الحمد الله رب العالمین، و أفضل الصلاه و أتم التسلیم علی سیدنا محمد النبی الأمی و علی آله و صحبه أجمعین، یا ربنا لک الحمد کما ینبغی لجلال وجهک و عظیم سلطانک، اللهم لک الحمد، و بک المستعان و لا حول و لا قوه الا بک. آنچه که در این مقاله جمع آوری شده، شامل […]
الحمد الله رب العالمین، و أفضل الصلاه و أتم التسلیم علی سیدنا محمد النبی الأمی و علی آله و صحبه أجمعین، یا ربنا لک الحمد کما ینبغی لجلال وجهک و عظیم سلطانک، اللهم لک الحمد، و بک المستعان و لا حول و لا قوه الا بک.
آنچه که در این مقاله جمع آوری شده، شامل آیات قرآن، احادیث و روایات، سخنان و حکایاتی از علمای دین است که ان شاء الله با مطالعه آن، بیشتر با اهمیت علم و علما آشناتر خواهد شد.
****
زمانی میاسای ز آموختن /٭/ گر جان همی خواهی افروختن
هر که ندارد ز آموختن ننگ /٭/ گل بر آرد زخار و لعل از سنگ
مقدمه:
«اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ (۱) خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ (۲) اقْرَأْ وَرَبُّکَ الْأَکْرَمُ (۳) الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ (۴) عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ» [العلق/۱-۵]
( ای محمّد ! بخوان چیزی را که به تو وحی میشود . انسان را از خون بسته آفریده است. بخوان! پروردگار تو بزرگوارتر و بخشندهتر است همان خدائی که به وسیله قلم (انسان را تعلیم داد و چیزها به او) آموخت دو چیزهائی را آموخت که نمی دانست).[۱]
یکی از نیازهای اساسی بشر رسیدن به کمال است. و برای رسیدن به کمال و سعادت، باید راههای گوناگونی را طی کرد.
یکی از راههای رسیدن انسان به کمال، حاصل نمودن علم و محبت با علمای دین است؛ چرا که عبادات، معاملات، معاشرات، مناکحات و … همگی نیازمند به وجود علم و علما هستند. اگر انسان برای رسیدن به علم و نزدیکی و محبت با علما کوشش کند، نتیجهی مفیدی عاید او خواهد شد؛ چون هر کسی که در طلب علم خارج شود در راه خداست تا مادامی که دوباره به وطن خویش باز گردد.
یکی از چیزهایی که رسول اکرم صلى الله علیه وسلم نزد خداوند متعال برای افزایش آن دعا فرموده، همان افزونی در علم است که خداوند متعال در قرآن میفرماید: «وَقُلْ رَبِّ زِدْنِی عِلْمًا» [طه/۱۱۴]؛ و بگو: پروردگارا! (در پرتو قرآن) بر دانشم بیفزا (و از قرآن و ابعاد مختلف آن آگاهترم فرما).[۲]
خدوند متعال در این آیه رسولش را امر به طلب افزونی علم نمود، همان طور در حدیث آمده که رسول صلى الله علیه وسلم چنین دعا میکرد:
«اللهم انفعنی بما علمتنی و علمنی ما ینفعنی و زدنی علما والحمد لله على کل حال و أعوذ بک ربی من حال النار»[۳]؛ بار خدایا! از آن چه به من آموختهای، بهرمندم گردان، و آنچه مایهی بهرهمندی من است، به من بیاموزان و ستایش در هر حال از آنِ خداست پناه میبرم از اهل دوزخ.
طلب کردن علم از آن است فرض /٭/ که بی علم کسی را به حق راه نیست
کسی ننگ دارد ز آموختن /٭/ که از ننگ نادانی آگاه نیست
بر تمام مردم دنیا فرض میباشد که در به وجود آوردن علمای حقانی بکوشند؛ وقتی که وجود علما فرض کفایه شد، اگر گروهی برای این کار همت گمارند، این فرض از گردن بقیه ساقط میشود و گر نه تمام مردم گناه کار خواهند شد.
