جریر رضی الله عنه میگوید: از وقتی که اسلام آوردم هیچ گاه پیامبر صلىٰ الله علیه وسلم مرا از دیدار خود منع نکرد و هرگاه مرا میدید، تبسم میکرد. (صحیح بخاری: ۶٠٨٩) ابوذر رضی الله عنه میگوید: رسول خدا صلىٰ الله علیه وسلم فرمود: من آخرین فردی را که از جهنم خارج شده و به بهشت […]
ابوذر رضی الله عنه میگوید: رسول خدا صلىٰ الله علیه وسلم فرمود: من آخرین فردی را که از جهنم خارج شده و به بهشت وارد میگردد، میشناسم؛ مردی است که روز قیامت آورده میشود و گفته میشود: گناهان کوچکش را به او نشان دهید و گناهان بزرگ را بپوشید. پس گناهان صغیرهاش به او نشان داده میشوند و گفته میشود: فلان روز فلان کار را انجام دادی و فلان روز فلان را و…
میگوید: آری، جرأت انکار را ندارد و هراسان است از اینکه گناهان بزرگش به او نشان داده شوند. پس به او گفته میشود: در عوض هر بدی، به تو نیکیای خواهد رسید. [وقتی که این احسان را میبیند] میگوید: پروردگارا! من گناهانی را انجام دادهام که آنها را اینجا نمیبینم! ابوذر میگوید: دیدم که رسول خدا صلىٰ الله علیه وسلم میخندد تا اینکه دندانهای نواجذش ظاهر گردیدند. (صحیح مسلم: ۱۹۰)
ابوهریره رضی الله عنه میگوید: صحابه به پیامبر صلى الله علیه وسلم گفتند: ای رسول خدا! شما با ما هم شوخی میکنید؟! فرمودند: من به جز سخن حق چیز دیگری نمیگویم. (سنن ترمذی: ۱۹۹۰؛ أبوعیسىٰ گوید: این حدیث حسن و صحیح است.)
تبسم نشانهای از آیات الهی و نعمت ربانی بزرگی است؛ لبخند افسون مباحی است که از قلب سرچشمه میگیرد و بر لبها نقش میبندد و از این طریق بوی خوش دوستی را افشانده و نسیم محبت را میپراکند و عقدههای بغض و کینه را میگشاید تا الفت و اخوت را در هم آمیزد.
چنانکه ابن عیینه رحمه الله گفته است: خوشرویی دامی برای شکار دلهاست.
ابن عمر رضی الله عنهما پسرش را چنین وصیت میکرد:
بُنَیَّ! إِنَّ البِرَّ شَیءٌ هَیِّنٌ /∗/ وَجْهٌ طَلِیْقٌ وَکَلَامٌ لَیِّنٌ
پسرم! همانا نیکوکاری بسیار ساده است: روی گشاده و گفتار نرم میخواهد.
پیامبر محبوبمان، محمّد صلى الله علیه وسلم، این اخلاق زیبای تبسم و گشادهرویی را نهادینه کرد و این زبانِ ظریفِ بین المللی را با گفتار، رفتار و کردار عطرآگینش به انسانیت آموخت.
ایشان صلى الله علیه وسلم همیشه تبسم به لب و گشاده رو بود؛ هر که بدیهتاً او را میدید، دوستش میداشت و هر که او را میشناخت، خود و خانواده و گرانبهاترین چیزش را نثار او میکرد!
تبسم ایشان برای خانواده و یارانش بذر پاکی بود که دو چندان ثمره میداد؛ یک خوبیای در دنیا و ثوابی در آخرت.
خوبی دنیا شادمانی قلب و راحتی وجدان است و فواید دیگری برای تندرستی بدن دارد که پزشکان آنها را به اثبات رساندهاند، همچنین مصلحتهایی اجتماعی و شرعی نیز در پی دارد؛ از جمله به دست آوردن دلها و پیوند دادن آنها به ریسمان محبتی استوار و ترغیبشان به دیندوستی.
پس تبسم پُست پیشتازی به سوی تمام مردم است که در این باره نه مشقت مالیای سبب زحمتمان میشود و نه دچار خستگی جسمانی خواهیم شد؛ بلکه با پرتو سریعی فرستاده میشود که اثر خوب آن، با عظمت در دلها ماندگار میشود.
و اما خوبیِ اُخرویِ آن؛ ثوابی است که به اندازهی پاداش صدقه و بذل مال در اعمالنامهی انسان ثبت میشود. لذا تبسم در چهرهی مسلمان، صدقهی مازادی است که از فقیر و غنی به طور مساوی برمیآید.
گاهی برخی گرفتگی و خشکی را ترجیح داده به یک لبخند هم بخل میورزند تا چنین وانمود کنند که اهل زهد و عبادت هستند یا گشادهرویی را سبب سختدلی و غفلت و از بین رفتن مروت میدانند! آنها کجا و رفتار پیامبر صلى الله علیه وسلم و سنّت، آسانگیری دینی و مهربانیاش کجا؟!
آیا نمیبینند که پیامبر صلى الله علیه وسلم چگونه به خاطر خوشحالی از رحمت پروردگارش ـ تبارک وتعالىٰ ـ خندیده است که دندانهای جلویش آشکار گردیده است؛ ایشان صلى الله علیه وسلم با کودکان شوخی کرده و آنها را تسلی میداد و با یارانش صمیمی بود و شوخی میکرد تا جایی که یکی از آنان که از حضرت ایشان شگفت زده شده بود، میگوید: «آیا شما هم با ما شوخی میکنید؟!»
شوخی خود را از ایشان باز نداشت و آن را منافی با مقام نبوت و شرف رسالت و امر مهم دعوت الىٰ الله ندانست و با قانون مزاحگونهی نیکش به آنان همین قدر فرمود که: «من جز سخن حق چیز دیگری نمیگویم»؛ یعنی گفتارم راست و عادلانه است.
خلاصه اینکه شوخی، مناسب و پسندیده است، اما در جای خودش؛ نه در هر آنی شوخی خوب است و نه همیشه جدی بودن مناسب است.
أُهَازِلُ حَیْثُ الهَزْلُ یُحْسِنُ بِالفَتَىٰ /*/ وَإِنِّی إِذَا جَدَّ الرِّجَالُ لَذُو جَدِّ
هنگامی که شوخی برای جوانمرد نکوست، شوخی میکنم و هرگاه مردان از خود جدیت نشان دهند، جدی میشوم.
راغب رحمه الله میگوید: مزاح و شوخی وقتی که به طور میانه باشد، خوب است و افراط در آن، ارزش انسان را از بین برده و به افراد نادان جرأت میدهد و ترکِ آن دوستان را گرفته و همنشینان را به وحشت در میآورد؛ آنچه از آن نهی شده، آن است که با دروغ همراه باشد یا مداومت بر آن از یاد الله تعالىٰ باز دارد. (فتح الباری: ۱۰/ ۵٢۶؛ تحفه الأحوذی: ۶/ ۱۰۸؛ فیض القدیر: ۳/ ۱۴)
بعد از این؛ آیا مربیان، معلمان، داعیان، مشاوران آموزشی، پدران، مادران، مسؤولان و دستاندرکاران حاضراند که لبخند را بر لبانشان بنشانند تا زیردستان و رعایایشان از آنان پیروی نمایند؟!