بعد از سیطرۀ رعدآسای طالبان بر افغانستان که تمام معادلات سیاسی، نظامی، اجتماعی، منطقی و… را به هم زد. آحاد جامعه در مقابل این رخداد بزرگ به طور عموم به پنج دسته تقسیم شدند: گروه نخست: عموم مسلمانان و علمای طراز اول جهان اسلام، که از این پیروزی خرسند و خوشحال شدند؛ چراکه این پیروزی […]
بعد از سیطرۀ رعدآسای طالبان بر افغانستان که تمام معادلات سیاسی، نظامی، اجتماعی، منطقی و… را به هم زد. آحاد جامعه در مقابل این رخداد بزرگ به طور عموم به پنج دسته تقسیم شدند:
گروه نخست: عموم مسلمانان و علمای طراز اول جهان اسلام، که از این پیروزی خرسند و خوشحال شدند؛ چراکه این پیروزی را به فال نیک گرفته و آن را سبب سربلندی اسلام، اعلاء کلمة الله و اهتزاز پرچم اسلام میدانند.
گروه دوم: شکست خوردگان سیاسی و نظامی چون: آمریکا و همکیشان آنان میباشند که از این هازمۀ خود و پیروزی طالبان ناراحت شدند و بدیهی است که شکست خوردن و قبول آن برای چنین مملکت امپریالیزم که خود را خدای زمین و ابرقدرت دنیا میدانند سنگین و دشوار است؛
گروه سوم: کسانی که بر خروج آمریکا و این پیروزی سریع طالبان که در کوتاهمدت انجام شد مشکوک بودند و فکر میکردند معاملهای سیاسی پشت پردۀ این ماجرا قرار دارد، که ظاهرا تلاشهای بیوقفه، مبارزهها، برنامهریزیهای ۲۰ ساله و دو سال مذاکرات پیاپی طالبان در قطر و جاهای دیگر را در نظر نگرفته بودند.اما وقتی که رئیس جمهور پیشین آن (ترامپ) این شکست را بزرگترین تحقیر سیاسی و ناتوانی در تاریخ آمریکا عنوان کرد، جای شکی برای این گروه باقی نمیماند؛
گروه چهارم: کسانی که خواهان آزادی (لیبرالیسم، فمنیسم و مدعیان حقوق بشر) بودند و از پیروزی امارت اسلامی ناراحت شدند؛ چراکه حکومت اسلامی آن نوع آزادی که با فرامین و آرمانهای اسلامی در تضاد باشد، را به شدت رد میکند؛
گروه پنجم: کسانی هستند که به ظاهرِ آنچه که در رسانهها دیده و شنیدهاند اکتفا کرده و آن را باور کردهاند، و نهایتا طالبان را محکوم میکنند.
در ابتدا، روی سخن را به گروه پنجم معطوف نموده و با رونمایی برخی از دسیسهها برای آنان توضیحاتی لازم را ارائه میدهیم؛ زیرا این گروه به ظاهر و به زعم خود، نسبت به دیگران برای ملت افغان دلسوزتراند.
باید دانست که آمریکا برای ورود به افغانستان سه هدف اساسی داشت:
۱- حذف فیزیکی مسلمانها (که این آرزوی تمام دشمنان اسلام است)؛
۲- از بین بردن عقاید و آرمانهای مسلمانان و یا حداقل، دور کردن آنان از دین اسلام (تبشیر) به قول علامه ابوالحسن ندوی: اروپا از ما اسلام غربی میخواهد، نه اسلام ناب محمدی را؛
۳- به غارت بردن ذخایر و منابع طبیعی و زیرزمینی مسلمانان (استعمار)، که کشور اسلامی افغانستان سرشار از معادن و ذخایر طبیعی جهان است.
ولی به جز قسمتی از گزینه دوم و تشویش اذهان ملت اسلام، چیزی عاید او نگردید؛ بلکه ضررهای انسانی و اقتصادی تریلیون دلاری متوجه آن شد و ناچار به ترک افغانستان شدند.
دسیسۀها
سران کفر از دیرباز برای نابودی مسلمانان نقشه میکشند و اولین کار آنان همیشه جنگ رودررو بوده که ۲۰۰ سال جنگهای صلیبی شاهد آناست، ولی هر وقت که شکست خوردهاند به فکر چارهای دیگر بودهاند تا اسلام را به روشی دیگر ریشه کن کنند؛ ولی وقتی که بنا به شکستهای پیدرپی از جنگ با مسلمانان مأیوس شدند، به فکر جنگ فکری افتاده و تصمیم گرفتند عقیده و آرمان اسلام را از مسلمانان بگیرند.
سران کفر بر اساس همین جنگ فکری از دین اسلام، تصویری خشن، ترویست، نژادپرست، و مخالف با حقوق زن و حقوق بشر در اذهان جهانیان ترسیم نمودند تا آنان را به نفع خود و علیه مسلمانان بشورانند.
