با تاریخ دعوایی ندارم، اگر تاریخ بگوید: ۱۰روز به حضرت حسینؓ در صحرای کربلا آب نرسید میپذیرم. باز اگر بگوید: یکهفته آب برای نوشیدن نداشت، قبول میکنم؛ چون میخواهد بهنوعی مظلومیت حسینؓ؛ گلخشبو و نوۂ عزیزِ پیامبر را بهتصویر بکشد. آری، بوسه بر اوراق زرین تاریخ برای این عدالت و انصاف و امانتداریش میزنم.
البته بهجای کشوقوس افتادن با تاریخ و بگومگو و منازعه، تاریخ را مطالعه میکنم. در فرازهایی از تاریخ متوجه میشوم که فقط شهادت آقای ما حسینؓ مظلومانه و دردناک نیست، بلکه اگر کمی به عقبتر برگردیم و رویدادهای ۱۸ذیالحجه را از نظر بگذرانیم، شهادتِ مظلومانهٔ چهرهای دیگر بهچشم میخورد. آری، منظورم شهادت غمانگیز مظلوم مدینهاست، مظلومی به نام عثمانبن عفانؓ.
همان عثمانؓ که ما او را با لقب زیبای ذیالنورین میشناسیم. همان عثمانؓ که ما از او به داماد رسولخدا یاد میکنیم. همان عثمانؓ که توفیق جمعآوری قرآن را داشت. عثمانی که در دورۂ خلافتش بزرگترین و ماندگارترین ارمغانها را در اوراق تاریخ اسلام و جهان ثبت کرد. عثمانی که تمام هزینهٔ ازدواج حضرت علیؓ را پرداخت کرد.
همان عثمانؓ که آقای ما علیؓ فرزندش حسینؓ را برای حفاظت از جان و مال و ناموسش به خانهاش میفرستد. همان عثمانؓ که محمدرسولاللہؐ دوبار او را داماد میکند.
هدفم از نگارش این یادداشت، بیان فضایل پیشگفته نیست؛ چراکه بیشتر از اینها را علما و ایمهٔ جمعه و جماعات برای شما میگویند و اکثراً حیای عثمانؓ و احوال قبل و بعد از اسلام ایشان بیان میشود، اما هزاران دریغ و درد که تاهنوز کسی از شهادت مظلومانه و دردآور عثمانبن عفانؓ حکایت نکردهاست.
دادِ تاریخ به آسمان میرود اگر زبان به ذکر مظلومیت عثمان بگشاید. آری، همینقدر میدانم که عثمانؓ همان مظلومی است که ۴۰روز آب در خانه نداشت.
آری، ۴۰روز مانع ورود آب بر همان عثمانؓ شدند که روزی برای آسایش امت اسلام چاهای آب را با هزینهٔ شخصیاش، خریده بود.
وقتی حضرت عثمانؓ در محاصره بود، بهسبب شدت تشنگی فریاد برآورد آیا کسی هست بهمن آب بنوشاند؟
سیدنا علیؓ بهمحض اطلاع مشک آبی بر دوش میگیرد و دواندوان به مدد عثمان میرود و بدینسان علیؓ، ساقی عثمان ؓ میشود.
آری، امروز از بارش تیرها بر علیاصغر در صحرای کربلا سخن گفته میشود، اما کسی نیست از بارش تیرها بر مشکِ آب گذاشتهبرشانههای علیؓ سخن بگوید.
وقتی تیرهای منافقان مشک آبی را که علیؓ برای عثمانؓ میبرد، نشانه میرود و علیؓ، اللهاکبر گویان عمامهاش را بلند میکند تا عثمانؓ ببیند و در صحرای محشر در پیشگاه خداوند، شکایت نکند که کارسازپروردگارا! باری، وقتی محتاج آب بودم، هیچکدام از بندگانت به کمک من نیامد!
اگر در کربلا ساقیِ حسینؓ، عباس بود، در مدینه ساقی عثمانؓ، علیؓ بود.
همان عثمانؓ که برای توسعه و گسترش مسجدالنبی با هزینهٔ خودش، زمین گرفت و در راه خدا وقف کرد، امروز بهمدت ۴۰روز در حبس خانگی بهسر میبرد.
آری، همان عثمانیکه اصحاب پیامبر برای نشستن در مجلسش دستهدسته میآمدند، ۴۰روز ممنوعالملاقات میشود.
۴۰روز آب و نان بر همان عثمانؓ قطع میشود که روزگاری مجاهدان اسلام را حمایت مالی میکرد. امروز بهریش مبارک همان عثمانؓ توهین میشود که فرشتگان از حیای او شرم میکنند.
امروز بر همان عثمانؓ ظلم میشود که در غزوۂ احد محافظ نبی کریمؐ بود. همان دست عثمانؓ بریده میشود که رسولخدا صلیالله علیه وآله وسلم در حدیبه با آن بیعت کرد.
آه، آقای من عثمانؓ! من شاعر و نویسنده نیستم که بتوانم حقیقت مظلومیت تو را بهتصویر بکشم وگرنه دل از جا کنده میشد و دیدهها گرم اشک میشد.
۱۸ذی الحجه سال ۳۵ق، روز جمعه است و عثمانؓ روزهدار است. باغیان حرمت میشکنند و از دیوار وارد خانهٔ عثمانؓ میشوند و ریش مبارکش را میکشند و دشنام میدهند. یکیاز باغیان با لگد به شکم حضرتش میزند و دیگری با آهن بر سرش میکوبد و جانیای دیگر با شمشیر سرِ مبارک را از تنِ حضرتش جدا میکند.
اللهتعالی با فرشتگان، نظارهگرِ شهادت مظلومانهٔ عثمانؓ هستند. زمین و آسمان، بر قربانیشدن پیکر حیا و بذل و بخشش، خون گریه میکنند.
سرانجامِ کار، آقای من عثمانؓ در حال تلاوت قرآن شهید میشود و با قطرههای خونش آیهٔ «فَسَیَکْفِیْکَهُمُ اللهُ وَهَوَالسَّمِیْعُ العَلِیْمُ»[بقره، ۱۳۷]؛ را رنگین میکند تا همگان بدانند که عثمانؓ هم خدایی شنوا و دانا و توانا دارد که کفایتش کند و مظلومیتش را برای همیشه در تاریخ اسلام جاودانه نگهدارد و با خونش نهال دین و قرآن را درختی پرثمر کند.
درود خدا و ملایک بر روان تو باد آقای من عثمانؓ که خون رنگینت، کشتِ ما را سیراب کرد.
نویسنده: صائم عمار
ترجمه و اقتباس: ولیالله رفیعی