مرد و زن با هم زندگی انسانی را تشکیل میدهند، هر دو مکمّل، محتاج و موجب سکون یکدیگرند، هر دو را الله آزاد آفریده است، هیچ یک از آن دو به صورت برده و کنیز از مادر زاده نشده است. عریانی امری فطری در عالم حیوانات است، بدین سبب تمام حیوانات در دنیا برهنهاند و […]
مرد و زن با هم زندگی انسانی را تشکیل میدهند، هر دو مکمّل، محتاج و موجب سکون یکدیگرند، هر دو را الله آزاد آفریده است، هیچ یک از آن دو به صورت برده و کنیز از مادر زاده نشده است.
عریانی امری فطری در عالم حیوانات است، بدین سبب تمام حیوانات در دنیا برهنهاند و دنبال لباس تگ و دو نمیکنند بر خلاف آب و علف که نیاز به آن فطری است؛ ازینرو شب و روز به دنبال آن هستند.
آزادی مرد در این نیست که مثل حیوانات خود را برهنه کند قطعاً آزادی زن هم بدین مفهوم نیست.
لباس نیاز فطری انسان است از این رو در تمام کشورها و از بدو خلقت آدمیزاد دنبال تولید پارچه و لباس و دوزندگی بوده است.
لباس امتیاز ویژه انسان و زینت اوست، هر مخلوق با ارزش مانند بسیاری از میوهها و حبوبات نوعی پوشش دارند.
تولیدات مهم و ارزشمند کارخانهجات در پوشهای مختلف مانند کارتن و غیره حفاظت میشوند.
انسان ارزشمندترین مخلوق جهان هستی است میطلبد که به بهترین پوشاک آراسته و محفوظ باشد.
آزادی زن در این است که حق انتخاب شوهر داشته باشد.
آزادی زن در این است که اسیر و کنیز شوهر تلقی نشود، در صورت خلاف آن حکومت از وی حمایت کند.
آزادی زن در این است زمینه ازدواج دایم برای وی فراهم شد تا به تن فروشی و نکاح موقت مجبور نشود.
ترویج نکاح موقت و از سوی دیگر مشکلات اقتصادی در قبال نکاح دائم، بدترین نوع بردگی و با نگاه عمیق صددرصد مخالف آزادی زن است.
آزادی زن در این است که از سوی حکومت زمینه ازدواج دائمی بیوگان و دختران مجرد فراهم شود و در صورت نیازمندی از سوی حکومت شهریه مناسب داده شوند نه اینکه کمیته گداپروری به راه انداخته شود.
آزادی زن مسلمان در این است که به مادران آنان که همسران رسول الله صلی الله علیه وسلم هستند احترام گذاشته شود.
آزادی زن مسلمان در این است که با وجود تصریح قرآن بر پاک دامنیاش به او تهمت زنا و فحشا زده نشود.
عایشه صفت؛ یعنی پاک دامن، با حیا، بری از فحشا و برهنگی و عریانی.
عایشه صفت؛ یعنی دانشمند، یعنی مشارکت در امور سیاسی و اجتماعی و فرهنگی، یعنی تاثیرگذار در زندگی.
وصلی الله علی خیر خلقه محمد و ازواجه وآله وصحبه.
- نویسنده : مولانا عبدالحکیم سیدزاده