ام کلثوم فرزند حضرت ابوبکر صدیق رضی‌الله عنهما می‌گوید: «به درگاه خداوند دعا کردم به من شوهری نصیب کند تا محبت را رویم بباراند و عبادتگزار خداوند باشد.!» خداوند نیز دعایش را اجابت کرد و حضرت طلحه‌بن عبیدالله رضی‌الله‌عنه، یکی از مبشرین به بهشت را نصیب او کرد. سلف از ایشان چنین نقل می‌کنند: «وقتی […]

ام کلثوم فرزند حضرت ابوبکر صدیق رضی‌الله عنهما می‌گوید: «به درگاه خداوند دعا کردم به من شوهری نصیب کند تا محبت را رویم بباراند و عبادتگزار خداوند باشد.!»
خداوند نیز دعایش را اجابت کرد و حضرت طلحه‌بن عبیدالله رضی‌الله‌عنه، یکی از مبشرین به بهشت را نصیب او کرد.
سلف از ایشان چنین نقل می‌کنند: «وقتی که طلحه مرا می‌دید، شاد می‌شد و زمانی که صدایم را می‌شنید، تبسم بر لبانش می‌نشست و زمانی که گریه می‌کردم، گریه می‌کرد و تا زمانی که گرم خوابیدن نمی‌شدم، نمی‌خوابید و همیشه در وقت نماز قبل از اینکه برای خودش دعا کند، برای من دعا می‌کرد و چون بیمار می‌شدم، از من بیشتر دردمند می‌شد گویا درد در بدن او بود.
و تا زمانی که مرا کنار خود نمی‌نشاند آرام نمی‌گرفت و هنگامی که غذا می‌خوردم پیش از من لقمه‌های غذا را با برمی‌داشت و با دست خویش در دهانم می‌گذاشت.
و من، در آشکار و نهان، عزت و سربلندی او بودم.

سیر اعلام النبلاء
 ترجمه: عبدالمالک دامنی

 

  • نویسنده : مترجم عبدالمالک دامنی