خبر رحلت روح روان و مونس جانم همچون صاعقهای بر فرق سرم فرود آمد. قلم به دست گرفتم تا رحلت جانگداز ایشان را به امت اسلامی بهویژه جامعه روحانیت و صاحبان اندیشه و خرد، دلدادگان عرفان ناب محمدی، دعوتگران ازخودگذشته و فداکار تسلیت بگویم، اما با شگفتی دریافتم که گویا قلم در عالمی از اندوه […]
خبر رحلت روح روان و مونس جانم همچون صاعقهای بر فرق سرم فرود آمد. قلم به دست گرفتم تا رحلت جانگداز ایشان را به امت اسلامی بهویژه جامعه روحانیت و صاحبان اندیشه و خرد، دلدادگان عرفان ناب محمدی، دعوتگران ازخودگذشته و فداکار تسلیت بگویم، اما با شگفتی دریافتم که گویا قلم در عالمی از اندوه و پریشانی بهسر میبرد. با دقت که نگریستم متوجه شدم که کلماتی را با خود زمزمه میکند؛ نوشتن بعد از رفتن او؟!… آه، چه کار طاقتفرسایی!!.. آخر او فرمانروای اقلیم عشق، میر کاروان وادی عرفان بود که وجودش مایهی آرامش روحی و نیروی معنوی بود. به همین دلیل است که:
چشمم بسی گریست که روح روان برفت//قلبم بسی حزین که آرام جان برفت
آن مرشد کامل که ز انفاس قدس او//روشن شدی جهان، او از میان برفت
حال چگونه برای اولینبار پس از نام مبارک او، جملۀ «رحمةاللهعلیه» را بنویسم؟! آری چگونه بنویسم در حالی که اشک خودم نیز قطرهقطره بر صفحۀ کاغذ میچکد؟!
نخست خطاب به سیل اشکم گفتم:
افشای راز مکن ای اشک، زینهار // دردم به پیش محرم و بیگانه روشن است
سپس با عرض معذرت به قلمِ لرزان و پریشان گفتم:
در این آشوب غم عذرم بنه گر نالهزن گریم // جهانی را جگر خون شد همین، تنها نه من گریم
🔸 پس از آنکه چند کلمه دربارهی فضیلت صبر، و تحمل مصیبت برایش سخن گفت، اندکی قوت گرفت و با نوشتن چند سطری آشفته و ناسفته موافقت کرد که اکنون از نظر شما خوانندگان گرامی میگذرد:
متاسفانه رسم بر این است که پس از رحلت بزرگان، به بیان خوبیها و تنظیم زندگینامهی آنان میپردازند. تا چند روز این سلسله از سوی دوستداران وعزیزان و بازماندگان متوفی ادامه مییابد و بعد به بوتهی فراموشی سپرده میشود. به نظر حقیر آنبخش از زندگینامهی اساتید که مربوط به سوابق تحصیلی است و دانستنیهایی دربارهی اساتید و محل تحصیلشان ارائه میکند باید در کلاس درس همانند شرح زندگی بقیهی مولفان که کتابهایشان تدریس میشود به شاگردان گفته شود تا بدانند از چه کسی و از چه کانالی علم میآموزند و قدر این گوهرها را بیشتر بدانند و پس از رفتنشان کمتر حسرت بخورند.
آخر برای مردمی که یک عمر پای صحبتهای یک عالم ربانی و دعوتگر مخلص نشستهاند یا شاگردانی که چندین سال در محضر یک استاد بودهاند، خیلی سنگین است که بعد از رحلتشان تازه بدانند که استاد فقید شاگرد فلان علامهی متبحر بوده است و در فلان مرکز علمی بزرگ از فلان مربی دلسوز کسب فیض کرده است.
در اینجا به دانستنیهایی درباره زندگانی والد مکرم که بخشی از آن قبلا در درسنامه ترمذی چاپ شده است، اشاره میشود.
جانپرور است قصهی ارباب معرفت//رمزی برو بپرس، و حدیثی بیا بگو
🔹 ولادت
مولانا محمد دهقان فرزند موسی خان بن دریخان در سال ۱۳۱۷ شمسی در خانوادهای متدین در شهرستان سراوان محله “بخشان” دیده به جهان گشود. در همان زمان کودکی با فوت پدر از سایه پدری محروم شد.
