پس از آن‌که انقلاب سراسری و مشهور مردم شبه‌قاره‌ی هند علیه استعمار انگلیس در سال ۱۲۷۴‌ق./ ۱۸۵۷م. بر اثر توطئه‌‌های داخلی و سرکوب‌گری نظامی استعمارگران با شکست مواجه شد، اوضاع هند رو به وخامت نهاد. دولت مسلمانان مغول که به‌ظاهر تا آن روز در دهلی حاکم بود، آخرین نفس­‌های خود را کشید و جان داد […]

پس از آن‌که انقلاب سراسری و مشهور مردم شبه‌قاره‌ی هند علیه استعمار انگلیس در سال ۱۲۷۴‌ق./ ۱۸۵۷م. بر اثر توطئه‌‌های داخلی و سرکوب‌گری نظامی استعمارگران با شکست مواجه شد، اوضاع هند رو به وخامت نهاد. دولت مسلمانان مغول که به‌ظاهر تا آن روز در دهلی حاکم بود، آخرین نفس­‌های خود را کشید و جان داد و از آن پس انگلیس بر سراسر هند تسلط یافت.

نیروهای انگلیسی در دهلی و دیگر شهرهای هند حمام خون به‌راه انداختند و خیابان­‌ها را مملو از اجساد شهدا و مجروحان کردند. به‌ویژه علما و بزرگ‌مردان اندیشه و دعوت و رهبران انقلاب را تحت تعقیب و هدف خشم و غضب خود قرار دادند؛ برخی را کشتند، برخی را آواره و مجبور به هجرت کردند، عده‌ای را دستگیر و اعدام کردند، تعدادی را نیز به جزیره‌ی «اندمان» در اقیانوس هند که از نظر آب و هوا و شرایط زندگی بسیار نامساعد بود، تبعید کردند.

وقتی تمام تلاش‌­ها برای رویارویی مستقیم با استعمار انگلیس که عامل اصلی زوال و نابودی حاکمیت مسلمانان در هند به‌شمار می­‌رفت، چندین مرحله با شکست مواجه شد و استعمار پیر توانست سیطره‌‌اش را بر سراسر هند بگستراند؛ آخرین اقدام جسورانه، ورود به میدان جهاد و مبارزه‌ای بود که بنیان­گذار دارالعلوم دیوبند، امام محمّدقاسم نانوتوی با دوستان و همرزمان بزرگوارش در منطقه شاملی شهرستان مظفرنگر در ایالتِ اتراپرادش پیش از همه وارد آن شدند. همان معرکه‌­ای که حافظ ضامن‌علی یکی از علمای برجسته و ربّانی با جمعی در آن جام شهادت نوشیدند.

سرانجام تاریکی سراسر هند را فراگرفت، دولت انگلیس تمامی موقوفات، مستغلات و منابع درآمد مدارس اسلامی را مصادره کرد و جهت نابودی مراکز اصلاح، فکر، دعوت و تعلیم و تربیت وارد عمل شد تا بدین‌ترتیب مسلمانان در گذر زمان جاهل و ناآگاه بارآیند و جهت­‌دهی آنان به‌سوی مسیحیّتِ تحریف‌شده به آسانی صورت پذیرد.

هنگامی‌که فعالیت‌های تبشیری با حمایت استعمار پیر و تبلیغات گسترده‌ی هندو­­ها که بیشتر اوقات با تبشیری‌های مسیحی هم­‌صدا بودند، علیه دین اسلام افزایش یافت، علما و سکان‌داران کشتی اسلام و مسلمین در هند، همه‌ی راهکارهایی را که به حفاظت از کیان اسلام و فرهنگ و عقیده‌ی اصیل اسلامی در این کشور کمک می­‌کرد، مورد بحث و بررسی قرار دادند. و سرانجام به این نتیجه رسیدند که تنها راه‌حل، راه‌اندازی مراکز و مدارس آموزش علوم اسلامی با حمایت و پشتیبانی توده‌ی مردم مسلمان است؛ زیرا با این شیوه علوم کتاب و سنّت و معارف دینی انتشار یافته و مسلمانان بر دین­ و عقیده­‌شان استوار خواهند ماند.

در رأس این علما و بزرگ­مردان، امام محمّدقاسم نانوتوی (متوفای ۱۲۹۷ق./ ۱۸۷۹م.) بود که با همکاری و رایزنی دوستان خود مولانا رشیداحمد گنگوهی (متوفای۱۳۲۳ق./ ۱۹۰۵م.)، مولانا ذوالفقارعلی دیوبندی (متوفای۱۳۲۲ق./ ۱۹۰۴م.)، حاج سید محمدعابد دیوبندی (متوفای ۱۳۳۱ق./ ۱۹۱۲م.)، مولانا یعقوب نانوتوی (متوفای ۱۳۰۲ق./ ۱۸۸۴م.)، مولانا رفیع‌الدین (متوفای ۱۳۰۸ق./ ۱۸۹۰م.)، مولانا فضل‌الرحمن عثمانی دیوبندی (متوفای ۱۳۲۵ ق./ ۱۹۰۷م.)، روز چهارشنبه ۱۵ محرم‌الحرام سال ۱۲۸۳ق./ ۳۰ می ۱۸۶۶م. در مسجدی قدیمی به نام «مسجد چتّه» که در جنوب شرقی محوطه‌ی فعلی دارالعلوم دیوبند واقع است، اقدام به تأسیس مدرسه و مرکزی نمودند که هسته‌ی اولیّه آن با یک مدّرس به نام «ملا محمود» و یک طلبه به نام «محمودالحسن» آغاز به کار کرد.

بعدها همان طلبه به جایگاهی رسید که رهبری مسلمانان و مردم هند را در نهضت آزادی هند از استعمار انگلیس به عهده گرفت و به «شیخ‌الهند» معروف شد، سرانجام این نهضت به استقلال هند منجر شد.

دیوبند

این مدرسه در روستایی به نام دیوبند (Deoband) آغاز به‌کار کرد؛ منطقه‌ای که در آن زمان ویژگی خاصی نداشت، اما به برکت این مدرسه که در بدو تأسیس «مدرسه‌ی عربیه‌ی اسلامیه» نام داشت، توسعه و شهرت یافت. نام و آوازه‌ی دیوبند در مدت کوتاهی در اطراف‌واکناف شبه‌قاره‌ی هند و حتی فراتر از آن، در سرزمین‌های دیگر نیز منتشر شد. امروزه دیوبند از بسیاری از کلان‌شهرهای هند نیز شهرت بیشتری دارد.

