همچون کوههای جرگلان و به صلابت میل آجری گنبد، تورکمنصحرا زنده است و چه شکوهی دارد دشتهای پهناورت آنگاه که زیر تازیانهٔ چابکسوارن رعدآسای صحرا چشمهایم را باز میکنم، مردمانت از جنس دریا هستند آنگاه که سیل نامهربانیهای روزگار بر تو فرود آمد، سخاوتمندانه هستیِ وجودشان را بر تو میبخشایند. آری تو مهد سرداران و […]
همچون کوههای جرگلان و به صلابت میل آجری گنبد، تورکمنصحرا زنده است و چه شکوهی دارد دشتهای پهناورت آنگاه که زیر تازیانهٔ چابکسوارن رعدآسای صحرا چشمهایم را باز میکنم، مردمانت از جنس دریا هستند آنگاه که سیل نامهربانیهای روزگار بر تو فرود آمد، سخاوتمندانه هستیِ وجودشان را بر تو میبخشایند.
آری تو مهد سرداران و پهلوانانی از جنس گمنامی هستی، از نجابتت چه بگویم که مثال زدنی است، تو استوارتر از آنی که ما میدانیم، تاریخ آنگاه که بر نام تو میرسد، غبطه خورده است و همچنان خواهد خورد.
این روزها را نیز پشت سر خواهی گذاشت، چه میدانیم شاید همین سیل مهربان و خشن سبب رشد و شکوفایی تو شود و کیست که از رحمت ایزدی ناامید گردد و به راستی راست گفت خداوندگار بزرگ که: «بعد از هر دردی شفا خواهد بود و بعد از هر سختی آسانی!»
پس تو ای صحرای تورکمن! به مانند همیشه استوار بمان و به آینده امیدوار باش…
نویسنده: آرمان خرمالی/ ترکمنصحرا