بطن ایشان بودند.

فضائل و مناقب حضرت خديجه :

فضیلت و منقبت ام المؤمنین حضرت خدیجه رضی الله عنها طاهره از این مساله روشن و هویدا است که زمانی که رسول اکرم صل الله علیه وسلم  می خواستند وظیفه رسالت و نبوت را انجام دهند، در فضای این عالم پهن و گستردهد هیچ گونه صدایی در تأیید ایشان بلند نشد. کوه حراء وادی عرفات، جبل فاران حتى تمام جزيرة العرب، در برابر ندای توحید یک پیکر مجسم شده بود و در این خاموشی فراگیر و گسترده تنها یک صدا بود که در فضای مکه طنین انداز بود، یعنی صدای کفر ستیز حضرت خديجه. این ندای ملکوتی از قلب منور حضرت خدیجه رضی الله عنها بلند شده و آن ظلمتكدۂ کفر و ضلالت به دومین تجلی گاه انوار حضرت حق تبدیل شده بود.

حضرت خدیجه رضی الله عنها با بانوی بزرگواری است که قبل از نبوت بت پرستی را رها کرده بود. در مسند امام احمد آمده است که رسول الله صل الله علیه وسلم  خطاب به حضرت خدیجه رضی الله عنها فرمودند: «سوگند به الله که من هرگز لات و عزی را پرستش نخواهم کرد» حضرت خدیجه رضی الله عنه  گفتند: از لات و عزی بگذریم» یعنی از آنها یادی نشود. زمانی که رسول الله صل الله علیه وسلم  ندای توحید را سر دادند، نخستین کسی که به ندای ایشان پاسخ مثبت داد حضرت خدیجه رضی الله عنها بود. نفعی که از جانب حضرت خدیجه رضی الله عنها به شخص رسول الله  صل الله علیه وسلم و اسلام رسید در اوراق تاریخ و کتب سیرت به ثبت رسیده است. در سیرت ابن هشام آمده است: “و كانت له وزير صدق على الاسلام” یعنی، حضرت خدیجه رضی الله عنها در امور دین و شریعت مشاور راستین رسول الله صل الله علیه وسلم  بودند.

حضرت خدیجه رضی الله عنها  اما با وجود تموَل و ثروتش، خدماتی را که شخصا برای رسول الله صل الله علیه وسلم  به عهده گرفته بودند، نمایانگر محبت فوق العاده ایشان با حضرت رسول بود. در صحیح بخاری آمده است: روزی حضرت جبرئیل خطاب به رسول الله صل الله علیه وسلم  گفت: خدیجه طعامی را در ظرف گذاشته برای شما دارند می آورند، سلام الله و مرا به ایشان ابلاغ دارید.

رسول اکرم صل الله علیه وسلم با زید بن حارثه فوق العاده محبت می کردند. زید بن حارثه در مکه به عنوان غلام زندگی می کرد. حضرت خدیجه رضی الله عنها  او را آزاد کردند اما او بجای اینکه مخدوم دیگران باشد خدمت کردن به رسول الله صل الله علیه وسلم  ” را ترجیح داد.

رسول الله صل الله علیه وسلم  نیز با حضرت خدیجه رضی الله عنها محبت و علاقه فراوان داشتند، در طول حیات و زندگی با حضرت خدیجه، ازدواج مجدد نکردند. بعد از رحلت حضرت خدیجه رضی الله عنها سنت رسول اکرم که بر این بوده است که هر گاه گوسفندی در خانه ذبح میشد، پس از جساجو درباره دوست داران حضرت خدیجه رضی الله عنها ، سهم آنان را می فرستاد. حضرت عایشه رضی الله عنه  می گوید: اگر چه من حضرت خدیجه  رضی الله عنها را ندیده بودم اما همواره برای او غبطه می خوردم و این غطبه برای هیچ کدام از ازواج در من ایجاد نشده بود و دلیلش نیز این بود که رسول اکرم صل الله علیه وسلم به کثرت از ایشان یاد می کردند. حضرت عایشه رضی الله عنها می گوید: روزی رسول الله صل الله علیه وسلم  را درباره خدیجه  آزرده خاطر کردم اما رسول الله صل الله عليه وسلم فرمودند: خداوند محبت او را در دل من جای داده است.»

بعد از رحلت حضرت خدیجه رضی الله عنها ، خواهرش “هاله” روزی به دیدار رسول الله صل الله علیه وسلم  رفت و بر حسب قانوان استیذان (کسب اجازه اجازه ورود خواست. صدای او مشابه با صدای خواهرش حضرت خدیجه رضی الله عنها بود. صدای هاله وقتی به گوش رسول الله صل الله علیه وسلم  رسید، یاد حضرت خدیجه  رضی الله عنها برایش تداع

جواب فرمودند: «هرگز این طور نیست که شما فکر می کنید. زمانی که مردم کافر بودند، او مسلمان بود. زمانی که من حامی نداشتم او مرا حمایت کرد. علاوه بر این فرزندان من از بطن او هستند.» .

روایات زیادی درباره فضیلت حضرت خدیجه رضی الله عنها وارد شده است. در صحیح بخاری و مسلم آمده است: «خیر نیاء الدنيا مريم بنت عمران و خير نساء الدنيا خديجة بنت خويلد» بهترین بانوان دنیا مریم بنت عمران و خديجة بنت خولید هستند.

روزی جبرئیل نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم نشسته بود که حضرت خديجه آمدند. حضرت جبرئیل خطاب به رسول الله صلی الله عليه وسلم فرمودند: «بشرها ببيت في الجنة من قصب لا صخب فيه و لا نصب» یعنی: او را به خانه در بهشت که از جواهر ساخته شده است و هیچ گونه سر و صدا و زحمتی در آن نیست، نوید بده.

 

منبع : کتاب بانوان نمونه عصر پیامبر صلی الله علیه وسلم و صحابه رضی الله عتهم

مولفان: مولانا سعید انصاری ندوی-مولانا عبدالسلام ندوی

مترجم: مولوی نذیر احمد سلامی