دیوبند در شهرستان سهاران‌پور، در ایالت اتراپرادش و در ۱۵۰ کیلومتری شمال دهلی پایتخت هند واقع است. رودخانه «گنگ» از شرق سهاران‌پور و رودخانه «جمنا» از غرب آن عبور می‌کند.

دیوبند از قدمتی دیرینه برخوردار است و ۵۵ درصد جمعیت آن را مسلمانان تشکیل می­‌دهند. دیوبند علما، فقها، ادبا و شعرای بسیاری را در دامان خود پرورده و چنان‌‌که پیش‌تر گفتیم، به یُمن دارالعلوم دیوبند شهرتی جهانی یافته است.

اکنون دیوبند به شهر تبدیل شده است و در آن آثار باستانی‌ای از جمله قلعه‌ی امپراتور مغول، اکبرشاه (متوفای ۱۰۱۴ق./ ۱۶۰۵م.)، وجود دارد. مورِّخ شهیر ابوالفضل در کتاب «آیین اکبری» در مورد این قلعه می‌نویسد: «دیوبند، قلعه از خشت پخته دارد.» (آیین اکبری: ۲/۱۴۳)

در دوران حاکمیت مسلمانان در هند، مساجد زیادی در این شهر بنا شده است که از میان آنها می‌­توان به بنای مسجد «قلعه» در دوران سلطان «سکندر لودهی» (متوفای ۹۲۳ ق./ ۱۵۱۷م.)، مسجد خانقاه تکیه‌کلان در دوران امپراطور اکبر و مسجد محله ابوالمعالی در دوران پادشاه نیکوسرشت مغول، اورنگ‌زیب عالمگیر (متوفای۱۱۱۸ق./ ۱۷۰۶م.) اشاره کرد.

اینها مساجد باقدمتی هستند که تاریخ تأسیس آنها بر­ در و دیوارشان حک شده است. مساجد دیگری نیز در دیوبند وجود دارد که گفته می­‌شود از قدمت بیشتری برخوردارند، اما دلیل مستندی برای میزان قدمت آنها وجود ندارد.

دارالعلوم دیوبند

مدرسه با مرور زمان به «دارالعلوم دیوبند» مشهور شد و در مدت کوتاهی پیشرفت چشم­‌گیری کرد و جای‌گاه علمی، فرهنگی و اجتماعی بی‌بدیلی میان مردم پیدا کرد، تا جایی­‌که امروزه به نمادی برای شناخت مسلمانان و هویّت اسلامی آنان در هند تبدیل شده است و چشمه­‌های زلال علم و فرهنگ و دعوت و اصلاح از آن جوشیده و به اطراف و اکناف سرزمین هند و سرزمین‌های دور و نزدیک جاری است.

مدارس و دانشگاه‌های فراوانی بر اساس تفکر دارالعلوم دیوبند در هند [و کشورهای دیگر] راه‌اندازی شده­ که خود را به آن منسوب می­‌کنند. دانش‌آموختگان این دانشگاه و کسانی که از آنها دانش آموخته‌­اند، بیش از یک‌ و نیم قرن است که در کشورهای خود رهبری کشتی امت اسلامی را در میان امواج متلاطم بی‌دینی به‌عهده دارند.

بنیان­گذار دارالعلوم دیوبند

بنیان­گذار دارالعلوم دیوبند، امام محمّدقاسم‌بن اسدعلی صدّیقی نانوتوی، از علمای ربّانی، مجدّد و متفکّر قرن سیزدهم هجری است. ایشان در سال ۱۲۴۸ق. در شهر نانوته از توابع شهرستان سهارانپور به دنیا آمد و در سال ۱۲۹۷ق. در ۴۹ سالگی در دیوبند وفات کرد و در همان­‌جا به خاک سپرده شد.

ایشان برای فراگیری علوم اسلامی در محضر مولانا مملوک‌علی نانوتوی (متوفای ۱۲۶۷ق.) زانوی تلمذ زد و علوم حدیث را از محضر مولانا عبدالغنی مجدّدی‌ دهلوی (متوفای ۱۲۹۶ق.) و شیخ‌الحدیث مولانا احمدعلی سهارانپوری (متوفای ۱۲۹۷ق.) فرا گرفت.

امام نانوتوی تقریباً دارای ۳۰ تألیف و اثر برجسته علمی است که بر وسعت علم، اندیشه‌ی بلند و ژرف‌نگری ایشان در علوم و معارف کتاب و سنّت و عرصه‌های دیگر دانش و حکمت دلالت دارد. ایشان همچنین در دفاع از آیین اسلام و جهت مقابله با فعالیت‌های تبشیری،  مناظره‌های مختلفی با علمای مسیحی و هندو داشته است. مشهورترین این مناظره‌ها، مناظره‌ای است که در شهر چاندپور ایالت اتراپرادش برگزار شد و ایشان پس از چند مرحله مناظره با علمای برجسته‌ی مسیحی و هندو آنان را شکست داد.

امام نانوتوی در آغاز سال ۱۸۵۷م. نهضت آزادی و انقلاب علیه استعمار بریتانیا را رهبری کرد و در جبهه‌ی «تهانه‌­بَون» و «شاملی» فرمانده نیروهای مسلمان بود. آن‌گاه ­که این انقلاب بنابر علل دردآوری شکست خورد و راهی برای حاکمیت دوباره‌ی اسلام و مسلمانان باقی نماند، امام نانوتوی با همکاری علمای دیگر در راستای نشر تعالیم دین و معارف اسلامی با بنیانگذاری دارالعلوم دیوبند و ایجاد شبکه‌ای از مدارس و مکاتب علوم اسلامی که با کمک­های توده‌ی مردم اداره می­‌شدند، نهضت فراگیری را آغاز کرد. این مدارس پناهگاه مسلمانان و مراکزی برای رهبری ملت مسلمان هند بودند.

