مقام علم و علما در دنیا و آخرت: ۱ – قال رسول صلى الله علیه وسلم: «من لم یرحم صغیرنا ویجل كبیرنا فلیس منا و یعرف عالمنا»؛ «از ما نیست كسی كه به بزرگسالان ما احترام نگذرد و بر كوچكان ما رحم نكند و قدر علمای ما را نداند».[۱] ۲ – در روایتی آن حضرت […]
مقام علم و علما در دنیا و آخرت:
۱ – قال رسول صلى الله علیه وسلم: «من لم یرحم صغیرنا ویجل كبیرنا فلیس منا و یعرف عالمنا»؛ «از ما نیست كسی كه به بزرگسالان ما احترام نگذرد و بر كوچكان ما رحم نكند و قدر علمای ما را نداند».[۱]
۲ – در روایتی آن حضرت صلى الله علیه وسلم فرمودند: «سه گروه چناناند كه خداوند اجازه میدهد تا در حق افراد امت شفاعت نمایند و آن سه گروه، انبیاء، علما و شهداء هستند».[۲]
۳ – آن حضرت صلى الله علیه وسلم فرمودند: «روزی از جبرئیل پرسیدم: از اعمال امت من كدام عمل افضل است؟ گفت: علم. گفتم: بعد از علم؟ گفت: نظر به چهرهی عالم ربانی و نشستن در مجلس او. باز پرسیدم: بعد از آن چه؟ گفت: زیارت و دیدار عالم و گفت: یا رسول الله! هر كه خاص به رضای خدا و به هدف اصلاح نفوس مسلمین نه برای جمع كردن اسباب بیارزش دنیوی علم بیاموزد، من ضامن هستم كه او را به جنت ببرم».[۳]
۴ – در روایتی مرفوعاً بیان شده: «خداوند متعال در هر شبانه روز بر زمین هزار رحمت میفرستند. از این هزار رحمت، (۹۹۹) رحمت مختص علما و طلاب علم و نیز برای مؤمنانی كه پیرو آنها هستند، میباشد و یكی دیگر برای تمام اهل دنیاست؛ كافر باشند یا فاسق و غیره».[۴]
۵ – در حدیثی آن حضرت صلى الله علیه وسلم خطاب به حضرت علی رضی الله عنه فرمودند: ای علی! توحید را خوب یاد بگیر و حفظ كن كه این سرمایهی من است كه با خود به دنیا آوردهام. و عمل را لازم گیر كه قصد من است و نماز را قائم دار كه مایهی خنكی چشم من است و رب را یاد كن و كه یاد او موجب بینایی قلب است و علم فراگیر كه میراث من است».[۵]
۶ – در حدیثی آمده آن حضرت صلى الله علیه وسلم فرمودند: «هركس عالمی را به ناحق خوار گرداند، خداوند در جمع اولین و آخرین رسوایش میگرداند و هر كس عالمی را اكرام كند، خداوند به كرامت انبیاء اكرامش میكند».[۶]
مقام علم و علما در اقوال گذشتگان:
۱ – حضرت عمر فاروق رضی الله عنه فرمودند: «گاهی انسان با باری از گناهان زیاد به مقداری كوه تهامه از خانه به قصد شركت در مجلس عالمی خارج میشود تا چیزی یاد بگیرد. چون چنین میكند و سخن عالم را گوش میكند، به خانه بر میگردد در حالی كه گناهانس از بین رفتهاند. پس خودتان را از مجالس علما جدا نكنید. خداوند در زمین هیچ خاكی را محترمتر از خاكی كه عالم بر آن نشسته نیافریده است». [۷]
۲ – «قَالَ عُمَرُتَفَقَّهُوا قَبْلَ اَنْ تَسُودُوا»[۸]؛ حضرت عمر رضی الله عنه میفرماید: قبل از جستجوی مقام، علم و اطلاعات كافی را كسب كنید.
۳ – «تَجالَسُوا مَعَاً فَاِنَّهُ اَدْوَمَ لِاُلْفَتِكُمْ وَ اَهْیبُ لَكُمْ عِنْدَ النّاسِ»؛ سعی كنید (شما علما) با هم بنشینید و جلسه هایی را تشكیل دهید تا الفت شما بردوام و هیبت شما در نزد مردم بیشتر شود.[۹]
۴ – ابوالاسود میگوید: «هچ چیزی شریفتر از علم نیست. پادشاهان بر مردمان حكومت میكنند و علما بر پادشاهان».[۱۰]
۵ – حضرت عبدالله بن مبارك رحمه الله فرمود: «تا وقتی انسان احساس نیاز به علم میكند و در پی فراگیری میباشد، عالم محسوب میشود؛ اما همین كه گمان برد كه عالم است و نیاز به علم دیگری ندارد، جاهل میباشد.»[۱۱]
۶ – حسن بصری میگوید: «چون جوهر قلم علما با خون شهدا سنجیده شود، جوهر قلم علما، بر خون شهداء ارجحیت مییابد».[۱۲]
۷ – سالم بن ابی الجَعد میگوید: «سید و آقای من، مرا به سیصد درهم خرید و آزادم كرد. با خود گفتم: چه پیشهای را پیش گیرم؟ سر انجام به كسب علم مشغول شدم؛ هنوز یك سال نگذشته بود كه حاكم مدینه برای دیدن من آمد. ولی من به او اجازه ملاقات ندادم».[۱۳]
۸ – امام زهری رحمه الله میگوید: «علم جزو كارهای بزرگ است و جز بزرگ مردان آن را دوست ندارند».[۱۴]
مرتبهی علم از نظر عقل:
عقلاً فضیلت و شرف علم بدیهی است. به طوری تا اكنون هیچ انسانی خوبی و پربها بودن علم را انكار نكرده است؛ چون به خوبی میداند كه ما وجه تمایز و اصل شرافت انسانی علم است و بدون آن، این موجود ناطق فرقی با سایر حیوانات نخواهد داشت.
