گفتار نبوی عَنْ أَبِی مَسْعُودٍ عُقْبَهَ بنِ عَمْروٍ الأَنْصَارِیِّ البَدْرِیِّ رَضِی اللهُ عَنه، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «إِنَّ مِمَّا أَدْرَکَ النَّاسُ مِنْ کَلاَمِ النُّبُوَّهِ الأُولَى إِذَا لَمْ تَسْتَحِ فَاصْنَعْ مَا شِئْتَ». رَوَاهُ الْبُخَارِیُّ. از ابومسعود عقبه بن عمرو انصاری بدری ـ رضی الله عنه ـ روایت شده که آن حضرت ـ […]
گفتار نبوی
عَنْ أَبِی مَسْعُودٍ عُقْبَهَ بنِ عَمْروٍ الأَنْصَارِیِّ البَدْرِیِّ رَضِی اللهُ عَنه، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «إِنَّ مِمَّا أَدْرَکَ النَّاسُ مِنْ کَلاَمِ النُّبُوَّهِ الأُولَى إِذَا لَمْ تَسْتَحِ فَاصْنَعْ مَا شِئْتَ». رَوَاهُ الْبُخَارِیُّ.
از ابومسعود عقبه بن عمرو انصاری بدری ـ رضی الله عنه ـ روایت شده که آن حضرت ـ صلى الله علیه و سلم ـ فرمود: آن چه مردم از گفتار پیامبران پیشین دریافتهاند، این است که: هرگاه شرم و حیا نداشتی، هر چه خواستی، بکن.
آشنایی با راوی حدیث
ابومسعود عقبه پسر عمرو پسر ثعلبه انصاری بدری ـ رضی الله عنه ـ از قبیلهی بنی حارث بن خزرج است که با کنیهی ابومسعود مشهور است. در مورد حضور وی در جنگ بدر بین سیره نگاران اختلاف نظر است؛ امام بخاری قایل به حضور وی در جنگ بدر است، ولی صحیح همین است که شرکت نداشته است وبه این خاطر به او بدری گویند که در محل چاه بدر منزل گزیده بود.
در پیمان عقبه حضور داشت و پس از آن در جنگ احد و سایر جنگها در رکاب پیامبر ـ صلى الله علیه و سلم ـ بود. او در کوفه سکونت گزید و یکی از یاران امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب ـ رضی الله عنه ـ بود که وقتی ایشان برای جنگ صفین رفتند، او را به جای خود در کوفه گذاشت. از وی پسرش بشیر و أوس بن ضمعج، علقمه، أبو وائل، قیس ابن أبی حازم، ربعی بن حراش، عبد الرحمن بن یزید، عمرو بن میمون و الشعبی و … حدیث روایت نمودهاند. یکصد و دو حدیث از وی روایت شده است.
وی در سال چهل هجری یا کمی پیش از آن یا پس از آن در کوفه وفات کرده است.
در گسترهی کلام نبوی
حیا همیشه امری خوب بوده که مردم به آن تشویق و ترغیب، بلکه امر شدهاند و در تمام شریعتهای انبیای گذشته وجود داشته و هیچ گاه منسوخ نشده است. ابوایوب انصاری ـ رضی الله عنه ـ از آن حضرت ـ صلى الله علیه و سلم ـ روایت نموده که ایشان فرمود: چهار چیز از سنتهای پیامبران ـ علیهم السلام ـ هستند: حیا، عطر، مسواک و ازدواج. در حدیثی دیگر آن حضرت ـ صلى الله علیه و سلم ـ حیاء را ویژگی اخلاقی اسلام معرفی کرده است: «إنَّ لِکُلِّ دِینٍ خُلُقاً وخُلُقُ الإسلامِ الحَیَاءُ».