امام نانوتوی با این اقدام خود پایه‌گذار حرکت پویا و فراگیرِ تأسیس مدارس و مکاتب اسلامی جهت بقای اسلام و مسلمانان در سرزمین پهناور شبه‌قاره‌ی هند محسوب می­‌شود.

اولین دانش‌آموخته‌ی دارالعلوم دیوبند

اولین دانش‌آموختهی دارالعلوم دیوبند، علامه محمودالحسن دیوبندی، متولد سال ۱۲۶۸ق./ ۱۸۵۱م. و فرزند عالم، ادیب و شاعر برجسته، مولانا ذوالفقارعلی دیوبندی (متوفای ۱۳۲۳ق./ ۱۹۰۴م.) است. ایشان در سال ۱۲۹۰ق./ ۱۸۷۳م. از دارالعلوم فارغ‌التحصیل شد و در همان‌جا تدریس را آغاز کرد. سپس در سال ۱۳۰۸هـ/۱۸۹۰م. مدیر گروه تدریس شد.

مولانا محمودالحسن در بلندهمتی، دورنگری، قاطعیّت، جهاد و مبارزه، رویارویی با مخالفان اسلام، تواضع، انابت الی‌ الله، شجاعت، فعالیت در عرصه علوم عقلی و نقلی، شناخت تاریخ و ادبیات، و رعایت ادب و فروتنی نسبت به محدّثان و ائمه مجتهدین سرآمد همه بود. تواضع و بردباری در زندگی‌­اش نمایان بود و نور عبادت و مجاهده در سیمای او می‌درخشید.

ایشان در علم فقه و اصول فقه سرآمد متأخرین بود و در نصوص و قواعد آن از آگاهی و تبحر بالایی برخوردار بود.

مولانا محمودالحسن برای آزادی هند از چنگال استعمار انگلیس در سال ۱۳۲۳ق./ ۱۹۰۵م. برنامه‌ه­ای جامع طراحی کرد و تصمیم گرفت برای اجرای آن از حکومت افغانستان و امپراتوری عثمانی کمک بگیرد. ازاین‌رو تعدادی از شاگردان ممتاز خود را که از ایمان قوی، آرمان­‌های بلند، اعتماد به نفس، توکل به ذات الله، و اراده و بصیرت برخوردار بودند، انتخاب و مأموریت‌هایی به آنان محوّل کرد. از جمله‌ی این شاگردان می‌توان به مولانا عبیدالله سندی (متوفای ۱۳۶۳هـ/ ۱۹۴۴م.) و مولانا محمّدمیان منصور انصاری (متوفای ۱۳۶۵ق./ ۱۹۴۶م.) اشاره کرد.

ایشان در راستای تحقق این هدف در مناطق مرزی هند با افغانستان، مراکز امنی را انتخاب کردند که مسلمانان آزاده و ظلم‌­ستیز در آن­جا استقرار داشته باشند؛ به‌ویژه در منطقه‌ی یاغستان (مناطق آزاد و تحت کنترل قبایل پشتون) که اهالی آن از انگلیس بسیار متنفر بودند و برای تقدیم جان‌ومال خود آمادگی کامل داشتند. ایشان نخست از میان شاگردانش مولانا فضل‌ربّی، مولانا سیف­‌الرحمن، مولانا فضل‌محمود و افراد دیگری را به این مناطق فرستاد.

درگیری‌های پراکنده‌ای با نیروهای انگلیسی، که از توان نظامی بالایی برخوردار بودند، رخ داد و با وجود برتری نظامی دشمن، مسلمانان به پیروزی‌هایی دست یافتند. اما مبارزان مسلمان برای یک حمله‌ی فراگیر و سرنوشت‌­ساز، به نیروی نظامی و مهمّات نیاز داشتند؛ از این‌رو با شیخ‌الهند مکاتبه کردند و از ایشان کمک خواستند.

ایشان شاگرد خود علامه عبیدالله سندی را که اندیشمند و سیاست­مداری زیرک و توانا بود، به کابل فرستاد و خود شخصاً به طرف استانبول حرکت کرد. در مسیر ابتدا به حجاز رفت و با غالب‌پاشا (والی حجاز در دولت عثمانی) و انورپاشا (وزیر جنگ و فرمانده کل ارتش عثمانی در جنگ بالکان و جنگ جهانی اول)، و نیز جمال‌پاشا (از رهبران برجسته‌ی سیاسی و نظامی امپراتوری عثمانی) و افراد دیگری ملاقات کرد.

همه‌ی این شخصیت‌ها بر همکاری مالی و نظامی تأکید داشتند. آلمان نیز به خاطر هم‌پیمانی با ترکیه حاضر به همکاری با ایشان شد. شیخ‌الهند درصدد بود که با یک برنامه‌ریزی دقیق و حساب‌شده، درست زمانی که بریتانیا در مناطق مختلف مشغول مقابله با نیروهای متفقین در جنگ جهانی اول (۱۹۱۴- ۱۹۱۸م.) است، با کمک قبایل آزادی‌خواه مسلمان و پشتیبانی دولت عثمانی و هم‌پیمانانش، به مواضع دولت انگلیسی هند حمله کند.

اما در پی شکست دولت عثمانی در جنگ جهانی اول و دستگیری شیخ‌الهند توسط شریف حسین[۱] (امیر مکّه که علیه امپراتوری عثمانی به‌پا خواسته و با انگلیس هم‌پیمان شده بود) و خیانت برخی افراد دیگر و هم‌چنین افشای نامه‌­های محرمانه‌ای که بین شیخ‌الهند و شاگردان و معاونان ایشان رد و بدل می‌شد (امری که در تاریخ معاصر هند به «تحریک ریشمی رومال» معروف است)، این برنامه عملی نشد.

هدف این جنبش، پایان دادن به استعمار انگلیس نه تنها در هند، بلکه در سایر مستعمرات بریتانیا بود. مولانا محمودالحسن پایگاه­‌هایی را در دهلی و کراچی و چند نقطه‌ی دیگر در مناطق آزاد قبایلی پشتونشین برای آموزش‌‌های نظامی ایجاد کرد و برنامه‌هایی را برای تحریک هندی‌‌های شاغل در نیروهای انگلیسی به شورش و نافرمانی و ایجاد یک انقلاب سراسری در نظر گرفت.

