یک دانش‌آموز دختر در سوئیس به خاطر حجابش از مدرسه اخراج شد. مدیر مدرسه‌ای در سوئیس دانش‌آموز ۱۵ ساله‌ای را در ماه مبارک رمضان که پوشش حجاب را برگزیده بود، به ترک مدرسه مجبور کرد. مدیر این مدرسه بعد از انتهای زنگ تاریخ که در آن با دانش آموزان نسبت به آزادی فرهنگها و ادیان […]

یک دانش‌آموز دختر در سوئیس به خاطر حجابش از مدرسه اخراج شد.

مدیر مدرسه‌ای در سوئیس دانش‌آموز ۱۵ ساله‌ای را در ماه مبارک رمضان که پوشش حجاب را برگزیده بود، به ترک مدرسه مجبور کرد.

مدیر این مدرسه بعد از انتهای زنگ تاریخ که در آن با دانش آموزان نسبت به آزادی فرهنگها و ادیان بحث کرده بود، این دانش آموز را مجبور به ترک مدرسه کرد.

عاقلانه نیست در قرن ۲۱ در جامعه‌ی غرب، دختری مجبور شود تا بین درس و مدرسه و بین حجاب و انجام آزادانه‌ی اعمال دینی‌اش یکی را اختیار کند.

فرح اولکای، منشی دبیرخانه مرکز مرکزی مسلمانان سوئیس، که از نزدیک با این واقعه ارتباط داشته است، با ارسال پیامی صوتی با حالتی گریان به تمام زنان مسلمان اروپا گفت: «هنوز به خاطر حجابم اجازه ندارم به مدرسه بروم.»

دلم می‌سوزد، چه شده که امسال این دختر اجازه ندارد با حجابش به مدرسه برود؟

او ”لیلا“ نام دارد از شهر تون سوئیس، باید با این موضع سخت دست و پنجه نرم کند. هر بار – نسبت به آن – از خودم می‌پرسم: چرا قانون اساسی فدرال سوئیس آزادی ادیان را برعهده گرفته است در حالی که حقیقتاً همیشه با این آزادی قانونی برخورد می‌شود؟

هنگامی که لیلای ١۵ ساله به خاطر پیروی از آموزه‌های اسلامی، حجاب را برگزید، انتظار نداشت که تا این حد در تنگنا قرار گیرد؛ چه، او در میان معلمان و دانش آموزان، دانش آموز محبوبی بود و همیشه بهترین رتبه‌ها را کسب می‌کرد.

موضوع درس زنگ تاریخ صبح روز دوشنبه ”آزادی دین و فرهنگ“ بود و این موضوع با پیدایش درگیری مناسب بود، چرا که بعد از یک ساعت از انتهای زنگ، لیلا با خبر شد که این آزادی برای او نیست و او تا زمانی که با حجاب است، جایی در مدرسه ندارد!

لیلا میلی به ترک مدرسه نداشت مگر بعد از اینکه نامه‌ای رسمی با این مضمون به او رسید که با حجابش اجازه‌ی حضور در کلاسهای درس را ندارد.

مدیر مدرسه علىٰ‌رغم اینکه کتباً این نامه را برای او نوشته بود و به جای اینکه به او فرصت دفاع بدهد، او را ترساند و تهدید کرد که تحویل پلیسش می‌دهد.

لیلا هم از ترس، لوازم خود را جمع کرده، راه خانه را در پیش گرفت.

معرکه‌ای سخت برای رسیدن به حق اساسی

هنگامی که والدین لیلا از ماجرا اطلاع یافتند، ناراحت و حیرت‌زده شدند.

پدرش گفت: «اگر دخترم را در این موقعیت سخت، تنها بگذارم، هرگز مرا نمی‌بخشد؛ پشتش خواهم ایستاد و در کنارش خواهم بود و او را حمایت خواهم کرد.» و همین طور تمام خانواده.

شایسته بود که لیلا در روز بعد به مدرسه برود؛ او کاری که سزاوار طعنه باشد، انجام نداده بود.

در مدرسه غوغایی به پا شد. معلم بزرگش اظهار تجاهل کرد و خواست به او بفهماند که او نادان است و گناه بزرگی را مرتکب شده است و به او اجازه‌ی حضور در مدرسه را نداد.

همکلاسی‌هایش کتابهای او را در گنجه‌اش گذاشتند تا از دیدشان پنهان کنند و لیلا بدانها دسترسی نداشته باشد. در حالی که این حادثه، از نظام آموزشی سوئیس کاملاً بعید بود.

در دبیرخانه‌ی مجلس مرکزی مسلمانان سوئیس (IZRS)، لیلا با چشمانی اشکبار ماجرایش را تعریف کرد و منشی فوراً دانست که در این موقع چه واکنشی نشان دهد؛ چرا که آنان بسیار با چنین موارد نژادپرستانه‌ای نسبت به حجاب مواجه  شده بودند. او ابتدا لیلا را آرام کرد و برایش توضیح داد که این موضع، در نزدیکترین وقت ممکن اصلاح خواهد شد و به او روحیه داد که از هر وسیله‌ی قانونی برای رسیدن به حقش استفاده کند.

یک هفته می‌شود که لیلا به مدرسه نرفته است. معلم، دانش آموزان را از اینکه به منزل لیلا بروند و او را از درسها و تمرینها اطلاع دهند، باز داشته است.