در همین راستا؛ کشور استراتژیک افغانستان را برای از بین بردن اسلام و مسلمانان است انتخاب کرده و مورد هدف قرار دادند و خواستند آن را مستعمرۀ خویش قرار دهند؛ همانطور که خودِ ویسلی کلارک (فرمانده سابق نیروهای ناتو در آسیا) اقرار کرده و گفته بود: بسیاری گمان میکنند ما برای انتقام ۱۱ سپتامبر وارد افغانستان شدیم، اما اشتباه میکنند، چون ما برای جریان اسلام وارد میدان نبرد شدهایم، ما نمیتوانیم اسلام و مسلمانان را آزاد بگذاریم تا اسلام حقیقی را تبیین کنند؛ بلکه ما میخواهیم اسلام اروپایی را برای آنان مشخص کنیم.
وقتی نیروهای ناتو مجاهدان طالبان را در مقابل خود دیدند که سد راهشان هستند و هیچ واهمهای از اشغالگران ندارند؛ چنانکه خود میگویند: طالبان فیلمهای سینمایی ما را نمیبینند تا از امکانات ما با خبر شده و بترسند و بر دین خود محکم و استواراند؛لذا تصمیم گرفتند علیه طالبان سیاهنمایی کنند و شمار طرفداران طالبان را کمتر کرده و آنان را در مقابلشان قرار دهند تا بتوانند از آب گلآلود ماهی بگیرند.
طبق معادلات؛ قطعا برای سیاهنمایی و همچنین از بین بردن یک جامعه، لازم است افرادی از خودِ جامعه دست بهکار شوند تا مردم به راحتی بتوانند آن را قبول و هضم کنند؛ همانطور که برای از بین بردن حکومت اسلامی عثمانی، حدود یک قرن فکر، برنامهریزی و تلاش کردند تا آن را از بین ببرند؛ کسانی چون آتاتورک را از میان آنان تربیت کردند تا قوانین اسلام را ممنوع کند و در نهایت، مردم را از اسلام دور کرده و جریان سکولار را بر کشور حاکم بگرداند.
بنابراین آمریکاییها در افغانستان داخل شده و در جریانهای داخلی آن نفوذ کردند؛ بعد از آن با مکر و وعدههای دروغینِ خود، برخی افراد را فریب داده و در گروههای تبشیری خود جای میدادند و با شُستوشوی مغزی و تغییر افکار، از آنان در راستای اهداف خویش بهرهبرداری مینمودند.
نبرد رسانهای و قربانیان فکری
یکی از برنامههای ننگین آمریکا در افغانستان نبرد رسانهای روانپریشانه بود، که در لباس مسلمانان و طالبان کارهایی ناشایست انجام میداد، کلیپها و مطالب مختلفی با برنامهریزی تهیه و در رسانههای جهان پخش کرده؛ به خورد ملتها میداد تا ذهنیت و عقیدۀ آنان نسبت به دین اسلام، بالاخص طالبان تیره شود و فکر کنند اسلام واقعی آمیخته با خشونت، ظلم و نقض حقوق بشر و زن است.
اکنون متاسفانه شاهد این امر هستیم و میبینیم برخی از مسلمانان روشنفکر و فرهیخته، فریب رسانهها و برخی شعارهای دروغین اسلامستیزان را خوردهاند، غافل از اینکه هر ماجرا پشت پردهای نیز دارد.
میتوان از آنان، سیاهنماییِ آشکار در جریانهای اخیر را ذکر کرد که وقتی مردم به فرودگاه کابل هجوم برده بودند، طالبان از ورود مردم به فرودگاه جلوگیری کردند و بعضی را با چوب میزدند تا وارد فرودگاه نشوند، ولی بعد از ورود عموم مردم به فرودگاه، نیروهای آمریکایی مردم را به گلوله بستند و هفت نفر کشته شد، ولی رسانهها فقط گفتند: طالبان به صورت وحشیانه مردم را کتک میزنند تا وارد فرودگاه نشوند و از کشته شدن مردم توسط آمریکا در فرودگاه هیچ سخنی به میان نیاوردند.
