بلوچها همانند بسیاری از اقوامِ اصیل و کهن، گسترهی زمانیای به پهنای تاریخ دارند. گمانهزنیهای زیادی در رابطه با منشأ این قوم وجود دارد، ولی بنابر تفاوت روایات تاریخی، نمیتوان به نظر واحدی یقین نمود. واقعیتی که انکار ناپذیر است اینکه بلوچها در طول تاریخ، نقش برجستهای در جهان نداشتهاند، بلکه زندگیشان به صورت چادرنشینی […]
بلوچها همانند بسیاری از اقوامِ اصیل و کهن، گسترهی زمانیای به پهنای تاریخ دارند. گمانهزنیهای زیادی در رابطه با منشأ این قوم وجود دارد، ولی بنابر تفاوت روایات تاریخی، نمیتوان به نظر واحدی یقین نمود.
واقعیتی که انکار ناپذیر است اینکه بلوچها در طول تاریخ، نقش برجستهای در جهان نداشتهاند، بلکه زندگیشان به صورت چادرنشینی و کوچ کردن از ناحیهای به ناحیهی دیگر گذشته، اگر هم احیانا حکومتی داشتهاند، بسیار محدود بوده است به گونهای که نتوانستهاند در جغرافیای سیاسیِ جهان تغییری ایجاد کنند.
از این قاعدهی عمومی میتوان یک فرد را استثنا کرد، ستارهای که شایسته است بلوچها بدان بنازند و بر خود ببالند، سیاهسوار رئیس قوای نظامیِ یزدگرد است. فردی که در پیشبُرد فتوحات اسلامی در ایران، نقش بسزایی داشته است. مؤرخ کبیر، علامه ابن کثیر «رحمه الله» مینویسد: «یزدگرد از یک شهر به شهر دیگری کوچ میکرد تا اینکه وارد اصفهان شد. وی گروهی از نزدیکترین یاران خود را برگزیده و سیاه [سوار] را فرمانده آنان مقرر کرد. آنها از دست سپاه اسلام به این سو و آن سو فرار میکردند تا اینکه مسلمانان شوشتر و استخر را فتح کردند.
سیاه [سوار] به یارانش گفت: “اینها (اشاره به صحابهی کرام) بعد از بدبختی و ذلّتی که قبلاً داشتند، حالا اماکن پادشاهان قدیم را نیز تصرف کردهاند و با هر لشکری که روبهرو شوند آنرا در هم میشکنند. قسم به خدا سرچشمهی این امور از باطل نیست”
این گونه شد که اسلام و عظمت آن به قلب سیاه[سوار] راه یافت. یاران سیاه[سوار] به او گفتند: ما پیرو تو هستیم [اگر تو مسلمان شوی ما نیز به پیروی از شما مسلمان میشویم].
حضرت عمار بن یاسر «رضی الله عنه» آمد و آنها را به اسلام دعوت داد. آنها اسلام آورده و حضرت ابوموسی اشعری را اطلاع دادند. حضرت ابوموسی خبر اسلام آوردن ایشان را به حضرت عمر «رضی الله عنه» رساند. این گروه که اسلام آورده بود، ضربهی محکمی به قوم خود [ایرانیها] وارد کردند به گونهای که یک مرتبه در رکاب صحابه، قلعهای از ایرانیها را محاصره کردند. افرادِ داخل قلعه مقاومت کردند و حاضر به تسلیم نشدند. تا اینکه یکی از یارانِ سیاه[سوار] شبهنگام لباسهایش را خونین کرده و خود را کنار دروازهی قلعه انداخت. نظامیانِ ایرانی و محافظان قلعه گمان کردند از همراهان ماست، لذا دروازه را گشودند تا او را به داخل قلعه منتقل نمایند، اما آن شخص فوراً حمله کرد و نگهبان قلعه را کشت و مسلمانان دیگر بدنبال او نیز حمله کردند و وارد قلعه شدند و این گونه قلعه فتح شد و تمام مجوسیهایی که در قلعه بودند به قتل رسیدند، علاوه بر این، کارهای عجیب و غریب دیگری نیز انجام دادند.»