پیامبر خدا ـ صلى الله علیه و سلم ـ در جایی دیگر فرموده است: «الْإِیمَانُ بِضْعٌ وَسِتُّونَ شُعْبَهً وَالْحَیَاءُ شُعْبَهٌ مِنْ الْإِیمَانِ». و از این معلوم میگردد که حیاء از تمام انبیای پیشین نقل شده و مردم آن را دست به دست و دهان به دهان به یکدیگر نقل کرده و هر نسلی آن را برای نسل بعدی به ارث نهاده است. در مورد معنی سخن پیامبر ـ صلى الله علیه و سلم ـ که فرمود: «هرگاه شرم و حیا نداشتی، هر چه خواستی، بکن»، دو دیدگاه وجود دارد: یک: این به معنی امر به انجام هر کار که میخواهد نیست، لیکن به معنی عیب و نهی از آن است و باز کسانی که این سخن را میگویند، به دو دسته تقسیم میگردند:
۱. این سخن به معنی تهدید و وعید است، یعنی هرگاه بیحیا شدی، هر کاری را که میخواهی انجام بده، پس خداوند متعال سزای آن کار را به شما می دهد. چنان که در قرآن آمده است: «اعْمَلُوا مَا شِئْتُمْ إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ» و «فَاعْبُدُوا مَا شِئْتُمْ مِنْ دُونِهِ». اختیار گروهی همچون ابوالعباس ثعلب همین است.
۲. این سخن امر است و معنی خبر می دهد، یعنی: کسی که حیا مانع او نشود، هر چه خواهد انجام دهد. چیزی که مانع از انجام این کارهای قبیح می شود حیاء است، کسی که حیا نداشته باشد، در انجام هر کاری زشت و ناهنجاری غرق میشود. بنابراین، لفظش امر است، ولی معنی خبر را میدهد. ابوعبید قاسم بن سلام و ابن قتیبه و محمد بن نصر مروزی و … همین دیدگاه را انتخاب کردهاند.
تعریف حیاء
علی بن محمد بن علی معروف به میر سید شریف جرجانی نوشته است: «هُوَ انْقِبَاضُ النَّفْسِ مِنْ شَیْءٍ وَ تَرْکُهُ حَذَراً عَنِ اللَّوْمِ فِیهِ»؛ یعنی: انقباض نفس از چیزی و ترک آن چیز به سبب سرزنشی که در آن است. و برخی دیگر در تعریف آن گفتهاند: حیاء اخلاقی است که به ترک زشتیها وادار میسازد و از کوتاهی نمودن در حق صاحبان حق باز میدارد. راغب گفته است: به باز آمدن انسان از زشتیها و ترک نمودن آنها حیاء میگویند.
انواع حیاء
حیاء بر دو قسم است:
۱. غریزی، یا نفسانی (فطری)؛
۲. اختیاری و اکتسابی، یا ایمانی.
حیاء نفسانی یا غریزی همان است که خداوند آن را در نفوس انسانها قرار داده، مثل حیاء از کشف عورت و جماع در ملأ عام.
حیاء اکتسابی همان حیایی است که به سبب خوف از خداوند، شخص مؤمن را از ارتکاب معاصی باز میدارد. شارع این نوع حیاء را جزو ایمان قرار داده است که باید هر شخص آن را در وجودش پیدا نماید. گاهی حیای اکتسابی به تدریج تبدیل به حیای فطری و غریزی میشود.
رسول خدا ـ صلى الله علیه و سلم ـ در هر دو نوع حیا، سرآمد دیگران بود، در حیاء فطری از دوشیزهی پردهنشین نیز باحیاتر بود و در حیای اکتسابی در بالاترین مرحله قرار داشت.
اقسام حیاء و نشانههای آن
ابن قیم گفته است: حیاء به ده نوع تقسیم شده است:
۱. حیای ناشی از گناه و خطاء: که از نمونههای آن حضرت آدم ـ علیه السلام ـ است که در جنت فرار نمود. که خداوند متعال فرمود: ای آدم! آیا از من فرار میکنی؟ گفت: نه، ای پروردگار! بلکه (به سبب خطایم) از دیدار شما شرم و حیاء میکنم.
۲. حیای ناشی از کوتاهی: مانند حیای فرشتگانی که روز و شب خدا را تسبیح میگویند و هیچگاه خسته نمیشوند، هر گاه روز قیامت فرا رسد، میگویند: پروردگارا! تو پاکی، ما ترا چنان که شایستهی عبادت تو است، عبادت ننمودیم.