ایشان هم‌چنین در قسطنطنیه، آنکارا، برلین، مدینه‌ی منوره و برخی شهرهای دیگر، تلاش‌هایی را انجام داد تا بدین‌وسیله بتواند دولت‌­ها را در جنگ علیه انگلیس با خود همراه کند و کمک‌­های نظامی و حمایت­‌های معنوی آنان را به‌دست آورد. ایشان هم‌چنین برای جلب حمایت از ملت هند، اقدام به ارسال چند هیئت دیپلماتیک به ژاپن، چین، ایالات متحده آمریکا و فرانسه نمود و حکومت موقت هند را در کابل پایتخت افغانستان ایجاد کرد.

مولانا محمودالحسن در راستای عملی کردن برنامه­‌هایش، با وجود کهولت سِنّ­، در سال ۱۳۳۳ق./ ۱۹۱۵م. شخصاً به حجاز سفر کرد و در مدینه‌ی منوره با مسئولان بلندپایه‌ی دولت عثمانی دیدار کرد. اما پس از این‌که حکومت انگلیسی هند از محتوای نامه­‌های محرمانه‌ی ایشان اطلاع یافت، وی در ماه صفر ۱۳۳۵ق./ نوامبر ۱۹۱۶م. با جمعی از شاگردان و معاونانش از جمله مولانا سید حسین‌احمد مدنی (متوفای ۱۳۷۷ق./۱۹۵۷م.) دستگیر و به جزیره‌ی مالت در دریای مدیترانه تبعید و در آنجا زندانی شد.

سرانجام پس از سه سال و دو ماه تبعید و زندانی، ایشان در جمادی­‌الثانی ۱۳۳۸ق./ ژانویه ۱۹۲۰م. آزاد شد. مولانا محمودالحسن در بیستم رمضان ۱۳۳۸ق./ برابر با ۹ می۱۹۲۰م. به هند رسید و مردم هند از مسلمان و غیرمسلمان از وی استقبال گرم و بی­‌نظیری کردند و لقب «شیخ‌الهند» را به ایشان دادند.

ایشان باوجود ضعف و بیماری و عوارض دوران اسارت در غربت، در شهرش دیوبند نماند، بلکه به شهرهای مختلف سفر کرد و در خطبه‌ها و سخنرانی‌‌هایش مردم را به مبارزه علیه استعمار انگلیس و قطع رابطه با آنان فراخواند. در همین دوران به شهر علیگر سفر کرد و دانشگاه ملّی اسلامی (جامعه‌ی ملّیه اسلامیه)[۲] را در ۲۹ اکتبر ۱۹۲۰م. (۱۶ صفر ۱۳۳۹ق.) پایه‌گذاری کرد. این دانشگاه بعدها به دهلی منتقل شد و امروزه یکی از دانشگاه‌­های بزرگ هند به‌حساب می‌آید.

شیخ‌الهند مولانا محمودالحسن، قرآن کریم را نیز به زبان اردو ترجمه کرده است که ترجمه‌ی ایشان یکی از بهترین و مشهورترین ترجمه‌های قرآن در زبان اردو است. علامه شبیراحمد عثمانی (متوفای ۱۳۶۹ق./ ۱۹۸۹م.) یکی از شاگردان برجسته‌ی شیخ‌الهند، با افزودن تعلیقات مفیدی بر حاشیه‌ی این ترجمه که به «تفسیر عثمانی» معروف است، بر ارزش و افادیت این اثر افزوده است.

چاپخانه‌ی ملک فهد در مدینه‌ی منوره این ترجمه‌ی فاخر را همراه با تفسیر در سال ۱۴۰۹ق./ ۱۹۸۹م. با تیراژ صدها هزار جلد چاپ و در بین مسلمانان جهان توزیع کرده است. [ترجمه‌ی فارسی «تفسیر عثمانی»، در ایران و افغانستان با نام «تفسیر کابلی» معروف است.]

بیماری و ضعف جسمانی مولانا محمودالحسن به‌تدریج شدّت یافت تا این‌که صبح ۱۸ ربیع‌الاول ۱۳۳۹ق./ برابر با ۳۰ نوامبر ۱۹۲۰م. در دهلی داعی اجل را لبیک گفت. روز بعد جنازه‌ی ایشان با تشییع باشکوهی به دیوبند منتقل گردید و در کنار آرامگاه استاد بزرگوارش امام محمّدقاسم نانوتوی (۱۲۹۷ق./۱۸۸۰م.) در قبرستان «جامعیّه» که بعدها به قبرستان «قاسمیّه» مشهور شد، به خاک سپرده شد.

برخی از ویژگی‌های دارالعلوم دیوبند

۱٫ دارالعلوم دیوبند اولین دانشگاه اسلامی داخلی در تاریخ سرزمین هند به‌شمار می‌آید که با کمک‌­های مردمی پایه­‌گذاری شده و در آینده نیز ـ إن‌ شاء الله ـ با همین شیوه به مسیر خود ادامه خواهد داد؛

۲٫ اعتدال و میانه­‌روی در پیروی از مذهب و احترام گذاشتن به همه‌ی مذاهب فقهی معروف نزد اهل‌­سنّت و جماعت و حفظ حریم نهضت‌های مختلف فکری در جهان اسلام و دامن‌ نزدن به اختلافات فروعی؛

۳٫ ترویج عقیده‌ی صحیح منقول از رسول‌­اکرم صلّی الله علیه وسلّم که از طریق پیشقراولان امت اعم از صحابه، تابعین و پیروان نیک­ و صالح آنان نقل شده است؛

۴٫ مبارزه علیه بدعت‌ها و خرافات و اعتقادات ناجایز و مخالف موازین شرع نسبت به انبیا، اولیا و صالحین؛

۵٫ توکل و اعتماد بر خدای متعال، داشتن زندگی ساده و بی‌آلایش، جهاد در راه حق، پایبندی به آداب شریعت اسلامی، انتخاب سیمای علما و شکل و شمایل صالحان؛

۶٫ توجه و پایبندی مداوم و دقیق بر احکام و فرایض اسلامی، به‌ویژه ادای نماز با جماعت در اوقات آن؛ این دانشگاه قبل از هر چیز طلاب و کارمندانش را به این امر مقیّد می‌کند.