🔹 در راه تحصیل دانش
دوره ابتدایی دبستان را در زادگاهش پشت سر گذاشت و بعد از آن شوق تحصیل علوم دینی و قرآنی وجودش را فرا گرفت. به همین هدف، بار سفر بربست و خود را به مدرسۀ “دارالعلوم” زنگیان سراوان رساند و مدت یک سال در آن فضای دینی ماند. در آن زمان مولوی دُرمحمد لالمحمدی مدیریت این آموزشگاه را بر عهده داشت.
مولانا محمد رحمهالله در آن مدرسه کتابهای مقدماتی فقه و ادبیات فارسی را خواند. کتاب «مالابدمنه» و «گلستان سعدی» را نزد مولوی حسن، پدر مولوی رحیمبخش بلوچزهی خواند و سال بعد به مدرسه دینی «عینالعلوم» گشت رفت و حدود پنج یا شش سال در خدمت مولانا عبدالواحد سیدزاده رحمهالله معروف به «حضرتصاحب» بود و از محضر ایشان مستفید شد. بعد که حضرتصاحب به روستای «حقآباد» هجرت کرد، ایشان نیز به حقآباد رفت و کتابهای «کافیه» و «سراجی» را نزد مولوی محمدعیسی سورانی و کتاب «شرح وقایه» را نزد مولانا محمدانور ایرندگانی شروع کرد و پس از شش ماه دوباره به عینالعلوم بازگشت و کتابهای یادشده را بار دیگر خواند.
در این دوره که مدیریت مدرسه به علامه سید محمدیوسف حسینپور رحمهالله واگذار شده بود، ایشان باز هم حدود ۵ سال دیگر در محضر استادش مولانا حسینپور ماند و از کتاب «قدوری» تا «هدایه» جلد اول را نزد ایشان خواند و از دریای علوم ایشان بهرهمند شد.
سپس بنا بر مشورت استادش برای تحصیل علوم عالی دینی به پاکستان عزیمت کرد و در ابتدای ورود به پاکستان، نخست به شهر «راولپندی» رفت و در مدرسه «تعلیمالقرآن» از محضر شیخالقرآن مولانا غلامالله خان رحمهالله و اساتید دیگر کسب فیض کرد. ایشان کتاب «شرح جامی» را از مفتی عبدالرشید و کتاب «قطبی» را از مولانا محمدانور آموخت و پس از پایان سال تحصیل، در دوره ترجمه و تفسیر قرآن مجید که با نوای توحیدی مولانا غلامالله خان در آن فضای علمی طنینافکن بود، شرکت کرد و سپس به شهر کراچی رفت و برای سال جدید در دارالعلوم کراچی ثبتنام کرد و به مدت دو سال در این مرکز علمی ماند و دورههای «موقوفعلیه» و «دوره حدیث» را در آنجا گذراند و از اساتید نامدار آن دیار بهرهی علمی فراوان برد و از گلستان هر کدام گلی چید و از خرمن هر یک خوشهای اندوخت.
در دارالعلوم کراچی کتاب فقهی «هدایه» جلد سوم و «صحیح بخاری» را از محضر شیخالحدیث مفتی رشیداحمد لدیانوی رحمهالله فراگرفت و برای فراگیری «سنن ترمذی» در محضر شیخالحدیث مولانا سلیمالله خان رحمهالله زانو زد و از خرمن دانش او خوشهها برگرفت.
ایشان در آن مرکز، کتاب «هدایه» جلد چهارم را از مولانا سحبان محمود رحمهالله فرا گرفت و کتاب «صحیح مسلم» را نزد دانشمند فرزانه، مولانا اکبرعلی رحمهالله آموخت و کتاب «سنن ابوداود» را از عالم وارسته، مولانا قاری رعایتالله رحمهالله فرا گرفت و از آن مرکز نامدار در سال ۱۳۸۳ هـ.ق فارغالتحصیل شد… سپس از آنجا به ایالت «پنجاب» پاکستان؛ دیار علم و دانش کوچ کرد و در ماه مبارک رمضان برای بار دوم دوره ترجمه و تفسیر قرآن را پشت سر گذاشت و از دریای معارف مولانا عبدالله درخواستی رحمهالله گوهرها اندوخت.
🔹 فعالیتهای دینی و فرهنگی
سرانجام پس از چندین سال مهاجرت بهمنظور جستجوی دانش در دیارغربت، با کولهباری از علم و دانش به وطن خود بازگشت و در شهر سراوان محلهی بخشان مکتب تعلیمالقرآن را بنیان نهاد و به تدریس علوم قرآنی پرداخت.
