صبح دیروز در حالیکه در یکی از کوچههای مرکز شهر زاهدان منتظر کاری بودم صحنههای نازیبایی به چشمم خورد که تاسفم را برانگیخت و از اینکه جز نوشتن این سطور و احساس شرمندگی در مقابل مردمم نتوانستم کاری انجام دهم بهحال خود و مملکتم افسوس خوردم. در مدت حدود یک ساعت انتظارم، سه نفر فقیر […]
صبح دیروز در حالیکه در یکی از کوچههای مرکز شهر زاهدان منتظر کاری بودم صحنههای نازیبایی به چشمم خورد که تاسفم را برانگیخت و از اینکه جز نوشتن این سطور و احساس شرمندگی در مقابل مردمم نتوانستم کاری انجام دهم بهحال خود و مملکتم افسوس خوردم.
در مدت حدود یک ساعت انتظارم، سه نفر فقیر آشغالگرد، دو نفر نانخشکی با گاری و یک زن با ظاهر نامناسب و لباس مندرس از مقابلم رد شدند.
کمی آنطرفتر هم یک معتاد ژنده پوش یواشکی با سیم یا چیزی شبیه آن از داخل صندوق صدقات کنار خیابان پول برداشت میکرد!
کمی بعدتر هم یک جوان پریشانحال در حالیکه با صدا و گامهای بلند فریاد میزد:«شکوه نکن..شکوه نکن..دل من شکوه نکن..» بهطرفم آمد.
این حجم از تخریب ذهنی و دیدن چهرهی عریان فقر تنها در یک ساعت و در یک نقطه از شهر یعنی فاجعه، یعنی بحران اقتصادی و اجتماعی.
نابسامانیهایی مشابه آنچه که در مرکز استان پهناور سیستان و بلوچستان دیده میشود در دیگر شهرهای استان و حتی دیگر استانهای کشور نیز کم و بیش قابل مشاهده است.
دیدن چنین صحنههایی در کشوری با ذخایر فراوان نفت و گاز، بنادر و معادن،گردشگری و کشاورزی چهار فصل نشانهای جز فساد، سوئ مدیریت و اشتباه در سیاست گذاریهای خرد و کلان مملکتی نیست.
حال جامعهی ما خراب است. مشکلات اقتصادی، بیکاری و اعتیاد می تواند به بحرانهای اجتماعی، گسترش فقر و فساد و فحشا و فروپاشی فرهنگی بیانجامد.
متاسفانه عزم یا توانی از سوی مسئولان مربوط برای تغییر شرایط و استفاده از فرصتهای کم نظیر مرز و دریا، ترانزیت و تجارت، توسعه صنعتی و برون رفت از بحران فقر و بیکاری در این استان مستعد، اما توسعه نیافته دیده نمیشود.
به نظر میرسد نوعی بیانگیزگی و جزیرهای عمل کردن در رفتار و عملکرد برخی از مدیران وجود داشته باشد.
شرایط باید تغییر کند. مدیران بی حال، قشرینگر و غیر همسو با دولت باید جایشان را به جوانان فعال، توانمند و باانگیزه بدهند تا روحی تازه در استان بدمد.
مدیران و مسئولان محترم! اگر توانایی دارید همتی برای تغییر شرایط بکنید.اگر نمیتوانید سریعتر استعفا دهید.
در سطح کلان و در عرصهی بین المللی نیز اگر مناسبات سیاسیمان با جهان بهویژه با کشورهای همسایه تغییر نکند و بهبودی در شرایط اقتصادی کشور ایجاد نشود در آیندهای نه چندان دور شاخصهای توسعهمان در ردیف ده، بیست کشور آخر جهان سومی قرار میگیرد و دیگر نخواهیم توانست در جهان سربلند، مستقل و قدرتمند ظاهر شویم.