۷٫ دارالعلوم دیوبند آن‌قدر که به باطن و حقیقت اهمیت می­‌دهد، به ظاهر اهمیت نمی‌دهد؛ بر همین اساس از تبلیغات پرهیز می‌کند و فعالیت‌های خود را به‌دور از هرگونه هیاهو و سروصدا انجام می­‌دهد؛

۸٫ روح اخلاص و احتساب، اساس همه‌ی فعالیت‌های آن است.

سرّ استثنایی و بی­‌نظیر  مردمی‌بودن دارالعلوم دیوبند 

این موضوع را شخصیت برجسته‌ی جهان اسلام در عصر خود، شیخ رشیدرضا مصری، نویسنده‌ی تفسیر «المنار»، هنگام بازدید از دارالعلوم دیوبند کاملاً درک کرده و تأثرات قلبی خود را درباره‌ی آن چنین بیان کرده است: دیدن هیچ چیز در هند همچون بازدید از دارالعلوم دیوبند چشمانم را روشن نکرد. در دارالعلوم دیوبند که به «الأزهر هند» ملقّب است، من نهضت دینی و علمی جدیدی را مشاهده کردم که امیدوارم بسیار سودمند واقع شود.

روح اخلاص در آن، تمام بازدیدکنندگان اعم از شخصیّت‌های بزرگ علمی و مسلمانان عادی را به شگفت واداشته است؛ زیرا در هر گوشه‌ی آن جذبه‌ی دینی عجیب و صحنه‌های جذاب پژوهش­‌های علمی و فضای معنوی عمل به احکام شرع مشهود است و این ویژگیِ منحصربه‌فرد اساتید، طلاب و کارمندان دارالعلوم دیوبند است.

استاد ابراهیم محمّد سرسیق نماینده‌ی روزنامه‌ی «المدینه» چاپ عربستان سعودی نیز با اذعان به این موضوع، در شماره‌ی روز شنبه ۱۹ جمادی‌الاول ۱۴۰۰ق. در گزارشی مفصل از همایش بزرگ صدمین سال تأسیس دارالعلوم دیوبند که در سال ۱۴۰۰ق./۱۹۸۰م. برگزار شد، تأثرات خود را از این همایش و دارالعلوم دیوبند این­‌گونه بیان نموده است:

«عشق و علاقه‌ی مردم به این دانشگاه حقیقتاً باعث شگفتی و خوشحالی من شد؛ زیرا بسیار کم دیده می‌شود که چنین عشق و علاقه و حس همکاری و پیوند قلبی‌ای بین مردم و مؤسسات علمی­‌شان وجود داشته باشد. صحنه‌هایی را که من از مهرورزی و خوبی‌کردن به یکدیگر در آنجا دیدم مشابه آن را به‌جز در ایام حج و در میدان عرفات ندیده بودم.»

جامعه‌ی مسلمان در امور دینی چنان اعتمادی به دارالعلوم دیوبند دارند که هیچ مدرسه یا دانشگاه دیگری در هند از آن برخوردار نیست. در حقیقت آنان این مرکز علمی و دینی را پناهگاه روحی و معنوی بزرگ خود در برابر تمام یورش­‌هایی که به دین، عقیده و احکام اسلامی در این کشور صورت می‌پذیرد، به‌حساب می­‌آورند.

 اهداف تأسیس دارالعلوم در اولین اساسنامه‌ی آن

۱٫ آموزش قرآن و سنّت، و تفسیر و عقاید و علم کلام و سایر علومی که به‌عنوان ابزار و وسیله برای فهم قرآن و سنّت به‌شمار می‌روند؛

۲٫ تربیت طلاب بر اساس اعمال و اخلاق اسلامی و دمیدن روح دین در زندگی­شان؛

۳٫ اقدام به تبلیغ دین و حفاظت و دفاع از آن با زبان و قلم، و ترویج و احیای اعمال و اخلاق و عواطف دینی در میان مسلمانان آن‌گونه که سلف صالح بر آن بودند؛

۴٫ تلاش برای جلوگیری از مداخله‌ی حکومت در امور دینی و صیانت از آزادی و استقلال علم و اندیشه؛

۵٫ تأسیس مدارس و مکاتب دینی در جاهای مختلف با هدف نشر علوم اسلامی و ایجاد ارتباط بین آنها و دارالعلوم.

مکتب فکری دیوبند برای مقابله و رویارویی با ابرقدرت بریتانیا که به ظاهر خورشید در مستعمره­‌هایش غروب نمی‌کرد، مردان شایسته و باکفایتی را تربیت نمود. استعمار پیر تصمیم داشت انتقام سیلی محکمی را که شاهین تیزپرواز اسلام و پهلوان معرکه‌ی حطّین، صلاح‌الدین ایوبی (۵۳۲ـ۵۸۹ ق./ ۱۱۳۸ـ۱۱۹۳م.) در جنگ بین اسلام و صلیبیان به صورت‌شان نواخته بود، در این دیار از اسلام  بگیرد.

به‌راستی که بنیانگذاران دارالعلوم دیوبند مصداق این آیه قرآن کریم بودند: «من المؤمنین رجالٌ صدقوا ما عاهدوا الله علیه» (احزاب:۲۳)؛ بعضی از آن مؤمنان مردانی هستند که به عهد و پیمانی که با خدا بسته‌اند کاملاً وفا نمودند.

مردانی که تمام تلاش خود را برای ایجاد وحدت و همدلی به‌کار بستند، آنان مطابق با مقیاس فقیه این امت، عبدالله­ بن مسعود رضی الله عنه بودند که در مورد صحابه‌ی آن‌‌حضرت صلّی الله علیه وسلّم فرمود: «قلب‌های‌شان از همه پاکیزه‌‌تر، علم‌‌شان از همه عمیق­‌تر، و تکلّف­شان از همه کم‌تر بود.» مردانی که با رفتار و علم و عمل خود مناره‌هایی از اخلاص بنا نهادند و ایمان و احتساب ظاهر و باطن­‌شان را فراگرفته بود.