۳. حیای پیدا شده از بزرگ و گرامی داشت: و این حیایی است که از معرفت و شناخت واقعی بر آمده، هر بنده به اندازهی شناختی که از پروردگارش دارد، به همان اندازه از وی شرم میکند.
۴. حیاء برآمده از بخشندگی و سخاوت: مانند شرم و حیای پیامبر ـ صلى الله علیه و سلم ـ از آن کسانی که آنان را به ولیمهی ام المؤمنین زینب ـ رضی الله عنها ـ دعوت نمود و مجلس را به درازا کشاندند، پیامبر ـ صلى الله علیه و سلم ـ برخاست و شرم نمود که به آنان بگوید: برگردید.
۵. حیای آزرم و ادب: مانند حیای علی بن ابی طالب ـ رضی الله عنه ـ از این که در مورد مذی از آن حضرت ـ صلى الله علیه و سلم ـ سؤال نماید، به خاطر این که فاطمه، دختر آن حضرت ـ صلى الله علیه و سلم ـ در نکاح وی بود.
۶. حیاء ناشی حقیر و ناچیز دانستن نفس: مانند حیای بنده از پروردگارش، زمانی نفسش را حقیر می سازد و از وی حوائجش را سؤال میکند، که علت آن دو چیز است: اول: سائل خود را حقیر و گناهانش را بزرگ میداند. دوم: کسی که از وی سؤال میکند، یعنی خدا، را خیلی بزرگ میداند.
۷. حیای سرچشمهگرفته از محبت: حیایی است که مُحِب با محبوبش دارد، حتى اگر در زمان غیبت او، ذهنش به طرف او برود، شرم و حیا را در وجود خودش احساس میکند، اما به خوبی نمیداند که علتش چیست.
۸. حیای ناشی از عبودیت و بندگی: و آن حیایی است که آمیخته با خوف و محبت باشد که عبادت خویش را مناسب برای معبود شایسته نمیداند و فریاد «ما عبدناک حق عبادتک» بر میآورد.
۹. حیای پیدا شده از شرافت و بزرگواری: شخص بزرگمرتبه و عظیم الشأن اگر عمل، بذل و بخششی که از قدر و منزلت وی کمتر باشد، را انجام دهد، با انجام آن احساس شرم و حیا میکند و این به خاطر عزت نفس وی است.
۱۰. حیای شخص از خود: و این حیایی است که بر اثر آن اشخاص شریف و بلندمرتبه نمیخواهند که در وجودشان نقص وکمبودی باشد و از بودن آن در وجود خود احساس شرمندگی میکنند و برای جبرانش تلاش می نمایند. حیا به طور کلی پسندیده و محمود است اما نباید سبب کوتاهی در برخی حقوق و وظایف و مثل امر به معروف و نهی از منکر شود؛ در مورد پیامبر خدا ـ صلى الله علیه و سلم ـ که حیایش از دختران دوشیزه پردهنشین هم بیشتر بود، آمده که: «لا یقوم دون غضبه شیء اذا انتهکت حرمات الله».
اسباب حیاء
امام ابن قیم گفته است: حیاء حالتی است که از آمیخته شدن تعظیم با دوستی و محبت حاصل میشود، هر گاه این دو در کنار هم قرار گیرند، حیاء پیدا میگردد. جنید گفته است: از مشاهده ی نعمتهای سرشار و کوتاهی ها حیاء به وجود میآید.
اهمیت حیاء
امام ابن قیم گفته است: خصلت حیاء از برترین، بهترین، عظیمترین و سودمندترین اخلاقها است که خاصّه و ویژگی انسانیت محسوب میشود. کسی که حیا نداشته باشد، از انسانیت چیزی جز گوشت، خون و شکل ظاهری به همراه ندارد و در وجود وی هیچ خیری یافت نمیشود.
اگر این خصلت نیک و پسندیده نمیبود، مهمان مورد پذیرایی قرار نمی گرفت، به وعدهها وفا نمیشد، امانت ها ادا نمیگردید، نیاز هیچ شخصی برآورده نمیشد …
اگر حیا نمیبود، هیچ یک از فرایض به خوبی انجام نمیگرفت و حقوق مراعات نمیشد و صلهرحمی و نیکی به والدین انجام نمیپذیرفت؛ …
زیرا باعث انجام گرفتن تمام اینها، اگر دینی است، به خاطر امیدی است که به پایان فرخندهی آن دارد و اگر دنیوی است، به خاطر حیای شخص از سایر مردم است. پس ظاهر گردید که اگر حیای از خدا و مردم نمیبود، شخص هیچ یک از این کارها را انجام نمیداد.
