مردم به خواص طبيعي اشيا انس گرفته و قوانين جاري خداوند در طبيعت را كه گردش آسمانها و زمين بر آنها قرار گرفته است، به آساني پذيرفته و مي‌پذيرند. حال، اگر پديده‌هاي اعجازآميزي چون اسرا و معراج در قرآن بيان شده است، لزومي ندارد كه آن را حتماً تابع قوانين مادي و مشهور گنجانده و […]

مردم به خواص طبيعي اشيا انس گرفته و قوانين جاري خداوند در طبيعت را كه گردش آسمانها و زمين بر آنها قرار گرفته است، به آساني پذيرفته و مي‌پذيرند. حال، اگر پديده‌هاي اعجازآميزي چون اسرا و معراج در قرآن بيان شده است، لزومي ندارد كه آن را حتماً تابع قوانين مادي و مشهور گنجانده و در صدد تفسير آن بر اين مبنا باشيم؛ زيرا اسرا و معراج مبناي اين قوانين را بر هم زده است. از سويي ديگر نبايد اينگونه بينديشيم كه خود اسباب توانايي به وجود آوردن نتيجه را دارند كه اگر شخصي به اين مسأله اعتقاد قطعي داشته باشد، دچار شرك شده است؛ زيرا اين سببها نيستند كه نتايج را به وجود مي‌آورند، بلكه پروردگار هستي اين كار را انجام مي‌دهد و هر لحظه ممكن است كه اسباب از كار افتاده و قانون آنها لغو شود.

معجزات حضرت محمد صلى الله عليه وسلم و ساير پيامبران عليهم السلام از جمله اين موارد بوده و از لحاظ عقلي محال نيستند؛ بلكه عادتاً و در عرف مردم محال است… مردم باور كرده‌اند كه آب، مايع و آتش، سوزان است، اما نبايد از ياد برد كه خالق اين صفات و خصوصيات، خداوند است كه آنها را در اشيا جاري كرده است و هرگاه اراده كند، آنها را آنگونه كه مي‌خواهد لغو مي‌كند و آنچه را ما قانون ثابت طبيعت به شمار مي‌آوريم، تغيير مي‌دهد. او قوانين مكان و زمان را بنيان نهاده است.

اما آنگاه كه محبوبش محمد صلى الله عليه وسلم را به نزد خود خواند و او در يك زمان كوتاه از خانه‌اش تا بيت المقدس و مسير برگشت را پيمود، خداوند اراده كرده بود كه قوانين حاكم بر زمان و مكان را برايش لغو كند. قريش وي را تكذيب كردند و براي صحت ادعايش دليل خواستند كه اگر بيت المقدس را ديده است، آن را برايشان وصف كند. پيامبر صلى الله عليه وسلم كه شب گذشته آن را به طور واقعي ديده بود، برايشان توصيف كرد. آنان به دقت توصيفات او شك كرده و پنداشتند كسي ديگر آن را برايش وصف نموده است، لذا از او خواستند آنچه را در راه ديده است، تعريف كند. پيامبر صلى الله عليه وسلم به وصف قافله‌اي كه در راه بود و ذكر نام آنها پرداخت. با بازگشت قافله به مكه، قريش به نزد آنها رفته تا صحت اخبارش را بسنجند. افراد قافله نيز همانگونه بودند كه محمد صلى الله عليه وسلم گفته بود.

با اين حال بايد بپذيريم كه قضيله اسرا، مبتني بر دلايل محكم قرآن و حديث بوده و پذيرش آن جزو ضروريات دين است. اگرچه حادثه اسرا و معراج از نظر عرفي و نگرش مردم عادي ناممكن است، اما از لحاظ عقلي كاملاً ممكن است. گاهي مردم ميان عرف و عقل هيچ تفاوتي قايل نمي‌شوند؛ آنها از خداوند و قدرت او شناخت درستي ندارند و معني ﴿كُن فيكُون﴾ را درك نكرده و نمي‌دانند كه زمان و مكان نيز جزو آفريده‌هاي خداوند است و قوانين حاكم بر آنها در صورت لزوم تعطيل و لغو مي‌شود. اين دسته از مردم ممكن است به وقوع اسرا و معراج نيز ايمان نداشته باشند، يا اسرا را پذيرفته اما معراج را انكار كنند. در هر حالي كه هر دو قضيه ثابت شده و واقعيت دارد؛ زيرا همه هستي، كهكشانها و فضاي بي‌نهايت، زمين و آسمان از عدم و نيستي ايجاد شده است. آيا ايجاد هستي از عدم قابل باورتر است يا انتقال پيامبر صلى الله عليه وسلم از جايي به جاي ديگر؟

فعلي كه در آيه‌ي سوره اسرا به كار رفته از باب ”افعال“ يعني بر وزن ”اسراء“ و متعدي است، پس كار به خدا نسبت داده مي‌شود. آيا معقول است كودكي خردسال بتواند به تنهايي به كوه هيماليا صعود كند؟! قطعاً جواب منفي است. اما اگر ديگران او را حمل كرده و به بالاي كوه برده باشند، اين امر باور كردني و عادي به شمار مي‌رود. قضيه اسرا و معراج نيز همين‌گونه است؛ زيرا خداوند مي‌فرمايد: ﴿سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَىٰ بِعَبْدِهِ﴾.

معتقديم كه پيامبر اسلام صلى الله عليه وسلم بنا به قدرت خداوند در يك شب از مكه به بيت المقدس و از آنجا به آسمان حركت كرده است و هيچ چيز نمي‌تواند مانع قدرت خداوند شود؛ بلكه قدرت او بر هر مخلوقي مسلط و چيره است. لذا پذيرش اين پديده از نگاه عقل ممكن است، هر چند به دليل نا آشنايي مردم آن زمان با اين واقعيات، مورد انكار عرف واقع شده باشد، اما براي بشر امروزي كه مي‌تواند با وسيله‌اي به سرعت ۴۰٫۰۰۰ كيلومتر در ساعت در مدت سه روز به ماه سفر كند، درك و پذيرش محالات زمان پيامبر صلى الله عليه وسلم بسي آسان شده است، مگر براي آنان كه ميان محال عقلي و عرفي تفاوت قايل نيستند.

دكتر محمد راتب نابلسي/ شگفتيهاي خداوند در جهان آفرينش

ترجمه: محمد آزاد شافعي، عبدالباسط عيسىٰ‌زاده