شاید امروز مسلمانان از هر زمان دیگری بیشتر در انزوا و ضعف قرار دارند که این موضوع بعد از شکستهای امپراطوری عثمانی در تاریخ معاصر و چند صده گذشته بیسابقه بوده است. ولی جای تعجب آنجاست این ضعف نه بهخاطر تهاجم مستقیم امپراطوری بریتانیا و روسیه تزاری و کشورهای اروپایی به سرزمینهای اسلامی، بلکه بهخاطر […]
شاید امروز مسلمانان از هر زمان دیگری بیشتر در انزوا و ضعف قرار دارند که این موضوع بعد از شکستهای امپراطوری عثمانی در تاریخ معاصر و چند صده گذشته بیسابقه بوده است. ولی جای تعجب آنجاست این ضعف نه بهخاطر تهاجم مستقیم امپراطوری بریتانیا و روسیه تزاری و کشورهای اروپایی به سرزمینهای اسلامی، بلکه بهخاطر خود مسلمانان و دشمنی مسلمانان با یکدیگر است.
آنچه عجیبتر است اینکه بسیاری اوقات حداقل در تئوری، «وحدت» یکی از دغدغههای اصلی کشورهای اسلامی شناخته شده و در این راه کشورهای اسلامی اقدام به تشکیل انواع اتحادیههای منطقهای مانند کنفرانس وحدت اسلامی کردهاند و در تقویم سالانهشان مناسبتهایی با این مضامین مانند «هفته وحدت» گنجاندهاند، اما چرا تا حال علیرغم همۀ تاکیدات قرآن و اسلام مسلمانان نهتنها به وحدت دست نیافتدهاند، بلکه هر روز از آن دورتر میشوند؟
اگر به واقعیت موجود در روابط مسلمانان نگاه کنیم میبینیم که کشورهای اسلامی بسیار راحتتر با کشورها و سیاستمداران غیرمسلمان قرار داد میبندند و ارتباط برقرار میکنند، زیرا هدفشان منافع مشترک اقتصادی و ارتباطات غیرایدئولوژیکی است، اما در روابط کشورهای اسلامی همیشه سیاستمداران به جای پیروی از منافع مشترک اقتصادی و در حوزه ایدئولوژیک به جای گفتمان، تبادل نظر و تعامل، مبنا را تقابل و تغییر فکر طرف مقابل گذاشته و در مواردی در لایههای زیرین جامعه کشورهای دیگر سعی در تغییر فکرشان میکنند.
در طول نیم قرن گذشته کنفرانسهای بزرگ «وحدت» زیادی با هزینههای کلان تشکیل شده است، ولی به غیر از بنرهای بزرگ و غذاهای لذیذ چیزی عاید مسلمانان نگشته است. همیشه ما مسلمانان در راه وحدت به جای تعامل با یک مجموعه به نام اقلیتهای شیعه و سنی در کشورهایمان و باور کردنشان بهعنوان یک واقعیت موجود، حاضر بودهایم در شهرهایمان معبد و کلیسا داشته باشیم ولی یک مسجد اقلیت شیعه و سنی در شهرهایمان نداشته باشیم که این اتفاق هرچقدر حکومتها مذهبیتر باشند شدت و حِدّتش بیشتر بوده است.
حال اگر بهعنوان یک ایرانی که در کشور اسلامی زندگی میکنیم و بنیانگذار و پیشنهاددهندۀ «هفته وحدت» رهبر فقید کشورمان امام خمینی بوده به این موضوع بنگریم، باید بررسی کنیم که ما چه کاری برای این وحدت که یکی از لازمههای واقعی امروز اسلام است کردهایم؟
شاید با وجود تاکید رهبران سیاسی کشورمان در مشارکت اهلسنت در مدیریت کشور، انجام آن پس از چهل سال سخت باشد و جای بسیاری را با ورود این اقلیت بزرگ به حوزۀ مدیریت کلان کشور تنگ کند، ولی واقعا با این همه مناسبتهای دونپایه که بهخاطرش حاضریم چند روز را تعطیل رسمی اعلام کنیم و برای یک فوتبال و اتفاق ورزشی کلاس و مدارس و ادارات را تعطیل اعلام نماییم و هزاران میلیون به اقتصاد کشور ضربه بزنیم چه میشد در این شرایط حساس مسلمانان در اولین روز هفته وحدت به جای آن همه پیام تبریک و تبلیغات بیتاثیر، یک گام عملی برمیداشتیم و بهخاطر هموطنان اهلسنتمان اولین روز هفته وحدت را حداقل در مناطق سنینشین تعطیل میکردیم.
قطعا تاثیرش بسیار بیشتر بود زیرا برخورد ما در حوزه داخلی همچون تریبونی برای همسایگانمان است. واقعیت آن است که امروز جامعه اسلامی از وجود شعارهای متعدد به جای گامهای عملی رنج میبرد. زیرا به قول شاعر: «دو صد گفته چو نیم کردار نیست.»
نویسنده: فاتح کردی/ سنیآنلاین