از دنیا و مظاهر آن روی برتافتند و مادّیات و سرگرمی­‌های مادی را قربان کردند و از چیزهایی که طمع‌­ورزان بدان حریص‌اند و رقابت‌کنندگان در آن به رقابت می‌پردازند، فاصله گرفتند و تمام سعی خود را به‌کار بستند تا دیگران از کاری که آنان خالصانه برای خدا انجام داده‌­اند، مطلع نشوند.

بیشترشان در خوراک و پوشاک سادگی اختیار نموده بودند و به کسانی که زرق و برق دنیا و رسیدن به لذت‌های آن را هدف نهایی خود قرار داده بودند، درس قناعت می‌دادند. وقتی کسی آنها را مشاهده می­‌کرد، یقین پیدا می­‌کرد که دنیا سایه‌­ای گذرا و نعمتی زوال‌­پذیر است و زندگی دنیا مجالی برای کار و فعالیت و خدمت برای آبادانی حیات جاودانه‌ی آخرت است.

در برهه‌­ای که مردم برای از دست دادن جاه، مال و موقعیت اجتماعی و امثال اینها اشک حسرت می‌ریختند، این فرزانگان گریه­‌یشان فقط برای اسلام بود.

 در تاریخ بلند این دانشگاه همیشه گروهی از بندگان مخلص وجود داشته‌­اند که شعله‌ی عشق را در قلب‌ها افروخته‌­اند و روح زندگی را در جان‌ها دمیده‌­اند. هرگاه انسان آنها را می‌بیند، به یاد خدا می‌­افتد و چون با آنها می‌نشیند، قلبش به مغفرت الهی گرایش می­‌یابد و وقتی با آنان معاشرت می­‌کند، نسبت به دنیا بی­‌رغبت و به آخرت علاقه­‌مند  می‌­شود.

 کمک‌­های مردمی، تنها منبع درآمد مالی

 در دوران حاکمیت مسلمانان در هند، مدارس اسلامی و غیراسلامی با حمایت مالی دولت به فعالیت­ خود ادامه می‌دادند. دولت برای تأمین هزینه‌های آن­ها زمین، موقوفات و مستغلاتی را اختصاص می‌‌داد، اما با سقوط حکومت مسلمانان و حاکم شدن استعمار بریتانیا بر هند، وضعیت به طور کلّی تغییر یافت و هیچ چشم‌اندازی برای کمک و همکاری از کانال­‌های گذشته مشاهده نشد. بنابراین پایه‌گذاران دارالعلوم دیوبند و این دانشگاه و مرکز علمی مبارک به این نتیجه رسیدند که مدارس با کمک‌‌های مالی ملت مسلمان تأسیس شوند.

این تفکری عمیق و درست بود که اوضاع و تحولات بعدی، صحّت آن را تأیید نمود. پس از اخراج استعمارگران، شبه‌قاره‌ی هند به دو کشور هند و پاکستان تقسیم شد و در هند حکومت غیردینی و سکولاری روی کار آمد. حکومتی که به حکم قانون اساسی هند از دین و آیین خاصی حمایت نمی‌کند و نسبت به همه‌ی ادیان موضع واحد و یکسانی دارد. در چنین شرایطی صاحبان هر دین و آیینی می‌بایست خودشان از باورهای دینی­ خود حراست کرده و برای تعلیم و تبلیغ آن تدابیری بیندیشند.

مسلمانان برای حفظ و حراست از کیان اسلام راهی جز گسترش این مدارس و دانشگاه‌­ها پیش‌رو نداشتند؛ بنابراین نهضت عظیمی را کلید زدند، نهضتی که اوّلین خشت آن را مؤسس دانشگاه عظیم دارالعلوم دیوبند نهاد و تداوم فعالیت و بقای این مراکز به کمک‌­های مالی ملت مسلمان وابسته شد.

وفاداری بی­‌نظیر ملت مسلمان هند و پیوند ناگسستنی آنان با اسلام را می‌توان از چگونگی تأمین نیازهای مدارس و دانشگاه‌‌های اسلامی این کشور به‌خوبی دریافت. شبکه‌ی به‌هم پیوسته‌­ای از مدارس و مکاتب دینی در سراسر هند و در هر شهر و قصبه یافت می‌شود که مسائل دینی و علوم شرعی را آموزش می­‌دهند و نوباوگان مسلمان را از معارف کتاب و سنّت بهره‌­مند می‌سازند و با کمک­‌های مردمی ادامه‌ی مسیر می‌­دهند.

خدمات علمای دیوبند

گزیده‌­ای از فعالیت­‌های علمای دارالعلوم دیوبند در بخش­‌های مختلف به شرح ذیل است:

۱٫ نشر فرهنگ اسلامی و عقیده‌ی صحیح در میان مسلمانان با تدریس، تألیف، وعظ و ارشاد و روزنامه‌­نگاری؛

۲٫ بیداری مسلمانان و دمیدن روحیه‌ی علم‌گرایی و غیرت اسلامی در آنان، و یادآوری رسالت و مسئولیت آنان در زندگی و دنیای معاصر؛

۳٫ آشنا کردن مردم با تعالیم صحیح اسلامی که خالی از شرک، بت‌پرستی، بدعت و خرافات است. هم‌چنین آشنا ساختن آنان با افکار و اندیشه‌های اسلامی که روشنگر دل‌ها و اقناع‌کننده‌ی عقل‌ها باشد؛

 ۴٫ ترغیب و تشویق مردم به تمسّک جستن به دین خالص و ادای واجبات، و ترک عادات و رسوم جاهلی‌ای که شیطان آنها را با تزیین و آرایش نیکو جلوه می‌دهد؛

۵٫ ایجاد شبکه‌ی گسترده‌ی مدارس عربی اسلامی و تبدیل آن­ها به قلعه‌های مستحکم جهت صیانت از حریم اسلام و دفاع از ارزش‌­ها و پاسداری از میراث عظیم آن؛

۶٫ مبارزه و مواجهه با حملات فکری صلیبی و تهاجمات مستشرقین و شبهه‌افکنیِ‌های مخالفان اسلام؛

۷٫ مقاومت در برابر هرگونه دعوت مخرّب ضداسلامی و فعالیت‌­های ملحدانه و گمراه‌کننده و حرکت‌های طغیان­گر همچون قادیانیت، بهائیت و مشابه آنها؛

