هر سال بهمن که از راه میرسد؛ خاطرات روزهای انقلاب تداعی میشود. بهمن با سرما و گرمای عصیان مردمی مترادف میشود که زمزمهی سالیان دور را به فریاد تبدیل کردند. جوانهایی که راهی جز کشاندن صدای اعتراضشان به خیابان ندیدند. مردمی که ستم، چنان کارد را به استخوانشان رساند که ترجیح دادند بمیرند و سر […]
هر سال بهمن که از راه میرسد؛ خاطرات روزهای انقلاب تداعی میشود. بهمن با سرما و گرمای عصیان مردمی مترادف میشود که زمزمهی سالیان دور را به فریاد تبدیل کردند.
جوانهایی که راهی جز کشاندن صدای اعتراضشان به خیابان ندیدند.
مردمی که ستم، چنان کارد را به استخوانشان رساند که ترجیح دادند بمیرند و سر بر ستم، خم نکنند.
حکومتی که هر اعتراضی را با سرکوب جواب داد و هر مخالف را به بند کشید. زندانهایی سیاسی، به جرم اعتراض به وضعیت شکنجه شدند و هیچ شیوه برای تحمل نماند.
حکومت، با منتقدان و مخالفشان، زبانی جز تبعید، تعزیر، شکنجه، اعدام و ترور نگشود و تمام راههای تعامل را بست و دیوار کشید. منتقد، مخالف شد و مخالف؛ معاند! چارهای نماند جز قیام.
اندیشهها زیر زمینی شدند و اعلامیهها در خفا تایپ شد، شاید اگر مثل این روزها؛ فضای مجازی و عصر اینترنت بود؛ همه میدانستند بر وطن چه گذشت.
وطن خودش را داشت و فرزندانی که معنای مبارزه را ترجمه میکردند و حکومت، همه چیز داشت جز خدا و مردم که این دو، یار انقلاب شدند.
انقلاب اما، تنها راه برای شکستن یخ های ستم بود، در فصل سرد و تاریک وطن.
انقلاب مال همه بود. از مرزیترین شهر و روستا، تا قلب ایران از شمال تا جنوب و شرق و غرب، ایران به یکباره خروشید و بغضها همه عصیان شد.
انقلاب، وامدار هیچ کس به تنهایی نیست. هیچ حرکت و صنف و گروه و طبقهای، حق ندارد خودش را صاحب آن بداند؛ چون این خروش و این فریاد از گلوی تمام ایران بر آمد.
حالا هم بعد از چهل سال، با روزهای تلخ و شیریناش، با حادثههای خوشایند و ناگوارش، با تلخکامی و شادکامیش؛ با جنگ و زلزله و سیل و غباراش، باز هم مال همه است.
سهم همه از انقلاب، با هر ملیت و مذهب و مرامی؛ آزادی بیان، آزادی عقیده، امنیت و آسایش است. ایران اگر دست دزدان بود و ثروتاش، تاراج میشد؛ الان همه حق دارند در این ثروت شریک باشند. صدایشان شنیده شود و بیگانه خطاب نشوند. کشوری که ثروتمند است؛ نباید فقیر داشته باشد. نباید با دیدن جازموریان سیستان و بلوچستان پرسید که این جا ایران است؟
نباید کودکی در کلاس درس بسوزد. نباید کولبری با گلوله کشته شود. نباید قاچاق شغل باشد. نباید با زندگی در کشور نعمت و منابع و ثروت، شاهد بدبختی بود.
ایران ثروتمند نباید مردمش در صف گوشت یخی باشند. در چهل سالگی انقلاب، به کی باید گفت که این حق ما نیست؛ آن هم با شعار دولتی اهل تدبیر!
نویسنده: کتایون محمودی
منبع: کانال نویسنده