عدهی زیادی از اقشار مختلف در محضر ایشان به فراگیری علوم دینی روی آوردند. پس از چند سال فعالیت در این مکتب نوبنیاد، استادش شیخالحدیث مولانا حسینپور رحمهالله درخواست کرد که ایشان به مدرسه عینالعلوم گُشت منتقل شوند و دوشادوش وی برای پیشرفت آن مرکز علمی همیاری کنند. ایشان نیز امر استاد را بر خواست قلبی خویش و بر آرزوی خویشاوندان و شاگردان ترجیح داد و به شهر گُشت مهاجرت کرد و در رکاب استادش از هیچ کوششی برای آبادانی آن مرکز علمی دریغ نکرد.
تقریباً از سال ۱۳۸۵ هجری تا کنون بیش از نیم قرن در این حوزه به تدریس مشغول بود که نتیجه آن پرورش صدها عالم و مبلّغ و مدرس بوده است.
با مجاهدتها و تلاشهای بیدریغ مولانا محمد دهقان رحمهالله بود که نام «عینالعلوم» پرآوازه شد و “صیتش” در افواه عالم فتاد. او طالب نام و شهرت نبود و خود را در خدمت به اسلام و اطاعت استاد فنا کرده بود. با رحلت او در عینالعلوم خلأ ژرفی پدیدار خواهد گشت. نهتنها در این معهد، که در تمام مدارس دینی و محافل اصلاحی این مرز و بوم شاهد شکاف عمیقی خواهیم بود که پر کردنش آسان نیست مگر به لطف الله تعالی.
مولانا محمد رحمهالله در کنار تدریس، معاونت حوزه عینالعلوم را نیز برعهده داشت و جزو هیئتمدیره این مدرسۀ دینی خوشنام بود. ایشان همچنین عضو اصلی شورای هماهنگی مدارس دینی اهلسنت سیستانوبلوچستان و رئیس هیئت بازرسی این شورا بود.
ازجمله آثار علمی مولانا دهقان رحمهالله میتوان به ترجمه «نقش اعمال در زندگی دنیا و آخرت» تألیف: حکیمالامت مولانا اشرفعلی تهانوی رحمهالله، و «درسگفتار سنن ترمذی» که با استناد به تقاریر استادش مولانا سلیمالله خان و منابع دیگر تهیه و ایراد شده است، اشاره کرد.
🔹 عالِم؛ ستارهی درخشان
حضرت حسن بصری رحمهالله نقل کرده است که پیشینیان تابعین یا صحابه میگفتند: مرگ عالم دینی رخنهای بر پیکر اسلام وارد میکند که تا ابد چیزی نمیتواند آن را ببندد. مرگ علما غروب ستارههاست، مرگ یک قبیله آسانتر از مرگ یک عالم است.
حضرت انسبن مالک رضیاللهعنه از رسولالله صلیاللهعلیهوآلهوسلم روایت کرده که مثال عالم در زمین مانند ستاره است در آسمان که در تاریکیهای خشکی و دریا به وسیله آنها راه یابند؛ هرگاه ستارهها غروب کنند راهنمایان راه را گم میکنند. (حاشیه مسند احمد)
اما کدام عالم؟… نخست باید دانست که «علم» چیست و «عالم» کیست؟
علم بردو نوع است؛ یکی دانش و آموختهی کلاسیک که علم ظاهر یا علم زبانی نامیده میشود… دوم علمی که بر قلب نقش میبندد که علم واقعی است.
از حضرت علی رضیاللهعنه نقل شده است: «العالِم مَن شَهِدَت بِصِحَة أقوَالِهِ أفعَالُهُ»؛ عالم کسیست که کردارش بر درستی گفتارش گواهی دهد.
«علم ظاهری» صرف و نحو و منطق و کلام است، دانش اِعراب و تاویل و فلسفه و سفسطه و اَعلام است. «علم واقعی» غذای روح و نیروی قلب است و با خون و گوشت عالِم آمیخته است. «علم واقعی» برانگیزندهی حقگویی و حقجویی و خداجویی است، ولی «علم ظاهری» عمل تملق و چربزبانی و پرحرفی است.