۸٫ ریشه‌­کن نمودن بدعات و خرافاتی که به نام اسلام سر برآورده‌اند؛

۹٫ ازبین‌بردن تلاش‌های استعمار بریتانیا در جهت تغییر افکار مسلمین و ایجاد فاصله با روح دین و تغییر هویت دینی آنان با وضع نظام‌های ساختگی و ارزش­‌های کاذب؛

۱۰٫ مبارزه علیه استعمار، تا جایی‌که توانستند هند را از لوث آنان پاک کنند، بنابراین استقلال هند و آزادی آن از دست استعمار انگلیس، در مرحله نخست مرهون تلاش علمای دیوبند و مشایخ آن است؛

۱۱٫ جلب توجه مسلمین به‌سوی این قول خداوندی که «وَکَذَلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّهً وَسَطًا لِتَکُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ» (البقره:۱۴۳)؛ و بدین گونه، شما را امّتى میانه قرار دادیم تا بر مردم گواه باشید. و تثبیت این موضوع در اذهان­شان که آنها امتی هستند که براى خیرخواهی نسبت به دیگر مردم پدید آمده‌اند، به کار شایسته فرمان مى‌­دهند و از کار ناشایست باز مى‌­دارند؛

۱۲٫ همکاری فعّال با هر دعوت و حرکتی در جهان که از ویژگی‌های اسلامی برای خدمت به اسلام و مصالح مسلمین برخوردار باشد؛

۱۳٫ حمایت از قضایای اسلامی و عربی‌ای که در سرزمین‌های اسلامی یا در جاهای دیگر به‌وقوع می‌پیوندد، هم حمایت قولی و هم حمایت عملی با استفاده از تمام وسایل و امکاناتی که در اختیار  دارند، به‌ویژه حمایت از قضیه‌ی فلسطین؛

۱۴٫ اقدام به تألیف و نگارش، ترجمه و تحقیق، و حاشیه‌نویسی و تعلیق‌نگاری در موضوعات علمی و دینی، تا جایی‌که برخی از آثار آنان در علوم حدیث به‌طور خاص و در علوم دیگر به‌طور عام شهرت جهانی یافته است.

 نگاهی کوتاه به دستاورد­های دارالعلوم دیوبند

امروزه دارالعلوم دیوبند به مدرسه‌ی فکری مستقلی تبدیل شده است. با نگاهی گذرا به برنامه­‌های دارالعلوم دیوبند به وضوح آشکار می‌شود که فعالیت­‌های آن تنها به نشر علوم قرآن و سنّت ـ که نگین خدماتش به‌حساب می‌آید ـ محدود نیست، بلکه در دفاع از دین با تمام مفاهیم آن نقش بارزی ایفا نموده و در مقابل هجوم ادیان و مذاهب باطل و دعوت­‌های مخرب علیه اسلام، قد علم کرده­ و همواره دژ مستحکمی بوده است.

دارالعلوم دیوبند جامعه‌ی اسلامی هند را از پیروی خرافات و بدعت­‌ها که به سبب مجاورت با هندوهای بت‌پرست به آن سرایت کرده بود، پاکسازی کرد. علمای طراز اوّل دیوبند و در رأس آنها علامه‌ی محدّث، مولانا محمّد انورشاه کشمیری رحمه‌­الله (۱۲۹۲ـ۱۳۵۲ﻫـ‌ق./ ۱۸۷۵ـ ۱۹۳۳م.) و شاگردانش با قادیانیّت که استعمار انگلیس بذر آن را ریخت، به مقابله پرداختند.

ده­‌ها کتاب تألیف کردند، با رهبران آن به بحث و مناظره پرداختند و تا زمانی‌ که پاکستان و سازمان رابطه العالم الاسلامی مکه‌ی مکرمه فتوای کفرشان را صادر ننمودند، از پای ننشستند. دارالعلوم دیوبند جنبش مستقلی به نام «جنبش صیانت از ختم نبوّت» ایجاد کرده است که دانش‌آموختگان علوم شریعت به آن می‌پیوندند و در جاهای مختلف برای آگاهی مسلمانان از خطر قادیانیت و برملا ساختن ترفندهایی که آنان برای فریب و شکار مسلمانان ناآگاه به‌کار می‌بردند، اردوی آموزشی برگزار می­‌کنند.

علمای دیوبند در مقابله با فتنه‌ی دشمنی با خلفای راشدین و صحابه، که گروهی در طول تاریخ اسلام به آن دامن زدند، به پا خاستند و در این جبهه از هیچ کوششی فروگذار نکردند. کتاب­‌های ارزشمندی در این زمینه تألیف کردند و با اندیشه‌ها و آداب و رسومی که پیروان این گروه در بین مسلمانان اشاعه می‌‌کردند، مبارزه کردند و در جلسات علنی با آنان به مناظره پرداختند.

امام محمّد قاسم نانوتوی و پس از وی جانشینان و شاگردان ایشان و دیگر علمای راسخ العقیده‌ی اهل‌سنّت، در این راه دچار زحمت و آزمایش شدند. از آن جمله مولانا عبدالشکور لکنوی (۱۲۹۳-۱۳۸۱ق./ ۱۸۷۶- ۱۹۶۲م.) در این میدان سهم وافری داشت و به مبارزه‌ی بزرگ و بذل تلاش­‌های طاقت‌فرسایی اقدام کرد و و زندگی­‌اش را در راه مقابله با فتنه‌ی دشمنی با خلفای راشدین و صحابه سپری نمود و ده­‌ها عنوان کتاب در این زمینه تألیف کرد.

دارالعلوم دیوبند همچنین با هر دعوت تخریب­گر و اندیشه‌ی افراطی مقابله نموده است؛ زیرا از همان روز نخست اعتدال و میانه‌­روی از اصول آن بوده و با دیدگاه­‌های افراطی­ مخالفت ورزیده است.

دارالعلوم دیوبند تلاش‌های خود را در راستای نشر دین و عقیده صحیح، دعوت الی الله، بازگشت مسلمانان به کتاب و سنّت، روآوری آنان به‌سوی مساجد، تصحیح ارتباط میان بندگان با الله تعالی، و تجدید ایمان متمرکز نموده است.