جالب اینجاست که علامه ابن اثیر در کتاب گرانسنگ «الکامل في التاریخ» نوشته است شخصی که لباسهایش را خونین کرد و سبب فتح قلعه شد، خودِ سیاهسوار بوده است؛ چنانکه مینویسد: «هنگامی که دروازهی قلعه را گشودند تا او را به داخل قلعه منتقل کنند فوراً برخاست و بر نگهبانان حمله کرد و همه را فراری داد و به تنهایی قلعه را تصرف کرد.»
از دو منبع معتبرِ فوق، نکات ذیل ثابت میشوند:
الف: اسلامآوردنِ بلوچها به صدر اسلام بر میگردد؛
ب: طینت پاکشان همیشه آنها را برای پذیرش حق و حقیقت آماده ساخته است؛
ج: سیاهسوار و سپاهیان تحت امرش، نقش بارزی در دربار و قشون نظامیِ پادشاه ساسانی داشتهاند؛
د: آنها بعد از پذیرش اسلام، نقش برجستهای در فتح ایران داشتهاند.
چیزی که سیاهسوار و امثال او را از میان این قومِ فقیر، گوشهنشین و دورافتاده، درخشان و پایدار نمود، اسلام بود. هنگامی که این قوم به آغوش اسلام درآمد، توانست مدارج عالی و پلههای ترقی را طی کند.
اسلامی که قریش را در تمام دنیا درخشاند، همان اسلام سبب درخشش سیاهسوار، و در نتیجه قوم بلوچ شد.
از سیاهسوار اگر بگذریم، فاتحی که برای اسلام شمشیر زده باشد یا در سطح سیاستهای کلان جهانی و یا فعالیتهای مذهبی مطرح باشد، (طبق اطلاعات محدود نویسنده) در میان این قوم یافت نمیشود. این روالِ عزلت و بیخبری از جهان ادامه داشت تا اینکه کارنامهی تجدیدیِ مردی قلندر از سرزمین هندوستان سبب خیزش این قوم شد. حجة الإسلام مولانا محمدقاسم نانوتوی«رحمه الله»، مرد مبارز و دوراندیشی که با تأسیس دارالعلوم دیوبند، روح تازهای در ملت بیجانِ هندوستان و اطرافش دمید. با تأسیس این مهد علمی، بلوچها نیز از این سرچشمهی زلال معنوی محروم نماندند، جمع کثیری از فرزندان بلوچ، به سوی دیوبند و شعبههای این مرکز علمی سرازیر شدند و توانستند حداقل در سطح علمی و مذهبی، اسم قوم بلوچ را زنده سازند.
امروز اگر بلوچی میخواهد بنازد باید به نام مولانا عبدالعزیز ملازاده، مولانا محمدعمر سربازی و مولانا احتشام الحق آسیابادی بنازد،
باید به مولانا سیدعبدالواحد گشتی و نعرههای توحیدیاش بنازد؛ باید به علامه سیدمحمدیوسف حسینپور افتخار کند که بیش از نیم قرن، مدافع سنت پیامبر «صلی الله علیه وسلم» بوده است. باید به مولانا عبدالحمید زاهدانی ببالد که سطح فعالیتهای گستردهی مذهبیاش، ایران و کشورهای همجوار را فراگرفته است.
اما اگر بلوچها را منهای اسلام بسنجیم، نتیجهای جز درّندگی، غارت، بردهشدن برای ثروتمندان، برده گرفتن از فقیران و… عاید نمیشود.
اگر بلوچها بیشازپیش به سوی اسلام برگردند میتوانند در ساختار نظامی، اجتماعی، مذهبی و سیاسیِ جهان بدرخشند و به حد اعلای رشد فرهنگی دست یابند.
✍️عبدالعظیم درکزهی
https://www.sunnatonline.org/?p=6389