مدرک تحصیلی در علم واقعی همان است که الله فرموده است: «إنما یخشی الله من عباده العلماء». اما مدرک تحصیلی در علم ظاهری اعرابگذاری یک جمله، ترجمهی یک متن و شرح و تفسیر یک عبارت و بیان مفهوم یک حاشیه و تصحیح گفتار یک مولف و پاسخ به اعتراضها و شنیدههاست. دانش ظاهری صنعت و حرفهای است مانند حرفه تجارت و خیاطی و رانندگی و… که انسان با تمرین و پشتکار و تجربه، مهارت کسب میکند، اما علم واقعی روح و دل و اعتقاد و یقین است.
علم ظاهری مجموعهی گفتار، الفاظ و نوشتار است که پشتوانهاش چیزی نیست، اما علم واقعی دانش روح و دل و حرارت و احساس است. علم ظاهری همراه موقت امروز است، اما علم واقعی همراه همیشگی امروز و فردا است. علم ظاهری تا لب گور است و علم واقعی تا ته گور و تا نفخ صور و رسیدن به حور است. علم ظاهری همراه نیمهراه و یاور خودگمراه است، و علم واقعی یاور و همراه جاودان و راهنمای راه سعادت ابدی است.
علم واقعی اکسیری است که تن مرده را زنده و روح فاسد را پاینده میگرداند، علم واقعی پادزهری است که تمام سمهای زندگی را پاکسازی میکند، کیمیایی است که اگر با شعائر دینی درآمیزد انسان را تا رسیدن به «الله» به پرواز درمیآورد و او را از «ثری» به «ثریا» میرساند و اگر با کارهای دنیوی درآمیزد همهی موانع و مشکلات را آسان میگرداند و از سر راه بر میدارد، هرچند بزرگ و ناقابل تسخیر باشند.
علم واقعی سرمایه همهی انسانهای موفق و گمشدهی افراد ناکام و محروم است. علم واقعی بر صفحه دل نقش بسته است نه بر صفحه کاغذ.
در کنز و هدایه نتوان یافت خدا را // بر صفحه دل بین که کتابی به از این نیست
عالمان دین عارفاناند، سحرگاه با خدا و روز با مردم در ارتباطاند و گره از کار مردم میگشایند. دارای قدمهای خاکی و دلی آتشین. بهظاهر همچون سنگ خاموش و در دل تسبیحگوی. با یک خروش کوهی را ازجا برمیکنند و با یک ناله شهری را زیرورو میکنند
گروهی عملدار عزلتنشين//قدمهای خاکی، دم آتشين
به يک نعره کوهی ز جا برکنند//به يک ناله شهری بههم بر زنند
چو بادند پنهان و چالاکپوی//چو سنگاند خاموش و تسبيحگوی
سحرها بگريند چندان که آب // فرو شويد از ديدهشان کُحل خواب
فَرس کشته از بس که شب راندهاند // سحرگه خروشان که واماندهاند
شب و روز در بحر سودا و سوز // ندانند ز آشفتگی شب ز روز
چنان فتنه بر حُسن صورتنگار // که با حُسن صورت ندارند کار
ندادند صاحبدلان دل به پوست // وگر ابلهی داد، بیمغز اوست
آری، او عالم واقعی بود که جهان دل را آباد کرده و سخن از دل میگفت و بر دل مینشاند. آری دل!
ایمنآباد است، دل ای مردمان // حِصن محکم، موضع امن و امان
🔹 شوق عبادت
تا زمانی که انسان لذت و شیرینی واقعی عبادت را درنیابد وعبادت غذای دل و نیروی روحی قرار نگیرد، شوق و دلبستگی به آن پدید نمیآید.
والد گرامی به این نعمت بزرگ دست یافته بود و هیچ لذتی را با لذت عبادت برابر نمیدانست.
رسول اکرم صلیاللهعلیهوسلم فرموده است: «ما من أحد یتوضأ فیحسن الوضوء و یصلی رکعتین یقبل بقلبه و وجهه علیهما إلا وجبت له الجنة» (مسلم)؛ هر کس خوب وضو بگیرد و دو رکعت نماز (تحیةالوضوء) با توجه قلبی بخواند ورود او به بهشت حتمی است.
والد مکرم به نماز «تحیةالوضوء» در سفر و حضر بسیار پایبند بود. بعد از وضو حتما دو رکعت نماز میخواند.
🔹 نماز
نمازخواندن ایشان مصداق این فرموده نبوی بود: «اعبدالله کأنک تراه»… بسیار با خضوع و خشوع نماز میخواند. به محض شنیدن صدای اذان و بسا اوقات قبل از اذان به مسجد میشتافت و بعد از خواندن سنن ونوافل، به تلاوت قرآن مشغول میشد و این روش همیشگی ایشان بود. به نمازهای تهجد، تحیةالمسجد، تحیةالوضوء، نماز ضحی، اوابین و دیگر نوافل پایبند بود.
