از آفات برخورد با شخصیتهای معاصر و گذشته میتوان به دو نمونه به صورت گسترده پرداخت: الف- استفاده از جریان سیاسی خاصی از آثار و آرای صاحبان اندیشه و تفکر نمیتواند نشان دهندهٔ هماهنگی و همراهی صاحبان فکر با این حرکت سیاسی باشد به عبارتی درشکه را از رو نمیبندند!، خوانش تفکرات و آرای شخص […]
از آفات برخورد با شخصیتهای معاصر و گذشته میتوان به دو نمونه به صورت گسترده پرداخت:
الف- استفاده از جریان سیاسی خاصی از آثار و آرای صاحبان اندیشه و تفکر نمیتواند نشان دهندهٔ هماهنگی و همراهی صاحبان فکر با این حرکت سیاسی باشد به عبارتی درشکه را از رو نمیبندند!، خوانش تفکرات و آرای شخص خاصی توسط گروه سیاسی با جهتگیری بد یا خوب نمیتواند نفس آراء و نظرات ایشان باشد.
ضمن اینکه بر دو مطلب باید تاکید کرد، یکی جریان فکری افراد به کلی باید بررسی شود نه فقط یک بخش از کل جریان فکری نویسنده را دید. دیگری اینکه بعد از خارج شدن نصوص و متون از زبانِ شخص، دیگر شخص صاحب آن نیست و میتوان انواع تفسیرها و برداشتها از آن شود؛ لذا لازم است در بررسی شخصیتها این دو مطلب را مد نظر داشت.
اگر بخواهیم به صورت کلی بحث نکنیم و مصداقی بحث کنیم، یکی از شخصیتهایی که مورد این حملهٔ ناجوانمردانه واقع است مرحوم سید قطب رحمه الله است.
سید قطب با توجه به کل شخصیت ایشان درست است که در شرایط سخت برخورد دولت جبار مصر ممکن است سلوک تندی داشته باشند در بعضی موارد خصوصاً مسایل حاکمیت؛ ولی در حالت کلی سید همان سید کراواتدار مدرنی است که اتفاقا سابقهاش نشان از دلسوزی برای اسلام و تسامح با همهٔ مذاهب اسلامی حتی خارج مذهب شخصی خود دارد و نزد به اصطلاح روشنفکران دینی از ورثههای مرحوم محمداقبال لاهوری است.
پس چهطور میشود تندروترین افراد که حتی نزدیک است ظواهر را نیز در دایره ثوابت آورند از تفکرات این چنین شخصی اینگونه برداشتهای تندی میکنند؟!
این برداشت نه تنها ناشی از خود کلام سید است به صورت کلی هر چند امکان خطا برای همه و خود سید هم میباشد، بلکه بستگی به شرایط و پیش زمینههای خوانش از آثار ایشان است به گونهای که بیشترین گروههای سیاسی که نصوص سید را مستمسک قرار میدهند با پیش زمینهٔ تند عقیدتی وارد زمینهٔ مبارزات فکری میشوند به عبارتی که ایدئولوژی را به دست گرفته و مردم را تکفیر و تفسیق (العیاذبالله) میکنند سپس با این پیش زمینه از مکتب فکری سید میآموزند.
همین آثار سید میتواند به بارآورندهٔ اسلامی باشد که فرزند زمانه خویش است و از مکتب فکری سید قطب جهت وجیه نشان دادن دین خداوند در عصر کنونی استفاده شود.
پس شرایط اسف بار کشورهای اسلامی و لزوم بازگشت به خویشتن و سایر شرایط کنونی است که موجب شده از این شخصیت استفادهٔ بهینه نشود، نه این که نفس آثار این شخصیت ترویج تند روی کند.
البته سید قطب یا هر شخصیت و نویسندهٔ دیگر نیز دارای اشتباهاتی است که باید نقد شود بهخصوص شخص سید در جوانی و بعضی کتابهایشان مانند «عدالت اجتماعی» و در اوایل تکوین شخصیت خود دچار خبطهای غیر قابل انکاری در زمینههای فکری اهلسنت شدهاند ولی مگر نه این است که روش اهلسنت در قضاوت افراد ابتدا نگاه به خاتمه کار فرد و آوردن عذر و نگریستن به دیده مثبت به فرد است که اگر به اثر آخر سیدقطب بنگریم که «فی ظلال» است به خصوص در مسالهٔ احترام به اصحاب رضی الله عنهم اجمعین چیزی کم نمیذارد ولی باز توجیهی نباید برای اشتباه افراد باشد، خداوند از ایشان و همه مومنان درگذرد.
ب- غلو در شخصیتهای فکری و دینی از آفات حرکات دینی است به گونهای که شخصیتهای منتسب به یک مکتب یا جریان فکری یا سیاسی در میان یک دسته آنچنان مدح میشود که اصلاً نمیشود ایشان را نقد کرد! و پس از نقد به ایشان به جای قبول نقدها و اصلاح امت سعی در توجیه این عیبها میکنند.
غلو و ندیدن عیبها یک سرِ بازه قضاوت اشخاص است و انتهای بازه، انصاف است و موجب واکنشهای بدو آثار بد نیز میشود همچنانکه شده است.
غلو در شخصیت افراد بزرگ و ندیدن خطاهای آنها در عرصهٔ فکر موجب جمود آن سیر فکری و عدم اصلاح آن و همچنین معصوم پنداشتن افراد شده و از طرفی غلو و تعلق دادن و کوچک کردن یک شخصیت در مدرسهای خاص از یک مکتب بزرگتر موجب مقابله در آن سر بازه میشود که همانا تخریب این افراد است.
این چند سطر تنها جهت این است که شرایط سیاسی ما را از قرائت کتابهای مفید و آثار اندیشمندان محروم نگرداند و خوب و بد را با هم دیده و شاید فرهنگ مدارا در میان ما مسلمانان نیز بالا رود… .
نویسنده: محمداقبال کردی