شاید وقتی بحث از علم میشود به سرعت ذهنمان به سوی دانشگاه و دانشجو متمرکز میگردد. واژه و کلماتی که امروز مخصوصا در جهان سوم یادآور مجموعهای مطالبهگر در برابر حاکمیت و قدرتهای هنجارشکن و قانونگریز آشکار و پنهان اقتصادی و سیاسی است. اگر به تاریخچۀ علم و فناوری در چند قرن گذشته توجه کنیم […]
شاید وقتی بحث از علم میشود به سرعت ذهنمان به سوی دانشگاه و دانشجو متمرکز میگردد. واژه و کلماتی که امروز مخصوصا در جهان سوم یادآور مجموعهای مطالبهگر در برابر حاکمیت و قدرتهای هنجارشکن و قانونگریز آشکار و پنهان اقتصادی و سیاسی است.
اگر به تاریخچۀ علم و فناوری در چند قرن گذشته توجه کنیم بیشترین تحولات توسط علم در سه قرن گذشته و از قرن هیجدهم، دوران انقلاب صنعتی اول روی داده است، دورانی که راه آهن و ماشین بخار وسیلهای برای کشور گشایی حاکمان کشورهای استعمارگر اروپایی مانند بریتانیا و آلمان و مابقی امپراطوریهای اروپایی، همراه با بهرهکشی از کارگران بوده است.
ولی بعد از ورود بشر به قرن بیستم و فراگیر شدن کسب علم برای همۀ نژادها و کشورها و خارج شدن علم از انحصار خان و خانزادهها و تجار که علم را وسیلهای برای اهداف کاپیتالستی و فئودالیستی خود کرده بودن، دیگر مسیر آرمانخواهی علم و عالم عوض میشود و با وارد شدن سیاهان و دهقانزادهها از آن پس دانشجو و علم ابزاری برای مبارزه با تبعیض میگردد.
اگر به دید قاطبۀ جامعه بنگریم بیشتر، دانشجو و جنبشهای دانشجویی را حرکت و ابزاری در برابر حاکمیت میبینند در حالی که جنبشها و حرکات دانشجویی را اگر واقع بینانه و منصفانه تجزیه و تحلیل و نقد کنیم بیشتر بسان قاضی و یاوری منصف با حق و عدالت باید دید.
اگر به اوایل قرن بیستم و سال ۱۹۳۰ آمریکا و ۱۹۶۰فرانسه و آلمان برگردیم میبینیم فقر و مخالفت باجنگ از اصلیترین دلایل اعتراضات جنبشهای دانشجویی بوده ولی بعد از پشت سر گذاشتن این دوره توسط مردم آمریکا و غرب و نهادینه شدن علممداری در مدیریت اقتصادی و سیاسی کشورهایشان جنبش و حرکات دانشجویی و نخبگان این قشر همچون ابزاری زیرزمینی وسیلهای برای حفظ سیستمهای حاکمیتی دمکراتیک میشوند.
امروز در کشورهای جهان سوم با توجه به وجود فقر، عدم الگوهای مناسب حاکمیتی و عدم وجود یک مدیریت و حاکمیت علممدار حرکتها و جنبشهای دانشجویی در تقابل با حاکمیتها و در تلاش برای اعادۀ حقوق جامعه هستند؛ زیرا توازن به سمت حاکمیتها سنگینی میکند و این قاضی عادل (تشکلهای دانشجویی) سعی در به توازن کشاندن کفۀ ترازوی عدالت به طرف جامعه هستند. به واقعیت یک دید منصفانه از دانشجو و جنبش دانشجویی میتواند آن را بسان یک نیروی محرک برای پیشرفت جامعه و بسان سوپاپ اطمینانی برای حل بحران و مشکلات حکومتهای علممدار و دمکراتیک ببیند.
جنبشهای دانشجویی برعکس بسیاری از تشکلها دارای دو ویژگی خاص خود است.
۱. در عین مخالفت به وضع موجود معتقد به اصلاح است و در چینشهای سیاسی سهمی برای خود در قدرت قائل نیست.
۲. دانشجو و تشکلهای دانشجویی برای همۀ مشکلات و چالشها راهکارهای علمی و عملی دارد و معتقد به گفتمان است و در مسائل دیدی پلورالیستی دارد.
نویسنده: فاتح کردی