نماز را بر هر عملی مقدم میدانست، زیرا نماز وسیله راز و نیاز بنده با آفریدگار خویش است. محبوبترین گزینه رسول خدا از دنیا «نماز» بود.
مولانا عبدالصمد دامنی که همکلاسی والدم بوده، میگفت: ایشان همان زمان طلبگی با همین خضوع و خشوع نماز میخواند.
🔹 یاد خدا
ایشان همواره به ذکر و یا الله تعالی مشغول بود. هیچ لحظهای را بدون ذکر سپری نمیکرد. به این فرمودهی نبوی عامل بود: «لایزال لسانک رطبا بذکرالله». بعد از نماز تهجد، بعضی از اذکار و اوراد را که از سوی مرشدش سفارش شده بود میخواند. بعد از نماز صبح پس از تلاوت قرآن کریم، به خواندن «مناجات مقبول» میپرداخت.
ارتباط روحی با مولانا رشیداحمد لدهیانوی رحمهالله داشت و به دست او بیعت کرده و خلعت خلافت دریافت کرده بود و از سوی ایشان مجاز بیعت بود.
🔹 احترام استاد
در احترام به استاد و اطاعت از استاد الگو بود. اساتید خود را به نیکی یاد کرده و در حقشان دعا میکرد. برای اثبات اطاعتش از استاد همین بس که بنا به درخواست استادش علامه حسینپور رحمهالله شهر و زادگاه خود را ترک کرد و به احترام او به شهر «گُشت» هجرت کرد و تا آخر عمر همراه و یاور استادش بود.
همیشه آمادهی خدمت بود. بارها دیدم که تازه سر سفره نشسته بود که قاصدی سر میرسید که استاد شما را به حضور طلبیده است؛ فورا برمیخاست و خود را به منزل استادش میرساند و از آنجا با معدهای خالی در رکاب استاد به سفر میرفت.
🔹 اخلاص در عمل
ارزش انسان به «علم» است و ارزش علم به «عمل» و ارزش عمل به «اخلاص» است. مهمترین جنبهی هر عمل نیت و انگیزهی انجام آن است.
از حضرت علی رضیاللهعنه نقل شده است که: «ثمرة العلم إخلاص العمل»؛ نتیجهی دانش، اخلاص عمل است.
عمل هر کسی با اخلاص همراه نباشد پذیرفته نمیشود. اخلاص است که به جوهرهی عمل ارزش میبخشد. به گفته سعدی:
عبادت به اخلاص نیت نکوست // وگرنه چه آید ز بیمغز پوست
والد گرامی رحمهالله الگوی اخلاص در این عصر بود. همهی کارهایش برای خدا بود. جز رضای الله تعالی هیچ انگیزهی شخصی نداشت. از ریا و تظاهر بهدور بود. مخلصانه خدمت کرد؛ نه خواهان پست و مقام بود، و نه طالب شهرت و نام. ۵۷ سال در حوزه علمیه علینالعلوم گشت خدمت کرد و در تامین هزینهها سهم بزرگی داشت. در سفرها و ماموریتها نام حوزه و نام استادش بر زبانش بود و خود را نماینده و خدمتگزاری کوچک میخواند.
🔹 شوق مطالعه
والد گرامی رحمهالله بهقدری مشتاق مطالعه بود که در خانه (بعد از انجام فرایض و نوافل، تلاوت قرآن و خواندن مناجات مقبول) تمام وقت به مطالعه مشغول بود.
🔹 پیروی از سنت نبوی
یکی از پیشزمینههای رسیدن به مقام «ولایت» و «صدیقیت» پیروی از سنت نبوی است. علاقه و شیفتگی والد گرامیام به سنتهای نبوی برای همگان آشکار بود. ایشان به تمام آداب و سنن پایبند بود و آن را عامل نجات اخروی و فروغ زندگی دنیوی میدانست. طرز پوشاک، گفتار و برخوردش با مردم مطابق سنت بود.
🔹 محبوبیت نزد خدا ومردم
ارزش انسان در میان همنوعانش به میزان خدمت به مردم، خیرخواهی و سودمندیاش برای جامعه است. رسول اکرم صلیاللهعلیهوسلم فرموده است: «أحب الناس إلی الله أنفعهم للناس». بنا بر این حدیث هرکس بیشتر در خدمت مردم باشد و به شیوههای گوناگون بهرهای برساند، نزد الله تعالی جایگاه والاتری دارد. محبت الله تعالی سرمایهی بزرگیست، هرگاه الله بندهای را دوست بدارد اهل آسمان و زمین او را دوست خواهند داشت.
