الله تعالی در سوره “الرحمن” از «بیان» بهعنوان یک نعمت بزرگ یاد میکند. در این سوره ابتدا دو موضوع «تعلیم قرآن» و «خلقت انسان» آمده و در ادامه موضوع «بیان» مطرح شده است. از این ترتیب اینگونه برداشت میشود که آن بیانی ارزشی دارد که در آن قرآن مجید باشد؛ بیانی که از قرآن خالی باشد آن بیان ارزشی ندارد. وصف بیان منوط به این است که در آن آیات و احادیث باشند.
فواید و منافع سخنرانی متعدی و فراگیر است. سخنوری درواقع اسحلۀ یک دعوتگر و عالِم است که با قدرت زبانش چهبسا میتواند سبب انقلاب و تحول در جامعه بشود.
مهمترین اصول و قواعد سخنرانی از نگاه دینی
از دیدگاه دینی میتوان گفت یک سخنرانی باید دارای چند اصل و قاعده باشد تا مؤثر واقع شود. بعضی از این اصول و قواعد عبارتند از:
۱- اخلاص؛ تأثیر یک سخنرانی دینی در «لفّاظی» نیست، بلکه اصل «اخلاص» یا همان تأثیر معنوی است. بزرگان ما ساده و بیتکلف صحبت میکردهاند اما سخنانشان به دل مینشست. لذا با توجه به اینکه سخنران در معرض شهرتطلبی قرار دارد، در درجه اول در سخنرانی باید مخلص باشیم؛ یعنی هدف از سخنرانی ریا و تظاهر و اظهار فضل نباشد. امام بخاری رحمهالله میفرماید: «إنی لا أعمل شيئا إلا بقصد شرعي» من هر چه انجام میدهم از آن، هدفی شرعی را مدنظر دارم.
البته فصاحت و بلاغت در سخنرانی تا حدی مطلوب بوده و تاثیر خودش را دارد. یک سخنرانی وقتی در کنار اخلاص، از فصاحت و بلاغت نیز برخوردار باشد تاثیر بیشتری بر مخاطب گذاشته و قلوب را جذب میکند. پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم در حدیثی میفرماید: «إن من البیان لسحرا». حضرت موسی علیهالسلام نیز وقتی الله تعالی خواست او را برای تبلیغ نزد فرعون بفرستد، از خداوند درخواست کرد که هارون را نیز با او همراه کند و فرمود:«هو أفصح مني لسانا»؛ او فصیحتر از من است. لذا فصاحت و بلاغت درحدی که طبیعی و بدون تکلف و تصنع و ملمعسازی باشد، مطلوب است، ولی تکلف و «تشدق» در احادیث مذمت شده است.
۲- خیرخواهی؛ سخنرانی ما باید به نیت خیرخواهی و خیراندیشی برای مردم انجام شود. «الدین النصیحة»؛ دین یعنی نصحیت و خیرخواهی.
۳- مطابقت گفتار با کردار؛ باید بین گفتار و عملکرد یک خطیب و دعوتگر دینی مطابقت وجود داشته باشد. انبیا علیهم السلام قول و فعلشان همسان و مرتبط و بهاصطلاح «حذو النعل بالنعل» بود. اگر بین قول و فعل سخنران تعارض وجود داشته باشد این سخنران از نگاه مردم میافتد و سخنرانیهایش بیفایده و بیاثر میشوند. در احادیث نیز سخنرانی که به آنچه میگوید عمل نمیکند به شدت مورد نکوهش قرار گرفته است. در روایت آمده است رسول اکرم صلیاللهعلیهوسلم فرمود: «مررْتُ ليلةَ أُسرِيَ بي بأقوامٍ تُقرضُ شِفَاهُهُمْ بِمَقَارِيضَ من نارٍ، قُلْتُ: من هؤلاءِ يا جبريلُ؟ قال: خُطَباءُ أمتِكَ الذينَ يقولونَ ما لا يفعلونَ» در سفر معراج از کنار قومی گذشتم که لبهایشان با قیچیهایی از آتش بریده میشد. گفتم: اینها چه کسانی هستند؟ گفت: اینها سخنوران امت تو هستند که چیزهایی را میگویند که به آنها عمل نمیکنند. حضرت جندببنعبدالله بجری میفرماید: آن خطیب و دعوتگر و عالِمی که مردم را وعظ میکند اما خودش عمل نمیکند مانند چراغیست که خودش میسوزد و فقط به دیگران نور میدهد. امام غزالی رحمهالله در احیاءالعلوم میگوید: عالِمی که به سخنانش عمل نمیکند مانند سوزن است؛ سوزن خودش لخت و عریان است، اما برای دیگران لباس میدوزد که خودشان را با آن لباس میپوشانند.
۴- امیدافزایی؛ اصل دیگر برای یک سخنرانی دینی آن است که سخنران مردم را ناامید نکند، بلکه از فضایل عمل به احکام دین و از رحمتهای پروردگار و نعمتهای بهشت بگوید تا در مردم امید ایجاد شود. سخنران نباید فقط مسائل ناامیدکننده را بیان کند. رسولالله صلیاللهعلیهوسلم میفرماید: «إذا قال الرجل هلک الناس فهو أهلکَهم»؛ وقتی ما بگوییم همۀ مردم و مسلمانان هلاک شدهاند و همه جهنمی هستند گویا خودمان مردم را هلاک کردهایم. شخصی که با سخنرانیهای خود مردم را ناامید میکند و به نوعی آنها را به سمت هلاکت و نابودی میکشاند، درواقع خودش هلاکشوندهترینِ آنهاست. لذا در سخنرانی باید هم ترغیب (تشویق) باشد و هم ترهیب (ترساندن)، هم «رجا (امید)» باشد و هم «خوف (ترس)».
