«اگر سوگند ياد كنم كه چيزى شيرینتر از مطالعهٔ كتاب در جهان وجود ندارد، حانث نخواهم شد.» طلب علم عبارت است از عطشى پايانناپذير. پدر بزرگوارم مىگفتند: طالب علم كسى است كه ذهنش هميشه درگير مسألهاى باشد. علم تلاش و طلب فراون مىخواهد. خود علم کاملا از انسان بىنياز است، لذا بدون تلاش و طلب […]
«اگر سوگند ياد كنم كه چيزى شيرینتر از مطالعهٔ كتاب در جهان وجود ندارد، حانث نخواهم شد.»
طلب علم عبارت است از عطشى پايانناپذير. پدر بزرگوارم مىگفتند: طالب علم كسى است كه ذهنش هميشه درگير مسألهاى باشد.
علم تلاش و طلب فراون مىخواهد. خود علم کاملا از انسان بىنياز است، لذا بدون تلاش و طلب ذرهاى از خودش را به انسان نمىدهد، چنانکه گفتهاند: «العلم لا يُعطيك بعضَه حتى تُعطيَه كلَّك»؛ علم بخشی از خودش را به تو نمىدهد تا اينكه تمام وجودت را در اختيار آن قرار دهی.
کسی که شوق فراگیری علم در وجودش پيدا شده است، اگر سوگند یاد کنیم که در این جهان چیزی شیرینتر از کسب علم برای او وجود ندارد، حانث نمیشویم؛ مشروط بر اينكه حقيقت طلب علم نصيب چنین انسانی شود.
از سرگذشت خودم براى شما حکایت میکنم. بنده مدت طولانى است که همیشه بهدنبال دقايقى برای مطالعه هستم.
همیشه در پی آن هستم که فرصتی پیدا کنم و چند دقيقهاى مطالعه كنم. زمانیکه پنج دقيقه برای مطالعه فرصت پيدا كنم، بسيار خوشحال مىشوم.
بنده زمانى كه دوره حديث مىخواندم پانزده ساله بودم، در شانزده سالگى فارغالتحصيل شدم، به جز وقت کلاس درس، بقيه اوقاتم در كتابخانه مىگذشت.
دوران تحصيل براى حل کتاب «صحیح بخارى»، عمدةالقاري، فتحالباري و فيضالبارى را مطالعه مىكردم. و براى حل کتاب «صحيح مسلم»، فتحالملهم، و براى حل «سنن ابي داوود»، بذلالمجهود، و براى حل «سنن ترمذى»، الكوكبالدُّرِّي را مطالعه مىكردم. چون مطالعه اين كتابها نيازمند وقت بيشتر بود، بههمين خاطر مسئول كتابخانه را يك جورى قانع كردم هنگام تعطيلى ظهر، درب كتابخانه را از بيرون قفل بزند و من را داخل كتابخانه محبوس كند و خودش به خانه برود.
وى كتابخانه را از بيرون قفل مىکرد و مىرفت. من داخل کتابخانه به مطالعه مشغول مىشدم. دوران مطالعه كتابهاى مذکور را خواندم، و در كنار آن معلوماتى راجع به ساير كتابهاى كتابخانه بهدست آورده بودم كه كدام كتاب كجا قرار دارد؟ و در چه موضوعى است؟ بهگونهای که مسئول كتابخانه وقتى كتابى را پيدا نمىكرد من را صدا مى زد، ومن به او جای کتاب را نشان میدادم.
بنده لذت و شيرينى آن مطالعهها را هنوز فراموش نمىكنم.
سى، يا سيوپنچ سال ترمذى تدريس مىكردم، بههمين خاطر در مطالعه مطلب جديدى دستگيرم نمىشد، از وقتى كه «صحيح بخارى» براى تدريس جلويم گذاشته شد، احساس كردم نياز به مطالعه است، لذا خودم بهخاطر آن از كارهاى ديگر دست برداشتم. اینک آن لذت گذشته دوباره بازگشته است، انگار آن لذت مطالعه کالای گمشدهاى بود كه اكنون پيدايش كردم.
من صرفا براى تدريس مطالعه نمىكنم. قبل از مطالعه محاسبهام اين است كه درميان اگر سخنى، يا سؤالى پيش آمد امكان ندارد جلوتر بروم مگر اينكه آن را در منابع مختلف تحقيق و بررسی كنم، فرقى نمىكند اين مطلب را در كلاس براى طلاب مطرح بكنم يا نه.
با صداقت به شما مىگويم چيزى شيرينتر از مطالعه در دنيا نيست، الله تعالى لذتهاى معنوى و مادى زيادى عطا فرموده است آنقدر كه شايد نصيب هيچكس نشده است، ولى لذتى كه در مطالعه يافتم، آن را در هيچ چيزى نيافتم.
نویسنده: شيخالاسلام مولانا مفتى محمدتقى عثمانى حفظهالله/ ترجمه: عبيداللهی
منبع: کانال تلگرامی قلم، ادب، فرهنگ و رسانه