پشت چراغ قرمز یکی از چهارراههای زاهدان پارچهٔ زردرنگ بزرگی به نشانهٔ سلام و محبت نسبت به امیر مؤمنان، سیدنا علی ـ کرّم الله وجهه ـ، توجهم را جلب میکند. با خود میگویم ادعای محبت با حضرت علی ـ رضی الله عنه ـ چه آسان است، اما ادعای محبت بدون اطاعت چیزی جز ریا و تزریق آن در جامعه نیست؛ ریایی که مولای متقیان از آن برحذر داشته و میفرماید: «هیچ کاری را به خاطر ریا انجام نده و هیچ چیزی را از روی حیا ترک مکن.» (أسمی المطالب)
بیشتر که در سیره و روش حکومتداری امیر مؤمنان سیدنا علی ـ رضی الله عنه ـ میاندیشم، میبینم در پایتخت حکومت سیدنا علی ـ رضی الله عنه ـ اهلسنت مساجد داشتند و هر فرقه، مذهب و آیینی آزادانه مراسم عبادیاش را انجام میداد. سیدنا علی ـ رضی الله عنه ـ هیچ مسجد و مدرسهای را تخریب نکرد. دستور تعطیلی هیچ نمازخانهای را نداد و هیچ عبادتگاهی را پلمپ نکرد. به سوی نمازگزاران تیراندازی نکرد. منتقدان و مخالفان مذهبی و سیاسیاش را به زندان نبرد و زیر شکنجه، اعترافات اجباری نگرفت. از واقعهٔ غدیر برای خلافتش استدلال نکرد و برای آن هیچ جشن و موکبی به راه نینداخت. از بیتالمال برای خود هزینه نکرد؛ بلکه بارزترین صفت و امیتازش زهد بیش از حد و پرهیز از دنیا بود در حالی که تمام اختیارات رفاهی و ثروت مملکت به دستش بود. از اقتدارش سوءاستفاده نکرد، بلکه به مسامحه در مقابل مخالفان دستور میداد و میفرمود: «وقتی بر مخالفت توانایی داشتی، سپاسِ اقتدارت این است که از اشتباهاتش درگذری.» (نهج البلاغة)
سیدنا علی ـ رضی الله عنه ـ مرد صلح و گفتمان بود؛ به همین خاطر در جنگ جمل حاضر شد با حضرات طلحه و زبیر و عایشه ـ رضی الله عنهم ـ به مذاکره بنشیند. مخالفانش را برچسب دشمن نزد یا بلندگوی دشمن نگفت و تکفیر و تفسیقشان نکرد و مشرک و منافق ننامید؛ بلکه فرمود: «إِخْوَانُنَا بَغَوا عَلَیْنَا»؛ آنان را برادر خود خواند. (مصنف ابنأبیشیبة)
از شهادت سیدنا زبیر ـ رضی الله عنه ـ خوشحال نشد، بلکه قاتلش را به جهنم مژده داد. از سیدنا طلحه ـ رضی الله عنه ـ به نیکی یاد کرد و پسرش محمّد را جوانی نیکوکار خواند. مادر مؤمنان عایشه ـ رضی الله عنها ـ را اعزاز و اکرام میکرد. راجع به امیر معاویه ـ رضی الله عنه ـ و لشکریانش فرمود: «خدای ما و ایشان یکی است، پیغمبرمان یکی است، در ایمان به خدا و رسول نه ایشان از ما افزوناند و نه ما از آنان.» (نهج البلاغة) سبحانالله! چقدر تواضع داشت که حتىٰ خود را از آنان مؤمنتر هم ندانست. سیدنا علی ـ رضی الله عنه ـ هیچ یک از این شخصیات محبوب اهلسنت را سب و لعن نکرد. با خلفای پیش از خود محبت صادقانهای داشت که فرزندانش را به نامهای «ابوبکر»، «عمر» و «عثمان» نامگذاری کرد.
سیدنا علی ـ رضی الله عنه ـ مرد عفو و گذشت بود و «به نیکی در مقابل بدی دستور میداد.» و از صفات بندگان نیک همین را برمیشمرد که: «إذَا غَضِبُوا غَفَروا»؛ به وقت خشم میبخشایند. (أسمى المطالب) بر کافری که روی صورتش تف کرده بود، خشم نگرفت و او را نکُشت و بخشود. در دادگاهی که خود، قاضیاش را تعیین کرده بود، در مقابل یک یهودی محکوم شد و با وجودی که حقدار بود، حکمش را پذیرفت. در حکومت امیر مؤمنان چقدر آزادی و عدالت وجود داشت که یک شهروند یهودی به راحتی میتوانست فرمانروای مقتدر جهان اسلام را به میز محاکمه بکشاند!