علم اگر اندک بود، خوارش مدار /٭/ زآنکه علم دارد قدر بیشمار
اگر یک عالم، هر چه قدر هم بد باشد وجودش ضروری است؛ چرا که در تمام مسائل شرعی ما نیازمند علما هستیم.
تعریف لغوی و اصطلاحی علم و عالم:
علم در لغت: یعنی دانستن چیزی همراه با حقیقت آن.
علم از یک لحاظ به دو قسم تقسیم میشود: علم نظری و علم عملی.
تعریف علم نظری:آن است که بعد از ادراک، کامل میشود، یعنی بعد از حصول به آن، نیاز به عمل نیست؛ مثل علم توحید باری تعالى، فرشتگان، کتابهای آسمانی، علم رسولان و شناخت سخنانی که نیاز به عمل ندارد.
تعریف علم عملی:آن است که بدون عمل، کامل نخواهد شد، مثل علم نماز، روزه، زکات، حج و غیره که زمانی مفید واقع میشود که به آن عمل شود.
تقسیم دیگر علم، به عقلی و سمعی است.
تعریف علم عقلی:آن است که با اندیشهورزی و تأمل حاصل شود.
تعریف علم سمعی:آن است که با شنیدن حاصل میشود.
تعریف علم در اصطلاح شرع:مراد از علم، کتاب الله و سنت رسول الله صلى الله علیه وسلم است که با ادراک و عمل و عقل و سمع حاصل میشود.
خداوند میفرماید: «قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ» [الزمر/۹]؛ بگو: آیا کسانی که (وظیفه خود را در قبال خدا) میدانند، با کسانی که (چنین چیزی را) نمی دانند، برابر و یکسانند ؟ ! (هرگز) تنها خردمندان (فرق اینان را با آنان تشخیص میدهند، و از آن) پند و اندرز میگیرند.
«قُلْ لَا یَسْتَوِی الْخَبِیثُ وَالطَّیِّبُ» [المائده/۱۰۰]؛ (ای پیغمبر! به مردم) بگو : ناپاک و پاک (و حرام و حلال) مساوی نیستند.
«وَمَا یَسْتَوِی الْأَعْمَى وَالْبَصِیرُ وَلَا الظُّلُمَاتُ وَلَا النُّورُ وَلَا الظِّلُّ وَلَا الْحَرُورُ» [فاطر/۱۹-۲۱]؛ نابینا و بینا یکسان نیست. [مراد جاهل و عالم، و گمراه و راهیاب است.] و تاریکیها و نور هم یکسان نمیباشد.
[«الظُّلُمَاتُ»: تاریکیهای کفر مراد است .
«النُّورُ»: نور ایمان مراد است.] و سایه و گرمای سوزان هم یکی نیست. [مراد بهشت است. «الْحَرُورُ»: باد داغ و سوزان. گرمای سوزان. مراد دوزخ است.].[۴]
«لَا یَسْتَوِی أَصْحَابُ النَّارِ وَأَصْحَابُ الْجَنَّهِ» [الحشر/۲۰]؛ بهشتیان و دوزخیان یکسان و برابر نیستند.