در واقع، وارونه جلوه دادن حقایق، فریب و ترفندهای رسانهایِ ستمگران در طول تاریخ بوده است؛ چنانکه فرعون هزاران انسان و کودک را به صورت عمدی کشت، اما وقتی حضرت موسی علیه السلام خواست مردی را تنبیه کند و به همین خاطر به او فقط یک مشت زد که موجب مرگ او شد، فرعون او را تروریست خطاب کرد و گفت: “وَفَعَلْتَ فَعْلَتَكَ الَّتِي فَعَلْتَ وَأَنتَ مِنَ الْكَافِرِينَ” ( و آن کارت [که نباید انجام میدادی] را کردی و تو از ناسپاسانی). [شعراء: ۱۹]
در واقع اگر نگاهی منصفانه به فتح افغانستان توسط طالبان داشته باشیم، نقص قابل توجه در آن نخواهیم یافت
برای هضم و پذیرش این امر چند سوال مطرح است:
آیا طالبان برای گرفتن کشور خود که حکومتِ آن آکنده از فساد شده بود؛ به عموم مردم حمله کرده، یا آنان را کشتند؟
آیا واقعا به یک زن هجمه و تعرض کردند، یا زنی را به اجبار به نکاح خود درآوردند؟
آیا اموال عمومی مردم را تخریب کرده، یا به غارت بردند؟
آیا به خبرنگاران خارجی، نظامیان و کارمندان داخلی حمله و تعرض کردند؟
آیا به افراد بلندپایه و دونپایۀ حکومت قبلی تعرض کردند؟
آیا عفو عمومی برای سایرین اعلان نکردند؟
و از همه مهمتر: چرا بیش از ۹۵ درصد ملت افغان، با آغوش باز از طالبان استقبال کردند و قلب میلیونها انسان را تسخیر کردند؟
بدیهی است که طالبان، سیاست و اخلاق واقعی اسلام را پیشۀ خود قرار داده؛ مورد نصرت الهی قرار گرفتند و توانستند کشور خود را از استعمارگران، مزدوران و غاصبین پس بگیرند.
امید است گروه پنجم از دسیسههای شیطانی اسلامستیزان با خبر شده و حق را بپذیرند.
اکنون رخ کلام را به طرف گروه چهارم برمیگردانیم
این گروه نیز به ظاهر، طالبان را گروهی تروریست، مخالف حقوق بشر و حقوق زن دانسته؛ خود را آزادیخواه، مدافع حقوق بشر و زن معرفی میکنند.
در حالیکه سرباز دانمارکی بعد از برگشت از افغانستان میگوید: در آنجا هیچ تروریستی جز خودمان ندیدم، او بعد از نشر عکس خود در فضای مجازی اذعان کرد که مارا فریب دادند؛ آنجا تروریست نبود بلکه ما تروریست بودیم.
در حالیکه خودِ سربازان آمریکایی میگویند: ما در افغانستان به هر دختر و زن افغانی که میخواستیم تجاوز میکردیم و هراسی نداشتیم؛ چون هیچ دادگاهی کارهای ما را پیگیری نمیکند.
در حالیکه نظامی آمریکایی اعتراف میکند: اگر فکر میکردیم در کوچهای تله انفجاری وجو دارد، کودکان افغانستانی را با پرت کردن آب نبات و اسباب بازی به آن کوچهها میکشاندیم تا مسیر پاکسازی و از مواد انفجاری عاری گردد.
در حالیکه موسسه نظامی راند در تحقیقات خود نوشته: “۳۱ درصد سربازان آمریکایی که از افغانستان و عراق برگشتهاند دچار امراض روانی هستند”. و خودِ جو بایدن نیز اذعان کرد که روزانه به طور متوسط، ۱۸ کهنه سرباز از سربازانی که در افغانستان حضور داشتهاند خودکشی میکنند؛ دلیل این خودکشیها عذاب وجدان، ندامت و پشیمانی از ظلم و تجاوزهایی است که بر ملت افغان انجام دادهاند.
غافل از اینکه خبرنگارهای زن آمریکایی و خارجی همچون «یونی رایدلی» وقتی اسیر طالبان شدند و اخلاق واقعی اسلام و حقوق زن را در بین آنان مشاهده کردند، بر حقانیت دین اسلام واقف گشته؛ تصمیم گرفتند به دین طالبان و مسلمانان دربیایند.
منطق وارونه و عجیبی است
ناتو به مدت بیست سال افغانستان را اشغال و ویران کرد. بمبهای خود را بر سر کودکان انداخت و به زنان تعرض نمود،این افراد کوچکترین دفاعی از حقوق ملت افغان نکردند، حتی ناتوِ استعمارگر که تمام این جنایتها را به عهده داشت ناجی تلقی کرده و مجاهدینی که در کوه و صحراها بدون مهمات و بدون خانه و کاشانه از مظلومین کشور خود دفاع میکردند را تروریست میدانستند.
چرا وقتی سه رئیس جمهور آمریکا (قبل از ترامپ) یازده میلیون مسلمان را طی ۲۳ سال در ۹ کشور اسلامی قتل عام کردند، کسی آنها را تروریست خطاب نکرد؟
کسی نیست بپرسد؛ چرا جلوی کانیبالیسم و نسلکشی میلیونها مسلمان در چین (ایغور) گرفته نمیشود و فقط به محکوم کردن بسنده میشود؟
جواب واضح است؛ به دو دلیل این کشورها تروریست تلقی نمیشوند:
۱- چون مسلمان نیستند. ۲- چون ابرقدرت هستند.