به کارگزارانش همیشه سفارش میکرد: «با مردم به انصاف رفتار کنید و در برابر نیازهایشان بردبار باشید؛ زیرا شما خزانهداران ملت، وکلای مردم و نمایندگان رهبران هستید. هیچ کس را به سبب نیازش نرنجانید و او را از خواستهاش باز ندارید. مالیاتها را سنگین نکنید که مردم مجبور شوند لباس، سواری و دیگر وسایلشان را بفروشند. برای دریافت یک درهم کسی را تازیانه نزنید.» (نهج البلاغة)
سیدنا علی ـ رضی الله عنه ـ نسبت به بیتالمال بسیار حساس بود؛ هنگامی که فهمید دخترش أمکلثوم ـ رضی الله عنها ـ از کارگزارانش مقداری عسل درخواست کرده است، فوراً قیمتش را از أمکلثوم گرفت و به بیتالمال برگردانید. هنگامی که برادرش عقیل سهمی از بیتالمال خواست، آهن گداختهای را تقدیمش کرد.
سیدنا علی ـ رضی الله عنه ـ خود را یک دعوتگر و مبلّغ دینی میدانست و مردم را موعظه میکرد و احکام دین را به آنها میآموخت، راههای خشنودی و نارضایتی خداوند را توضیح میداد. در مسجد مینشست و به سؤالات دینی و دنیوی مردم پاسخ میگفت. (المرتضىٰ)
برای امر به معروف و نهی از منکر بودجهای مشخص نکرده بود و به خاطر آن مزدی نمیگرفت. دعوتگریاش فقط زبانی نبود، بلکه بیش از آن، عملکردش مردم را دلداده و گرویدهٔ او کرده بود. با تمام وجود در فکر رفاه رعیتش بود و نمیگذاشت زندگیشان به سختی بگذرد؛ بلکه «وارد کردن شادی» به زندگی «مردم» را سبب «مغفرت گناهان» میدانست. (تنبیه الغافلین)
خودش شخصاً به بازار میرفت و بر داد و ستد مردم و کنترل قیمتها نظارت داشت. گاهی ـ بدون اطلاع قبلی ـ بازرسانی را به شهرها میفرستاد تا در مورد رفتار کارگزارانش تحقیق کنند و دیدگاه مردم نسبت به آنان را بدانند و به وی گزارش دهند. به همین دلیل مسؤولان از او میترسیدند. اگر احساس میکرد مسؤولی نیازی به توبیخ یا تفهیم دارد، از این کار دریغ نمیکرد. (المرتضىٰ) ایشان محاکمهٔ مسؤول خاطی را از اسباب تضعیف حکومتش نمیدانست.
سیدنا علی ـ رضی الله عنه ـ موحدی بیباک و بدعتستیز بود، صلاح دین را در «ورع» میدانست و فساد آن را در «طمع»، و بهترین فرد از نظر ایشان کسی بود که به نفع «مردم» باشد. سربازانش را از خشونت علیه زنان برحذر میداشت و توصیه میکرد «به زنان کاری نداشته باشید ولو اینکه شما را دشنام دهند و مسؤولانتان را بد گویند.» (أسمی المطالب)
محوری که سیاست سیدنا علی ـ رضی الله عنه ـ و نظام حکومت و مدیریت وی گرد آن میچرخید، مقدم داشتن «اصول و ارزشهای اسلامی» بر «مصالح سیاسی و اداری» و «حفظ روح خلافت انبیاء و خلفای راشدین» بود و ایشان بهای سنگینی را در راستای انتخاب این سیاست پرداخت. (المرتضىٰ)
این است امیر و مولای ما مؤمنان که سیرتش سراسر دلسوزی و خیرخواهی است نه کینهتوزی و دشمنی، آیا در اتاقهای فکر مسؤولان ما ذرهای از این سیرت پاک علی ـ رضی الله عنه ـ، که این همه به نامش هزینه میکنند، مذاکره و اجرایی میشود؟ آیا میتوانند محبت صادقانهٔشان را با سیدنا علی ـ رضی الله عنه ـ ثابت کنند و عملکردشان را مانند حضرتش در آورند یا احترام و محبتشان فقط در همین پارچهنوشتههاست؟!
لَو كَانَ حُبُّكَ صَادِقاً لَأَطَعْتَهُ /٭/ إِنَّ المُحِبَّ لِمَنْ يُحِبُّ مُطِيعُ
اینجا دوراندیشیای به کار میآید که عقلانیت بر هوا و هوس چیره گردد وگرنه به قول امیر مؤمنان: «عقلها بیشتر زیر تابش طمعها و آرزوها شکست میخورند.» (نهج البلاغة)
نویسنده: سید زبیر حسینپور