در آیات ذکر شده فوق خداوند برتری هفت چیز را بر هفت چیز دیگر ذکر کرده است. امام غزالی رحمه الله و برخی دیگر از علمای راستین گفتهاند که مراد از هفت مورد علم، پاکی، بهشت، بینایی، نور، سایه و زنده، همان علم است و هدف از هفت چیز مقابل و ضد آنها، جهل است. همهی هفت مثال، مساوات علم و جهل را نفی کرده است.[۵]
تعرف عالم:
شخصی از رسول خدا صلى الله علیه وسلم پرسید: عالم کیست؟ آنحضرت صلى الله علیه وسلم فرمودند: «آن شخص که بیشتر از الله بترسد».[۶]
از حضرت جابر رضی الله عنه روایت شده است که پیامبر صلى الله علیه وسلم فرمودند: «عالم کسی است که در کلام الهی، از فکر و اندیشه کار گیرد، و بر طاعت او تعالى عامل باشد، و از کارهای ناخشنود کنندهی او تعالى اجتنتاب ورزد».[۷]
امام غزالی رحمه الله میفرماید: «مراد از علما، فقط آن کسی هستند که در خصوص مسایل هستی، نظری صحیح ارائه داده یا در کاینات تفکر و اندیشه کرده، به یگانگی خدا پی ببرید، اگر چه آنان طبق ضابطه، عالم نباشند».[۸]
حضرت حسن بصری رحمه الله گفته است: «عالم کسی است که از پروردگار رحمان غایبانه بترسد و به اموری راغب و مایل باشد که خداوند متعال در آن رغبت دارد و از اموری که خدای سبحان از آنها ناراضی است، اعراض کند».[۹]
در جایی دیگر میفرماید: «عالم کسی است که در نهان و آشکار از خدا بترسد، و هر آنچه خدا به آن ترغیب نموده، مرغوب او و آن چه در نزد حضرتش ناپسند باشد، از آن نفرت داشته باشد».[۱۰]
هفت نعمت علم به انبیاء:
۱ – «وَعَلَّمَ آَدَمَ الْأَسْمَاءَ کُلَّهَا» [البقره/۳۱]؛ سپس به آدم نامهای (اشیاء و خواصّ و اسرار چیزهائی را که نوع انسان از لحاظ پیشرفت مادی و معنوی آمادگی فراگیری آنها را داشت، به دل او الهام کرد و بدو) همه را آموخت.
۲ – «وَعَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا» [الکهف/۶۵]؛ از جانب خویش بدو – حضرت خضر- علم فراوانی داده بودیم.
۳ – «وَعَلَّمْتَنِی مِنْ تَأْوِیلِ الْأَحَادِیثِ» [یوسف/۱۰۱]؛ مرا از تعبیر خوابها آگاه ساختهای.
۴ – «وَعَلَّمْنَاهُ صَنْعَهَ لَبُوسٍ لَکُمْ» [الأنبیاء/۸۰]؛ و بدو ـ حضرت داوودـ ساختن زره را آموختیم.
۵ – «یَا أَیُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّیْرِ» [النمل/۱۶]؛ ای مردم ! به ما (درک) سخن پرندگان (و نحوهی سخن گفتن با آنها، به وسیلهی خداوند بزرگوار) آموخته شده است.
۶ – «وَیُعَلِّمُهُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ وَالتَّوْرَاهَ وَالْإِنْجِیلَ» [آل عمران/۴۸]؛ و بدو خطّ و کتابت، و دانش راستین و سودمند، و تورات و انجیل میآموزد. «یُعَلِّمُهُ الْکِتَابَ»: مراد این است که عیسی باسواد خواهد بود؛ نه بیسواد.
۷ – «وَعَلَّمَکَ مَا لَمْ تَکُنْ تَعْلَمُ» [النساء/۱۱۳]؛ به تو ـ پیامبر صلى الله علیه وسلم ـ آموخته است که نمیتوانستی (جز در پرتوِ وحی) آن را بیاموزی و بدانی.
حضرت آدم علیه السلام به برکت علم، معلم فرشتگان شد.
حضرت خضر علیه السلام به برکت علم، استاد پیامبر بزرگواری چون حضرت موسی علیه السلام شد.
حضرت یوسف علیه السلام به برکت علم از زندان آزاد شد و به وزارت مصر رسید.
حضرت داوود علیه السلام به برکت علم، به پادشاهی رسید.
حضرت سلیمان علیه السلام به برکت علم، به مُلک سبا دست یافت.
حضرت عیسی علیه السلام به برکت علم، تهمتی را که به مادرش زده بودند را از او زدود.
حضرت محمد صلى الله علیه وسلم به برکت علم خود به ختم نبوت و شفاعت عظمى و خلافت سر افراز شد.[۱۱]
فضیلت علم و علما از قرآن:
۱ – «فَفَهَّمْنَاهَا سُلَیْمَانَ وَکُلًّا آَتَیْنَا حُکْمًا وَعِلْمًا» [الأنبیاء/۷۹]؛ ما بهترین راه حل در مسأله قضاوت را به سلیمان فهماندیم، و به هریک از آن دو داوری و دانش آموختیم.