حیاء در گفتار بزرگان
از احادیثی که نقل گردید، اهمیت آن در نزد پیامبر ـ صلى الله علیه و سلم ـ تا حدودی معلوم گردید و در این زمینه احادیث زیادی هست که به ذکر همان چند مورد اکتفا میکنیم و در این جا سخنان برخی از بزرگان اسلام را نقل میکنیم:
عمر فاروق ـ رضی الله عنه ـ : کسی که حیایش کم باشد، تقوایش کم میشود و کسی که تقوایش کم باشد، قلبش میمیرد.
عبدالله بن مسعود ـ رضی الله عنه ـ : کسی که از مردمان حیاء نمیکند، از خدا هم حیاء نمیکند.
گناهان، حیاء را نابود میسازند
امام ابن قیم نوشته است: یکی از آفات گناهان از بین بردن حیاء ـ که مایهی زندگی قلب و اساس هر نیکی است ـ میباشد، که با از بین رفتن آن، همهی خوبیها رخت بر میبندد. در حدیث صحیح آمده است: «الحیاءُ خیرٌ کُلُه». که حیاء سراسر نیکی است. مقصود این است که گناهان، به تدریج حیاء را در نهاد انسان ضعیف و سست میسازند، تا جایی که در برخی موارد، به طور کلی از شخص گرفته میشود.
نکتههای کلام نبوی
۱. حیاء اخلاقی اصیل است که از ادیان گذشته برجای مانده است. هر پیامبری که آمده است، به آن تشویق نموده و در هیچ دینی منسوخ نشده، زیرا این چیزی است که خوبی اش مثل آفتاب روشن است، و چیزی که این گونه باشد، هیچ گاه منسوخ نمی گردد.
۲. لازم است که نسبت به حیاء تشویق شود و برای بیان فضایل آن روشنگری شود.
۳. شخص بی حیا به همهی بدی ها گرفتار میگردد. حیا سبب می شود که انسان از انجام کارهای بد و ناهنجار باز آید؛ وقتی که حیا را کنار بگذارد، به انجام هر گناهی دست مییازد.
فوائد تربیتی حدیث
فایدهی اول: چیزی که بر اهمیت حدیث دلالت دارد، این قسمت سخن پیامبر ـ صلى الله علیه و سلم ـ است که فرمود: «آن چه مردم از گفتار پیامبران پیشین دریافتهاند» که از آن نکتهی مهم و سودمند فهمیده میشود:
۱. از سخنان پیامبران پیشین ـ علیهم السلام ـ است؛
۲. به صورت تواتر از نسلی به نسل دیگر منتقل شده، تا این که به این امت رسیده، و این چیزی مسلّم است در طی گذشت این امتها یکی پس از دیگری، مردم فقط چیزهای مهم را منتقل میسازند.
فایدهی دوم: حدیث مردم را به کنترل اخلاق و حرکت هایش رهنمون می سازد.
فایدهی سوم: در نفس مسلمانان خصلت حیا و شرم را باید تقویت نمود، زیرا حیاء سبب باز آمدن شخص مسلمان از بسیاری از کارها و حرکتهای زشت و ناهنجار می شود.
فایدهی چهارم: تشویق به حیا و برحذر داشتن از نابودی آن.
فایدهی پنجم: کسی که حیا نداشته باشد، با کارهای زشت و رسواییها خود را میآراید.
فایدهی ششم: چیزی که با امور شریعت تعارض داشته باشد، به آن حیاء گفته نمیشود؛ زیرا ممکن نیست که همان کسی که به حیا تشویق نموده، به این چیز هم دستور داده باشد و این چیزی مسلّم است که شارع حکیم است و به دو امر که ضد هم باشند، فرمان نمی دهد.
نویسنده: عبدالستار حسین بر