صبح شنبه ۱۷ تیر ۱۴۰۲ حادثۀ ناگوارِ حمله به کلانتری ۱۶ زاهدان کام بسیاری از مردم ایران را در داخل و خارج از کشور تلخ کرد. پس از پایان این درگیری که منجر به شهادت دو نفر از پرسنل کلانتری ۱۶ شد، تلخکامی مردم زاهدان و سیستان‌وبلوچستان با حملۀ چند رسانۀ تندروی داخلی به مولانا عبدالحمید ادامه پیدا کرد.
دربارۀ این حادثه و اتفاقاتِ پس از آن، بیان چند نکته را لازم دانستم.

۱٫ نکتۀ اول دربارۀ عاملان این حادثه و هدف آنها از این عملیاتِ سراسر اشتباه است. تا لحظۀ نگارش این یادداشت هنوز مسئولان امر چیزی دربارۀ هویت عاملان این حادثه که خیلی ناشیانه به یک کلانتری واقع در نقطه‌ای بسیار حساس حمله کردند، اعلام نکرده‌اند. واقعاً عاملان این حادثه با چه هدف، چه برنامه و چه تحلیلی این اقدام سراسر اشتباه را انجام دادند. چگونه می‌شود که چند نفر سلاح بردارند و تصمیم بگیرند در روز روشن، آن‌هم اول صبحِ اولین روز هفته که زمان بیدارباش و آمادگی نظامیان و برگزاری مراسم صبحگاه‌شان است، یک مرکز نظامی را تصرف کنند. که چه بشود؟ اصلاً با کدام عقل چنین عملیات بچگانه‌ای را می‌توان نتیجه‌بخش یا به نفع مردم تحلیل کرد؟ واقعاً اصل ماجرا چیست؟ تا این لحظه چیزی مشخص نیست!

۲٫ نکتۀ دوم اینکه باوجود این‌همه سؤال و ابهام بزرگ، رسانه‌های تندرو و بدنام داخلی بلافاصله دست به کار شدند و با قلم‌هایی که همیشه علیه امنیت این آب و خاک نوشته‌اند، علیه مولانا عبدالحمید امام جمعۀ اهل‌سنت زاهدان نوشتند و به قلدری و تهدید روی آوردند.
خبرگزاری تسنیم بیانیۀ مولانا عبدالحمید دربارۀ حادثۀ درگیری در کلانتری ۱۶ را «نشان دستپاچگی» ایشان دانست و ایشان را «مسئول بسترسازی» برای این عملیات تحلیل کرد.
نورنیوز که منسوب به شورای امنیت ملی است و تاکنون چند بار به مولانا عبدالحمید حمله کرده است، این بار بدون نام‌بردن از ایشان، زبان به تهدید گشود.
روزنامۀ جمهوری اسلامی هم در یادداشتی کوتاه به امام جمعۀ اهل‌سنت زاهدان حمله کرد. این روزنامه بدون نام‌بردن از مولانا عبدالحمید حادثۀ تلخ دیروز را «نتیجۀ سخنان افراطی» کسانی دانست که به زعم این روزنامه «از تریبون نماز جمعه تلاش کرده‌اند بذر بدبینی در جامعه بپاشند.»

برای من به عنوان یک شهروند عادی ایرانی سؤال بزرگ این است که گردانندگان این رسانه‌ها چگونه می‌توانند این چنین فراموشکار باشند یا چگونه می‌توانند چشم و گوش خود را بر واقعیت‌ها ببندند. یکی نیست از اینها بپرسد «مسئول بسترسازی» برای چنین حوادث تلخی مولانا عبدالحمید است یا آن کسانی که جمعه ۸ مهر ۱۴۰۱ آن جنایت هولناک را رقم زدند و در روز روشن خون ده‌ها نفر را به زمین ریختند؟! این حادثه نتیجۀ «سخنان افراطی» از تریبون نماز جمعه است یا نتیجۀ عملکرد آن کسانی که تلاش می‌کنند آمران اصلی فاجعۀ جمعۀ خونین از مجازات جنایت خود مصون بمانند؟! چگونه این به‌اصطلاح روزنامه‌نگاران ارزشی توانسته‌اند این تأخیر چندماهه در رسیدگی به پروندۀ جمعۀ خونین را نادیده بگیرند؟! مگر می‌شود باوجود این سهل‌انگاری‌ها انتظار داشت که مردم ناخشنود نباشند؟!
این چه نگاه ژورنالیستی‌ای است که اینان به قضایای کشور خود دارند؟! چرا از قلمی که در دست دارند شرم نمی‌کنند؟! چرا از عنوان مقدس «روزنامه‌نگار» و «خبرنگار» شرم نمی‌کنند و نان به نرخ روز می‌خورند؟! کدام روزنامه‌نگار در کدام برهه از تاریخ روزنامه‌نگاری این‌چنین با درد مردم بیگانه بوده و ناله‌های آنها را نشنیده و به تهدید آنان پرداخته است؟!

۳٫ نکتۀ آخر اینکه این «تهدید»ها در مقابل مردمی که عزیزان خود را با لباس‌های خونین به خاک سپرده‌اند و داغ‌شان همچنان مثل روز اول تازه است، جواب نمی‌دهد، نه اینکه جواب نمی‌دهد بلکه شرایط را بدتر از این می‌کند. مسئولان این کشور اگر ذره‌ای دل‌شان برای این آب و خاک می‌سوزد، اول در مقابل این رسانه‌های هتاک بایستند و اجازۀ میدان‌داری به آنها ندهند. پس از آن به دنبال راهکارهای تعاملی باشند. با تهدید و فشار واردکردن به این مردم نه‌تنها مشکلی حل نمی‌شود که مشکلات آفریده می‌شود و شعله‌ها روشن می‌شود.

  • نویسنده : محمد آزاد
  • منبع خبر : سنی‌آنلاین