این منشی گفت: تلاش خواهیم کرد تا به وسیله‌ی ادارات آموزشی بخش‌های مختلف، به حل سریعی در این باره برسیم، اما این کار وقت زیادی خواهد گرفت؛ چرا که کارهای اداری وقت‌گیر است.

علىٰ‌رغم در تنگنا قرار دادن والدین لیلا بر مدیریت مدرسه نسبت به وجود ماده‌ای مکتوب تا بتوانند در جلسه‌ی دادگاه بر آن انگشت بگذارند، اما تا روز دوشنبه چیزی از مدرسه درنیافتند و مجلس مرکزی مسلمانان با لیلا و خانواده‌اش چنین تصمیم گرفتند که این قضیه را علنی کنند تا بر مدیریت مدرسه فشار بیاورند.

در واقع، گزارشی که در روزنامه‌ی ”زونتاج/ سانتونگ“ منتشر شد، خشم بسیاری از مسلمانان را برانگیخت و در همان وقت همبستگی خود را با این دانش‌آموز اعلام کرده و به او قوت قلب دادند.

الآن وقت آن رسیده بود که مدرسه کوتاه بیاید. در روز دوشنبه حکم نهائی ”مجوز استثنائی“ برای لیلا صادر شد که به او اجازه می‌داد با حجاب به مدرسه برود.

این فقط بدین خاطر بود که او نسبت به حق خود آشنایی داشت و می‌دانست اگر تسلیم شود، دیگر دختران محجبه هم دچار این مشکل خواهند شد؛ لذا نباید با اختیار خود کوتاه آمد.

آیا این بی‌معنا نیست که دختر نوجوانی در قرن بیست و یکم در جامعه‌ی غربی میان حجاب و دینداری و آموزش یکی را اختیار کند؟

آیا این نفاق نیست که ”ملاله“ به خاطر دفاع از آموزش دختران افغان به جایزه‌ی صلح نوبل دست یابد و همزمان، دختری فقط به خاطر حجاب و دینداری، از آموزش در اروپا باز ماند؟

مثال شخصی

آنچه برای من به هنگام کارهای تجاری مهم است، پوشش صحیح اسلامی است و همیشه دامن و لباس گشاد به تن می‌کنم که سر و گردنم را کاملاً می‌پوشد، اما دوست مسلمانی دارم که در بخش دیگری کار می‌کند و حجابش را کاملاً رعایت نمی‌کند؛ گرچه روسری به سر می‌کند، اما گردنش نمایان است. باری از من پرسیدند: چرا از این حجاب مدرن! استفاده نمی‌کنی؟ من با دوستم هیچ مشکلی نداشتم، ولی گفتم: تلاش من این است که واجباتم را به نحو احسن ادا کنم.

بر ما لازم است که نسبت به عاقبت اعمالمان بیندیشیم؛ اگر در اینجا لیلا مقاومت نمی‌کرد، چه رخ می‌داد؟ ممکن بود که پوشش حجاب در دبیرستانهای تون سوئیس کاملاً ممنوع شود.

واجبِ زنان مسلمان همین است که به تواناییهای خود برگردند و برای ما مناسب نیست که فقط متأسف باشیم؛ چرا که ما راه مورد پسند الله تعالى را اختیار کرده‌ایم و شایسته است که با نقد اجتماعی و جوّ ناسازگار مواجه شویم.

ما اجازه‌ی کار با حجابمان را داریم و با حجاب به مدرسه می‌رویم. در دایره‌ی دین حنیف اسلامی‌مان اجازه‌ی هر کاری را داریم و برای شعائر دینی‌مان از معلم یا پلیس اجازه نمی‌گیریم.

نگرانی‌های اسلام‌هراسی به طور ویژه متوجه زنان مسلمان است؛ اما به یمن نمونه‌های بارز تاریخ اسلام، هرگز امیدمان را از دست نخواهیم داد.

با تجربه‌های گذشتگان به یاری اعتماد خویش و آموزش از آنان خواهیم پرداخت.

بهترین الگو در این باره پیامبر و مقتدایمان محمّد صلى الله علیه وسلم است که بعد از نزول وحی، تعداد اندکی به او ایمان آورد و قریش، تحریم‌های اقتصادی و اجتماعی را بر آنان إعمال کرد که کسی حق ندارد با آنان معامله و نشست و برخاست و عقد نکاح داشته باشد؛ علىٰ‌رغم اندک بودن مسلمانان در آن زمان، آنان با مقاومت و ایمان قوی خود توانستند بر این وضعیت غالب آیند و به‌خاطر تحقق پیروزی شجاعانه گام بردارند.

الآن در اروپا میلیونها مسلمان یافت می‌شود، لیکن خود را گذاشته‌اند تا مثل توپهای ”پینگ پونگ“ به این طرف و آن طرف پرت شوند.

در حالی که انگیزه‌ی مبارزه با این ظلم در این آیه‌ای که رسول خدا صلى الله علیه وسلم در حجه الوداع قرائت فرمود، نهفته است: «لَا تَظْلِمُونَ وَلَا تُظْلَمُونَ» [بقره: ٢٧٩]؛ ظلم نکنید و ظلم را هم نپذیرید.