۲ – «إِنَّمَا یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ غَفُورٌ» [فاطر/۲۸]؛ تنها بندگان دانا و دانشمند، از خدا، ترس آمیخته با تعظیم دارند. قطعاً خداوند توانا و چیره ( در کار جهانآرائی است) و بس آمرزگار (برای بندگان توبهکار و امیدوار به الطاف کردگاری) است.
۳ – «قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ» [الزمر/۹]؛ بگو: آیا کسانی که (وظیفهی خود را در قبال خدا) میدانند، با کسانی که (چنین چیزی را) نمیدانند، برابر و یکسانند؟! (هرگز). تنها خردمندان (فرق اینان را با آنان تشخیص میدهند، و از آن) پند و اندرز میگیرند.
۴ – «یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آَمَنُوا مِنْکُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ» [المجادله/۱۱]؛ خداوند به کسانی از شما که ایمان آوردهاند و بهره از علم دارند، درجات بزرگی میبخشد.
صفات کلی علما در قرآن:
به طور کلی در قرآن پنج منقبت بزرگ برای علما تنصیص شده است که عبارتاند از:
۱ ـ ایمان: «وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آَمَنَّا بِهِ» [آل عمران/۷].
۲ – توحید: «شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِکَهُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ» [آل عمران/۱۸].
۳ ـ بکاء برای خداوند متعال: «إِنَّ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ إِذَا یُتْلَى عَلَیْهِمْ یَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ سُجَّدًا» [الإسراء/۱۰۷]؛ کسانی که قبل از نزول قرآن، دانش و آگهی بدیشان داده شده است (و با تورات و انجیل راستین سروکار داشته اند)، هنگامی که قرآن بر آنان خوانده میشود، سجده کنان بر رو میافتند (و سر تسلیم در برابر خدا فرود میآورند و او را سپاس میگویند که ایشان را با نعمت ایمان نواخته است).
۴ ـ خشوع: «قُلْ آَمِنُوا بِهِ أَوْ لَا تُؤْمِنُوا إِنَّ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ إِذَا یُتْلَى عَلَیْهِمْ یَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ سُجَّدًا (۱۰۷) وَیَقُولُونَ سُبْحَانَ رَبِّنَا إِنْ کَانَ وَعْدُ رَبِّنَا لَمَفْعُولًا (۱۰۸) وَیَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ یَبْکُونَ وَیَزِیدُهُمْ خُشُوعًا» [الإسراء/۱۰۷-۱۰۹]؛
بگو: (ای کافران! میخواهید) به قرآن ایمان بیاورید یا ایمان نیاورید، (اختیار خوشبختی و بدبختی خودتان را دارید، ولی بدانید که اعجاز و حقیقت قرآن روشن است) و کسانی که قبل از نزول قرآن، دانش و آگهی بدیشان داده شده است (و با تورات و انجیل راستین سروکار داشته اند)، هنگامی که قرآن بر آنان خوانده میشود، سجده کنان بر رو میافتند (و سر تسلیم در برابر خدا فرود میآورند و او را سپاس میگویند که ایشان را با نعمت ایمان نواخته است). و (در حال این سجده عاشقانه) میگویند: پروردگارمان پاک و منزّه است (از این که در وعده نعمت بهشت و وعید عذاب دوزخ خلاف کند) مسلّماً وعده پروردگارمان انجام شدنی است. و (بار دیگر) بر چهره ها فرو میافتند و میگریند و (اشک شادی میریزند، و مواعظ قرآن) بر تواضع آنان (در برابر خدا) میافزاید.
۵ ـ خشیت: «إِنَّمَا یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ» [فاطر/۲۸]؛ تنها بندگان دانا و دانشمند، از خدا، ترس آمیخته با تعظیم دارند.