بر همین اساس یکی از علمای برجسته‌ی این مکتب فکر، که همانا مولانا محمّدالیاس کاندهلوی رحمه الله (۱۳۰۳-۱۳۶۳ﻫ.ق/ ۱۸۸۵-۱۹۴۳م.) است، اقدام به تشکیل جماعت دعوت و تبلیغ کرد. ایشان دسته‌های جماعت دعوت و تبلیغ را به حرکت واداشت و ارتباط توده‌های مسلمان را با مساجد تجدید و برقرار کرد تا آنان سر بر آستان الهی بنهند و دین اسلام را با اسلوب آسان فرا گیرند. اکنون جماعت دعوت و تبلیغ به یک نهضت بزرگ و بی‌نظیر جهانی تبدیل شده و به شکل تازه و بدیعی بین مسلمانان جهان ارتباط برقرار کرده است.

 دارالعلوم دیوبند همچنین با مسلمانان هند در ارتباط دایم و مستمر است و به جهت‌دهی آنان در قضایای مختلف می‌پردازد و برای رفع مشکلات­ آنان در حد توان چاره‌­اندیشی می‌‌کند. به‌ویژه برای رفع موانعی که در راه عمل به دین و شریعت در این کشور با نظام سیاسی سکولار وجود دارد تلاش می‌کند. یکی از اقداماتی که دارالعلوم دیوبند برای پاسداری از حقوق جامعه‌ی مسلمان هند در آن مشارکت فعال داشته، تشکیل سازمان و نهادی با عنوان «هیئت احوال شخصیه‌ی عموم مسلمانان هند» است.

این نهاد هم برای پاسداری از ارزش‌های اسلامی و هم دفاع از حقوق مسلمانان در مقابل زیاده‌خواهی‌های افراط‌‌گرایان هندو شکل گرفت و امروزه یکی از بزرگ‌ترین و قوی­ترین سازمان‌ها و تریبون‌ها برای اتحاد ملت مسلمان هند است. از تمام مدارس فکر اسلامی و گروه­‌های مسلمان هند افرادی در آن عضویت دارند و جهت رفع مشکلات دینی، عقیدتی و شرعی ملت مسلمان هند، فعالیت می‌کنند.

علمای دیوبند همان‌گونه‌که در جبهه‌ی مبارزه با استعمار انگلیس و آزادی و استقلال هند نقش رهبری داشتند، امروزه نیز مشارکت فعالی در عرصه‌ی رهبری سیاسی کشور هند دارند؛ بر همین اساس دولت‌های متعددی که پس از استقلال زمام امور را در این کشور به‌دست گرفتند، برای رهبری سیاسی‌­شان جایگاه ویژه­‌ای قایل‌اند و دیدگاه‌های آنان را در محافل حکومتی به ویژه در مسائل مربوط به مسلمانان هند مورد توجه جدی قرار می­‌دهند.

افزون بر این، علمای دیوبند در موضوعات مختلف آثار برجسته‌ای، به‌ویژه در حوزه‌ی دفاع از دین اسلام، تألیف کرده‌اند که مجموعه‌ی این آثار کتابخانه‌ی بسیار غنی و کم‌نظیری را شکل می‌دهد. آثاری که به سه زبان عربی، اردو و فارسی نگارش شده است و اگر به زبان­‌های زنده‌ی دنیا ترجمه شوند، جهان از علم و ذکاوت سرشار، اندیشه‌ی روشن، هوشمندی شگرف و شخصیّت منحصر به‌ فرد این بزرگواران شگفت­‌زده خواهد شد. و همانا همه‌ی اینها ثمره‌ی فضل و لطف خداوند یکتاست، ذاتی که برای هر قضیه‌‌ای کسانی را پدید می‌آورد که به بهترین شکل ممکن از عهده‌ی حل آن بر‌آیند.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] شریف حسین‌بن علی ‌الهاشمی (۱۸۵۶- ۱۹۳۱م.) از سال ۱۹۰۸م. امیر حجاز و مکه بود. وی در ۲ نوامبر ۱۹۱۶م. خود را حاکم کشورهای عربی خواند. پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی و حذف استیلای آنان بر جزیره‌‌ العرب در سال‌­های اولیه‌ی بعد از جنگ جهانی اول، شریف حسین با حمایت انگلیسی­‌ها به قدرت رسید. در سال ۱۹۲۴م. شریف حسین خود را خلیفه‌ی مسلمین خواند. در همین سال، آل‌سعود که فرمانروایان منطقه‌ی نجد بودند، حکومت شریف را نابود کرده و او را به جزیره‌ی قبرس تبعید  کردند.

[۲] دانشگاه ملی اسلامی (Jamia Millia Islamia) یکی از مهمترین دانشگاه‌های سراسری هند است. به دنبال بایکوت مؤسسات آموزشی وابسته به دولت بریتانیا، جمعی از مسلمانان فرهیخته‌ی هند از جمله شیخ الهند مولانا محمودالحسن، حکیم اجمل‌خان، مولانا محمدعلی جوهر، دکتر مختاراحمد انصاری و عبدالمجید خواجه، این دانشگاه را در سال ۱۹۲۰ میلادی در شهر علیگر واقع در ایالت یوپی هند، تأسیس کردند.

بنیانگذاران این دانشگاه در سال ۱۹۲۵ آن را از علیگر به دهلی منتقل کردند. دانشگاه ملی اسلامی نقش بسیار مهمی در مبارزات استقلال هند داشت. این دانشگاه به همت بزرگانی چون دکتر ذاکر حسین، رئیس‌جمهور سابق هند که طی سال‌های ۱۹۲۶ تا ۱۹۴۸ ریاست این دانشگاه را به‌عهده داشت، کم کم در تمام رشته‌های آموزشی رشد کرد و در حال حاضر با داشتن بیش از چهل گروه و مرکز تحقیقاتی، کلیه‌ی رشته‌های علوم را در بر گرفته است. این دانشگاه در سال ۱۹۸۸ به عنوان دانشگاه مرکزی و سراسری در مجلس هند به تصویب رسید.

• نورعالم خلیل امینی (سردبیر مجله «الداعی» دارالعلوم دیوبند)
ترجمه: عبدالرئوف رخشانی (فصلنامه بین المللی ندای اسلام)