فمنیسمها نعرۀ آزادی و مساوات زن با مرد را سر میدهند ولی در واقع، زنان را با تلقینهای تبشیری فریب داده، به آنها وعدۀ دفاع از حقوق و مساوات میدهند.
درحالی که نتیجۀ آن جز شُهرت، اندامنمایی، بی عفتی، بیحیایی، بیغیرتی و بیناموسی نیست، چنانچه روزنامههای غربی اعتراف کردهاند در آمریکا و فرانسه آمار تجاوز فاجعهبار و غیر قابل شمارش شده است؛ در دانمارک بیش از ۵۲ درصد زنان و در بریتانیا یکسوم زنان و جوانان در مدارس مورد تعرض وحشیانه قرار میگیرند.
در انگلیس نیز، به زنان تجاوز میشود و برای پاک کردن جرم، او را کشته و جسدش را در سطل آشغال میاندازند.
واضح است که عامل و سبب این فاجعهها، آزادی و بیبند و باری زنان است که موجب تحریک دیگران و گسترش فساد میشود، ولی غیر از مسلمانان کسی دیگر به این روی سکه توجه نمیکند؛ بلکه فقط یک طرف قضیه (آزادی زنان) را مینگرند.
برخی مدعی آزادی هستند ولی برخلاف تفکر خود اجازه نمیدهند مسلمانها در عمل به دین خود آزاد باشند و این جز اسلامستیزی چیزی دیگر نیست و إلا چرا در بلژیک به زنانی که حجاب اسلامی را رعایت میکنند حمله میشود؟ آیا این زنان حق آزادی در انتخاب نوع پوشش خود ندارند؟
در واقع، این گروه مانند گروه پنجم هستند، با این تفاوت که فریب را به جان میخرند تا منافعشان در خطر نیفتد، و برای ملت افغان به تعبیر برخی (دایۀ دلسوزتر از مادر) شدهاند.
بدیهی است که مشکل اساسی آنان با دین اسلام و قوانین آنست.
لازم به ذکر است که دین اسلام و امارت اسلامی، با تعلیم و پیشرفت زنان مخالف نیست؛ بلکه با اختلاط زن و مرد و عواقب فسادانگیز آن مخالف هستند و میخواهند پیشرفت زن در چهارچوب قوانین شرعی، بدون زمینههای فساد انجام شود؛ زیرا دین اسلام پرافتخارترین نظامی است که در قوانین خود، آزادی زنان و قدردانی از کرامت آنها و احترام به موقعیت آنها را لحاظ نموده است و حفاظت از او در برابر تجاوز متجاوزان و فریب فریبکاران را ضمانت میکند.
و مهمترین امر را نیز دربارۀ امارت اسلامی باید دانست که از کجا شروع شده و سبب آن چه بوده است؟
در واقع حرکت طالبان زمانی آغاز شد که به ملا عمر رحمه الله خبر رسید دو زن دزدیده شده و مورد تجاوز قرار گرفتهاند؛ لذا وی سی نفر سلاح به دست آماده و برای نجات آن دو زن اقدام کرد و این، آغازگر حرکت امارت اسلامی شد.
آیا معقول است حرکت و حکومتی که اساس و بنیاد آن با نجات دو زن شروع شده است، حقوق بشر را پایمال کند؟
سالهاست که غرب و یهود با انواع طرحهای سیاسی، تبشیری و اقتصادی، مسلمانان را به انزوا کشانده و میخواهد از آنان مترسکهایی بیخاصیت بسازد.
همچنین در برههای از زمان بود که متاسفانه برخی مسلمان نماها با عزت و آبروی دیرینۀ اسلام بازی میکردند.
اما اینک وقت آن رسیده است که جهان، طعم واقعی حکمرانی و جهانداری را در پرتو قرآن و شریعت اسلامی بچشد.
همانطور که مسلمانان در ابتدای تاریخ اسلام توانستند بزرگترین ابرقدرتها و امپراتورهای زمان را شکست دهند، مجاهدین امارت اسلامی نیز توانستند بزرگترین امپراتور و ابرقدرتهای جهان را به زانو درآورده و دسیسههای آنان را درهم بشکنند.
باشد که با توفیق خداوند منان، تاریخ باشکوه دین اسلام بازسازی شود.
سلام بر افغانستان، سلام بر رشادتها، شهامتها، دلیریها، دلاوریها و مجاهدتهایت.
قلم از خلق با ایمان نویسد /**/ ز حب و غبطه بر افغان نویسد
نويسنده: احسان الله اربابى
https://www.sunnatonline.org/?p=39192