فضیلت علم و علما از سنت:
۱ – «مَنْ یُرِدْ اللَّهُ بِهِ خَیْرًا یُفَقِّهْهُ فِی الدِّینِ»؛ آنکه خداوند به او ارادهی خیر کند، در دین دانشمندش سازد.[۱۲]
۲ – «طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِیضَهٌ عَلَى کُلِّ مُسْلِمٍ»[۱۳]؛ طلب علم بر هر شخص مسلمان فرض است.
۳ – «مَنْ سَلَکَ طَرِیقًا یَطْلُبُ فِیهِ عِلْمًا سَلَکَ اللَّهُ بِهِ طَرِیقًا مِنْ طُرُقِ الْجَنَّهِ، وَإِنَّ الْمَلائِکَهَ لَتَضَعُ أَجْنِحَتَهَا لِطَالِبِ الْعِلْمِ رِضَاءً بِمَا یَصْنَعُ، وَإِنَّ فَضْلَ الْعَالِمِ عَلَی الْعَابِدِ کَفَضْلِ الْقَمَرِ لَیْلَهَ الْبَدْرِ عَلَى سَائِرِ الْکَوَاکِبِ، وَإِنَّ الْعَالِمَ لَیَسْتَغْفِرُ لَهُ مَنْ فِی السَّمَوَاتِ وَمَنْ فِی الأَرْضِ حَتَّی الْحِیتَانُ فِی جَوْفٍ مِنَ الْمَاءِ، وَإِنَّ الْعلما وَرَثَهُ الأَنْبِیَاءِ، وَإِنَّ الأَنْبِیَاءَ لَمْ یُوَرِّثُوا دِینَارًا وَلا دِرْهَمًا، وَرَّثُوا الْعِلْمَ فَمَنْ أَخَذَهُ فَقَدْ أَخَذَ بِحَظٍّ وَافِرٍ»[۱۴]؛
از ابو درداء رضی الله عنه روایت شده که گفت از رسول صلى الله علیه وسلم شنیدم که میفرمود: آنکه در راهی رود که در آن طلب علم کند، خداوند برایش راهی را به سوی بهشت آسان میکند. و همانا فرشتگان به واسطهی رضایتی که از کارش دارند، بالهای خود را برای طالب علم میگسترانند و همهی کسانی که در زمین و آسماناند، حتی ماهیها در آب، برای عالِم آمرزش میطلبند و فضیلت عالِم بر عابد مانند فضیلت ماه شب چهارده بر دیگر ستارههاست و این که علما میراثبر پیامبراناند و پیامبران درهم و دیناری به میراث نگذاشتند، بلکه علم را به ارث گذاشتند، کسی که آن را گرفت، بهرهی وافر گرفته است.
۴ – «فَضْلُ الْعَالِمِ عَلَی الْعَابِدِ سَبْعُونَ دَرَجَهً مَابَیْنَ کُلِّ دَرَجَتَیْنِ کَمَا بَیْنَ السَّمَاءِ والأَرْضِ»[۱۵]؛ برتری عالم بر عابد هفتاد درجه است که ما بین هر دو درجه همانند ما بین آسمان و زمین است.
۵ – «قَالَ رَسُولُ صلى الله علیه وسلم فَضْلُ الْعَالِمِ عَلَی الْعَابِدِ کَفَضْلِی عَلَی أَدْنَاکُمْ»[۱۶]؛ رسول صلى الله علیه وسلم فرمودند: برتری عالم بر عابد مانند برتری من بر ادناترین شماست.