ذلیلِ کس نشود هر که را عزیز کنی // عزیز کس نشود، هرکه شد ذلیل از تو
والد گرامی رحمهالله، محبوب خاص و عام بود. هرکس که ایشان را میشناخت شیفتهی اخلاق، اخلاص و خداجویی ایشان میشد. امروز همه یکصدا به محبوبیت او گواهی میدهند.
🔹 در جوار رحمتِ الله
بامداد امروز یکشنبه (هشتم ربیعالاول۱۴۴۲هـ.ق/ برابر با چهارم آبان ۱۳۹۹شمسی) خبر رحلت ایشان در فضای مجازی و حقیقی پیچید و با سرعت فضای خبری را به خود اختصاص داد. دوستان و ارادتمندان با موجی از اندوه وغم مواجه شدند و دنیا را تاریک میدیدند و حق هم داشتند، زیرا میدانستند که رحلت این بزرگمرد عارف و زاهد، فعال عرصهی دعوت و اصلاح و پیشتاز در امور فرهنگی و تربیتی ضربهی دینی و اجتماعی سنگینی بر پیکرهی مدارس دینی و نهضت علمی و اصلاحی این دیار وارد خواهد کرد.
آری! امروز با دل ناخواسته چه بخواهیم چه نخواهیم، ناگزیریم بهجای واژههایی همچون «مدظله» و«دامت برکاته»، بگوییم: «رحمةالله علیه رحمة واسعة» یا «نوّر الله مرقده». او به سوی رفیق اعلی پر کشید و هزاران سوگوارِ ارادتمند را در حال گریه و ناله واگذاشت. آری، او برای دریافت اجر و پاداش مضاعف نیکیهای خویش به سوی محبوبش شتافت و با زبان حال میگفت:
وصل تو گر آن نفَسِ آخر است // از همهعمر آن نفسم آرزوست
او از جهان برفت، اما در جریدهی عالم کارنامهی خود را ثبت کرد. به یقین که جامعهی ما از یک محسن علمی، مربی روحی و پشتوانه معنوی محروم شد.
او نیازی به مرثیهخوانی ما ندارد. برای خدا زیست و به امید رحمت او مشتاقانه به سوی او بازگشت و میگفت:
مونس ما در لحد، فضل خدا تنها بس است // سایه ابر رحمت قبرپوش ما بس است
مرگ حق است و کسی را مجال گریز از آن نیست، بر مردان خدا نباید گریست، چون آنان به مقصد رسیدند، بلکه بر خود باید گریست:
همه مسافر، و من در عجب ز طایفهای // بر آن کسی که به مقصد رسیده میگریند
اما رفتن برخی موجب بستهشدن دروازهای از خیر و برکت میشود. مرگ آنها فاجعه و خسارت ملی است. هنگام وفات فاروق اعظم رضیاللهعنه گفته بودند: با مرگ هر شخص فرزندانش یتیم میشوند، اما با وفات عمر، دین محمد صلی الله علیه وآله وسلم یتیم شد.
حقا که فقید بزرگوار ما، زاهد و عارفی برجسته بود که وجودش منبع فیض و قوت روحی معنوی بود. خاموشی این مشعل فروزان معنویت، ضایعهای اسفناک برای امت بهشمار میآید. خداوند به درجات رفیع ایشان بیفزاید و امت اسلامی را بدیلی مناسب عنایت کند.
با این جملههای شکسته و آشفته که حق مطلب را ادا ننموده و در خور شأن فقید بزرگ نیست، فقدان مرحوم را به خودم و عموم مسلمانان و دوستدارانش در همه جهان، بهویژه حضرت شیخالاسلام مولانا عبدالحمید، رئیس شورای هماهنگی مدارس اهلسنت تسلیت میگویم.
تسلیت به اهل دل…
تسلیت به اهل علم…
تسلیت به اهل دعوت و اصلاح…
تسلیت به همه مراکز دینی وعلمی.
سینه خواهم شَرحهشرحه از فراق // تا بگویم شرح و درد اشتیاق
📝 با قلم شکستهی حزین حقیر؛ عبدالقادر دهقان عفااللهعنه/ سنیآنلاین