آن ستارگان زمینی خانه و کاشانه را گذاشتند، جان و تن را به کف دست گرفتند و آمدند تا دست تو را بگیرند و نگذارند قربانی دوگانه پرستی شوی. روزهای سرد و فصل خزان زندگی آباء و اجداد تو طعمه‌ی شعله‌ی آتش پرستان شده بود. همگان باید به پرستش آتش مشغول می‌شدند و یا اینکه […]

آن ستارگان زمینی خانه و کاشانه را گذاشتند، جان و تن را به کف دست گرفتند و آمدند تا دست تو را بگیرند و نگذارند قربانی دوگانه پرستی شوی.

روزهای سرد و فصل خزان زندگی آباء و اجداد تو طعمه‌ی شعله‌ی آتش پرستان شده بود.

همگان باید به پرستش آتش مشغول می‌شدند و یا اینکه باید زنده زنده پوستشان پر از کاه می‌شد.

عیش و عشرت پا را از انسانیت خارج نموده بود و شاهان به نکاح محارم همت گماشته بودند و شاهزادگان به منکوحه‌ی پدر چشم دوخته بودند.

آن ستارگان زمینی ناجیان این ملت تحت ظلم ساسانیان شدند و دین را با چنگ و دندان به آن‌ها رساندند.

ایزد ما این جهان نه زپی جور آفرید /*/ نه زپی ظلم و فساد نه زپی کین و نقم

حال ناقدری است که طعن و لعن آن خوبان شود و یا اینکه اوراق تاریخ را با قلم مسموم تیره کرد، که آنان شیدای باغ‌های سرسبز مدائن بوده‌اند!

گروهی لباس جهل به تن نموده و با چشمانی بسته حقایق و رخدادهای بزرگ تاریخی را کور هستند.

گرجان بدهد سنگ سیه لعل نگردد /*/ باطینت اصلی چه کند بد گهر افتاد

چهره‌های مختلف که بیگانه از قرآن و سنت و اهل‌بیت پیامبر هستند، گاهی به رنگ بازیگری که غرقِ دنیای مجازی است و از حقایق دور است بر آنان می‌تازد.

گاهی طنز پردازی شوخ طبع که خنده بازاری دارد این چنین می‌کند و گاهی مداحی که از مکتب علم و معانی گریخته است زبان دراز می‌کند.

گاهی فوتبالیستی که عمر گرانمایه را حول توپ و میدان سپری نموده است و از آن سوی میدان و حقایق چیزی نمی‌داند بر آنان حمله می‌کند و هر کدام به گونه خود را رسوا می‌کنند.

مه فشاند نور و سگ عوعو کند /*/ هر کسی بر خلقت خود می‌تند

کاش این پایانِ این داستان تلخ می‌بود و قلوب محبان و دوست‌داران آن ستارگان زمینی که هر کدام قابل الگوبرداری هستند، بیشتر جریحه دار نمی‌شد و جاهلان بیشتر خود را آلوده نمی‌کردند.

ایا مرد بدبخت بیدادگر /*/ همه روزگارت بکژی مبر