۵- دوری از تکبر؛ اگر در سخنرانی دینی شخص دنبال این باشد که مردم سخنانش را بشنوند و آنها را تکرار کنند تا از این طریق به شهرت برسد، این خیلی خطرناک است. باری، حارثبنمعاویه از حضرت عمر رضیاللهعنه پرسید: مردم میخواهند من برای آنها سخنرانی کنم، نظر تو چیست؟ حضرت عمر رضیاللهعنه ابتدا پاسخ داد که هرطور خودت میدانی، اما وقتی حارث اصرار کرد که حضرت عمر نیز نظرش را بگوید، ایشان فرمود: من میترسم که تو برای مردم سخنرانی کنی «فترتفع علیهم» و به مرور زمان چنان مبتلا به غرور و خودبزرگبینی بشوی که احساس کنی مرشد و مربی مردم هستی و در نهایت تا آنجا پیش بروی که تصور کنی خودت به ثریا رسیدهای و مردم در زمین هستند. لذا وقتی برای مردم سخنرانی میکنیم خودمان را یکی از مخاطبان بدانیم و این تصور را نکنیم که ما از آنها برتر و بهتر و تربیتشدهتر هستیم.
۶- آمادگی قبلی؛ از اصول دیگر خطابت و سخنرانی این است که سخنران باید آمادگی لازم را داشته باشد یا اینکه سرفصلهای مطالب را روی کاغذ یادداشت کند، یا حداقل در ذهن خودش آماده کند و کاملا خالیذهن برای مردم سخنرانی نکند.
۷- اختصار؛ سخنرانی باید حتیالامکان مختصر و کوتاه باشد و از سخنرانیهای طولانی اجتناب شود. پرحرفی و سخنرانی طولانی در احادیث نیز مورد مذمت قرار گرفته است. در روایتی آمده است که حضرت عبداللهبنمسعود رضیاللهعنه هفتهای یک جلسه برای مردم سخنرانی میکرد، روزی مردم از ایشان خواستند که هر روز سخنرانی کند. عبداللهبنمسعود فرمود: «إِنِّي أَتَخَوَّلُكُمْ بِالْمَوْعِظَةِ كَمَا كَانَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَتَخَوَّلُنَا بِهَا مَخَافَةَ السَّآمَةِ عَلَيْنَا»؛ من در سخنرانی رعایت حال شما را میکنم، همانطور که رسولالله صلیاللهعلیهوسلم در سخنرانی رعایت حال ما را میفرمود از ترس اینکه مبادا ما خسته شویم. لذا در سخنرانی باید روحیه و نشاط مخاطب را مدنظر داشته باشیم. اینطور نباشد که همینکه مردم وارد مسجد میشوند برایشان سخنرانی کنیم. اینکه به مردم فرصت نماز نفل و ذکر و تلاوت و خلوت با پروردگار را ندهیم این کار خوبی نیست. البته بعضاً سخنرانی طولانی هم بر حسب نیاز و با توجه به روحیه و نشاط مخاطب نیز از روایات و احادیث، ثابت است. در حدیث صحیح مسلم آمده است که رسول اکرم صلیاللهعلیهوسلم یک مرتبه بعد از نماز صبح سخنرانی کرد تا نماز ظهر و بعد از نماز ظهر دوباره سخنرانی کرد تا نماز عصر و بعد از نماز عصر هم تا نماز مغرب سخنرانی کرد. لذا موعظه را بر حسب نیاز و نشاط مخاطب میشود طولانی کرد.
۸- بیان مطالب جدید: یک اصل دیگر در سخنرانی این است که مطالبِ جدید بیان شوند. بهعنوان مثال اگر در مورد نماز صحبت میکنید احادیثی را که عموم سخنرانان بیان میکنند و مردم آنها را بارها شنیدهاند نخوانید، بلکه احادیثی را که کمتر در منابر گفته شده و مردم کمتر شنیدهاند در سخنرانی بیاورید؛ اینطوری مردم هم خوب گوش میکنند و استفاده میکنند. این را خودم تجربه کردهام؛ احادیثی که خودم روی منابر نشنیدهام زیاد هستند، وقتی چنین احادیثی را در سخنرانی خود بیان میکنید علاوه بر عوام، علما و طلاب هم به سخنرانی شما گوش میکنند.
۹ـ تمرین؛ مهمترین اصل در سخنرانی این است که انسان زیاد تمرین کند. کسی که زیاد بنویسد خوشنویس میشود و کسی که زیاد سخنرانی کند هم سخنران میشود.
خلاصه اینکه سخنرانی واقعی آن است که بر دل بنشیند و در قلب اثر بگذارد. صحابهای میفرماید: «وعَظَنَا رسولُ اللهِ -صلى الله عليه وسلم- مَوْعِظَةً وجِلَتْ منها القلوبُ، وذَرَفَتْ منها العيونُ»؛ آنحضرت صلیاللهعلیهوسلم چنان سخنرانی میکرد که دلها را میترساند (بر قلبها اثر میگذاشت) و اشکها را جاری میساخت.
- منبع خبر : سنیآنلاین