۶ – «عَنْ أَبِی هُرَیْرَهَ بِحَدِیثٍ یَرْفَعُهُ قَالَ: النَّاسُ مَعَادِنُ کَمَعَادِنِ الْفِضَّهِ وَالذَّهَبِ خِیَارُهُمْ فِی الْجَاهِلِیَّهِ، خِیَارُهُمْ فِی الْإِسْلَامِ إِذَا فَقُهُوا وَالْأَرْوَاحُ جُنُودٌ مُجَنَّدَهٌ فَمَا تَعَارَفَ مِنْهَا ائْتَلَفَ وَمَا تَنَاکَرَ مِنْهَا اخْتَلَفَ»[۱۷]؛ از ابو هریره رضی الله عنه روایت است که: پیامبر صلى الله علیه وسلم فرمود: مردم معادنی هستند مانند معدن های طلا ونقره، برترشان در جاهلیت، برترشان در اسلام است، البته هرگاه دانشمند شوند. و ارواح مانند لشکرهای گرد آمده ایست، آنچه از آنها با هم شناخت حاصل نماید، با هم الفت میگیرد و آنچه از آنها با هم شناخت حاصل نکند، با هم اختلاف میکند.
۷ – «الْعِلْمُ حَیَاهُ الإِسْلاَمِ وَعِمَادُ الإیمَانِ وَمَنْ عَلِمَ عِلْماً أَتَمَّ الله لَهُ أَجْرَهُ وَمَنْ تَعَلَّمَ فَعَمِلَ عَلَّمَهُ الله مَالَمْ یَعْلَمْ»[۱۸]؛ علم زندگانی اسلام و ستون ایمان است، کسی که حصهای از علم یاد بگیرد، خداوند به طور کامل مزدش را میدهد و کسی تعلیم گرفت سپس بر آن عمل نمود، خداوند متعال آن چیزهای را که نمی داند به او تعلیم میدهد.
۸ – «لَا حَسَدَ إِلَّا فِی اثْنَتَیْنِ رَجُلٌٍ آتَاهُ اللَّهُ مَالًا فَسُلِّطَ عَلَى هَلَکَتِهِفِی الْحَقِّ وَرَجُلٌٍ آتَاهُ اللَّهُ الْحِکْمَهَ فَهُوَ یَقْضِی بِهَا وَیُعَلِّمُهَا»[۱۹]؛ غبطه جایز نیست مگر در دو مورد. یکی، شخصی که خداوند به او مال و ثروت داده و به او همت بخشیده است تا آن را در راه خدا خرج کند. دوم، کسی که خداوند به او علم و معارف شرعی عنایت فرموده و او از علم خود، دیگران را بهره مند میسازد و با عدالت، قضاوت میکند.
۹ – «قَالَ صَفْوَانُ بْنُ عَسَّالٍ: أَتَیْتُ النَّبِیَّ صلى الله علیه وسلم وَهُوَ فِی الْمَسْجِدِ مُتَّکِئٌ عَلَی بُرْدٍ لَهُ أَحْمَرَ، فَقُلْتُ لَهُ: یَا رَسُولَ الله، إِنِّی جِئْتُ أَطْلُبُ الْعِلْمَ، فَقَالَ: مَرْحَبًا بِطَالِبِ الْعِلْمِ، إِنَّ طَالِبَ الْعِلْمِ لَتَحُفُّهُ الْمَلاَئِکَهُ بِأَجْنِحَتِهَا، ثُمَّ یَرْکَبُ بَعْضُهُمْ بَعْضًا، حَتَّى یَبْلُغُوا السَّمَاءَ الدُّنْیَا مِنْ مَحَبَّتِهِمْ لِمَا یَطْلُبُ»[۲۰]؛
صفوان بن عسال میگوید: «نزد پیامبر صلى الله علیه وسلم آمدم در حالی که در مسجد بر چادر سرخ رنگش تکیه زده بود، پس به او گفتم: ای پیامبر خدا! من به خاطر طلب علم آمدهام. پس فرمودند: مرحبا بر طالب علم! همانا فرشتگان با بالهایشان طالبان علم را احاطه میکنند، سپس بالای یک دیگر قرار میگیرند تا اینکه تا آسمان اول میرسند به خاطر محبتشان برای علم».
علم در کتابهای گذشته:
۱ – حضرت ابن عباس رضی الله عنه فرمودند: «حضرت سلیمان بن داوود را در بین علم، مال و حکومت مخیر کردند تا یکی از آن سه را انتخاب نمود؛ وی علم را اختیار نماید، پس مال و حکومت هم داده شد.
۲ – در تورات خداوند تعالى به حضرت موسی علیه السلام دستور داده بود: «عظم الحکمه»، یعنی: علم را تعظیم کن. و ثابت است که این پیامبر اولوالعزم برای کسب علم چنان تلاش نمود که حتی برای یادگیری فقط سه مسئله از خضر علیه السلام همراه حضرت یوشع علیه السلام پیاده سفری طولانی نمود، در حالی که توشهی سفرش فقط یک ماهی بود و بس.[۲۱]
۳ – در زبور خطاب به حضرت داوود علیه السلام آمده: ای داود! به احبار و رهبان بنی اسریئل بگو که بروند و متقین را تعلیم نماییند و اگر در میان آنها متقی نباشد، با علمای آنها گفت وگو کنند، و اگر علما نباشند، عقلایشان را موعظه کنند که تقوا، علم و عقل نجات دهندهی بنده هستند.
۴ – الله تعالى به حضرت داوود علیه السلام وحی فرمود: ای داوود! وقتی علما امر به معروف را و نهی از منکر را ترک کنند، رعب و هیبت آنها از بین برود و به جای آنها افراد پست و بد، با هیبت شوند.[۲۲]
۵ – در انجیل فرموده: «وای بر کسی که علم را فرا میگیرد ولی در آن مسیر تلاش نمیکند».[۲۳]
۶ – حضرت داوود علیه السلام ارشاد الله تعالى را نقل کردهاند: «هر عالمی که خواهش دنیا را بر محبت من ترجیح میدهد، کمترین معاملهای که با او میکنم این است که لذت مناجات خود او را محروم میسازم؛ زیرا او از محبت من دور میماند.[۲۴]
نویسنده: عبدالعلی شفیعی
[۱] تفسیر نور خرم دل.
[۲] تفسیر فی ظلال ترجمه فارسی (۱ / ۱۱۵).
[۳] شعب الإیمان لأبو بکر البیهقی (ج ۴ / ص ۹۱) ش۴۳۷۶٫
[۴] تفسیر نور خرم دل – (۱ / ۱۰).
[۵] علما در آیینه قرآن و سنت. ص۴۱ ـ ۴۲٫
[۶] فضایل صدقات.
[۷] مقام علم و علما ص ۵۱٫
[۸] تفسیر معارف القرآن ج۳ ص ۳۲٫
[۹] تفسیر انوار القرآن ج۵ ص ۶۷٫
[۱۰] تفسیر معارف القرآن ج۱۱ ص ۳۳۷٫
[۱۱] علما در آیینه قرآن و سنت ص ۴۴٫
[۱۲] ریاض الصالحین ترجمه هروی (۲ / ۳۹۶).
[۱۳] مشکاه المصابیح لمحمد بن عبد الله الخطیب التبریزی .
[۱۴] الآداب للبیهقی (ج ۲ / ص ۳۰). صحیح البخاری (ج ۹ / ص ۱۰۱) ش ۷۳۱۲٫
[۱۵] الفتح الکبیر فی ضم الزیاده إلى الجامع الصغیر (ج ۲ / ص ۲۵۴). ش ۸۱۵۱ .
[۱۶] مسند الصحابه فی الکتب التسعه (ج ۳۶ / ص ۳۷۹). ش ۲۰٫
[۱۷] مختصر صحیح المسلم (ج ۲ / ص ۱۲۹). ش ۱۷۸۰، ترجمه ریاض الصالحین مترجم:عبدالله خاموشی هروی ش ۳۷۱٫
[۱۸] الفتح الکبیر فی ضم الزیاده إلى الجامع الصغیر (ج ۲ / ص ۲۳۸) ش ۷۹۸۱٫
[۱۹] صحیح البخاری (ج ۱ / ص ۲۵) ش ۲۷ .
[۲۰] إتحاف الخیره المهره بزوائد المسانید العشره ش ۲۶۹٫
[۲۱] مقام علم و علما ص ۳۰٫
[۲۲] اخلاص سلف ص ۱۴۶٫
[۲۴] فضائل صدقات ص ۴۳۸٫