انسانها به بركت علم، در دنیا و آخرت كامیاب میگردند. نعمتهایی كه ما در دنیا از آنها بهرهمندیم ثمره یافته از علم و دانش است. بدون علم راه از بیراهه مشخص نمیگردد و آدمی در گرداب جهل و وحشت غرق خواهد شد. بنابر این عقلاً ارزش علم مسلّم است و در این باره هیچ بحثی نیست.
اقسام علم در حدیث:
۱ – «الْعِلْمُ عِلْمَانِ فَعِلْمٌ فِی الْقَلْبِ فَذلِكَ الْعِلْمُ النَّافِعُ، وَعِلْمٌ عَلَى اللِّسَانِ فَذَلِكَ حُجَّةُ الله عَلَى ابْنِ آدَمَ»[۱۵]؛ رسول صلى الله علیه وسلم فرمودند: «علم بر دو نوع است: یك علمی است كه در دل و جان قرارگیرد همان علم نافع است و دوم آن علمی است كه فقط بر زبان باشد. آن علم از جانب الله تعالى خلاف آن بر انسان دلیل و حجت است».
۲ – «الْعِلْمُ ثَلاَثَةٌ وَمَا سِوَى ذَلِكَ فَهُوَ فَضْلٌ : آیَةٌ مُحْكَمَةٌ أَوْ سُنَّةٌ قَائِمَةٌ أَوْ فَرِیضَةٌ عَادِلَةٌ»[۱۶]؛ پیامبر اكرم صلى الله علیه وسلم در روایت دیگری فرمودند: «علم بر سه قسم است؛ و به غیر از این سهتا آنها زیادتیاند. یك: آیات محكمات كتاب الله، دوم: سنت قائمه، سوم: فریضه عادله.
اقسام علما:
واقعیت این است كه این همه مژده و فضائل، برای علمای واجب الشرایط است و برای هر عالمی نیست. به قول شاعر: نه هركه ورقی خواند، معانی دانست.
برای این كه علمای با فضیلت را بدانیم، بسیار ضروری است كه اقسام كلی علما را بدانیم.
در كلیترین تقسیم، علما را سه دسته كردهاند:
۱ ـ عالم بالله و غیر عالم بامر الله.
۲ ـ عالم بامر الله و غیر عالم بالله.
۳ ـ عالم بالله و بامر الله.
حالات توضیح این سه گروه:
۱ ـ منظور از عالم بالله و غیر عالم بامر الله كسی است كه قلبش مملو از معرفت خداوند متعال است. در وجود او چاشنی عشق الهی غلبه كرده و در دل چنان به ذكر و یاد و مشاهده جلال و جمال و صفات كبریایی اله العالمین مشغول و مستغرق است كه به امور دنیوی التفاتی ندارد. اما از شریعت فقط اعتماد صحیح و علم حلال و حرام را دارد و به اصطلاح عالم كامل و ملا نیست.
۲ ـ عالم بامر الله و غیر عالم بالله، كسی است كه علوم رسمی و متداول را فرا گرفته و در میدان عمل تبحر كامل كسب كرده است و آگاه به حقایق مسایل است. اما عارف و ذاكر نیست و در صحبت كاملان وقت نگذرانده است تا حالات قلبش تغییر نماید. چنین كسی فقط در محدودهی علوم رسمی قرار دارد و از اسرار جمال و كبریای الهی خبر ندارد.
۳ ـ عالم بالله و بامر الله، شخصی است كه در هر دو جنبه كامل است. او علم ظاهری را فرا گرفته و در آن مهارت كافی حاصل كرده و از حقایق و اسرار الهی آگاه است. چنین كسی كبریت احمر و درُ یتیم است و خلیفه انبیاء و صدیقین در واقع همین كس است.
حضرت «شقیق بلخی» عالم برجسته حنفی المذهب و عارف بیهمتای روزگار خویش علامات این سه گروه را چنین بیان كرده است:
نشانههای عالم بامر الله:
۱ ـ به زبان ذاكر است و به ادعیه و اذكار كه در قرآن و حدیث وارد شدهاند، پایبند است بدون اینكه قلب در این اذكار شركتی داشته باشد.
۲ ـ از خلق میترسد، اما از خالق جز به صورت ظاهر، ترس چندانی ندارد.
۳ ـ چون مرتكب گناه میشود، از بندگان بیشتر شرم میكند تا از خداوند متعال.
عالم بالله نیز سه علامت دارد:
۱ ـ قلباً ذاكر است (ذكر قلبی حاصل كرده است).
۲ ـ از ریاء خوف دارد (میترسد كه در عبادتش ریاء بیاید).
۳ ـ حیای او از خالق بیشتر از حیایش از مخلوق است (در خفا و آشكارا، خداوند متعال را ناراض نمیكند و قلباً ازو شرم دارد).
نشانههای عالم بالله و بامرالله:
عالم بالله و بامر الله علاوه بر سه علامت فوق به سه علامت دیگر نیز شناخته میشود كه بدین ترتیب او دارای شش علامت است:
۱ ـ در عالم غیب و عالم شهادت قرار دارد.
۲ ـ هم تعلیم شریعت میكند و هم اصلاح و ارشاد معنوی.
۳ ـ در موقعیتی قرار دارد كه دو گروه قبلی به او احتیاج دارند و او به هیچ كدام از آنان نیاز ندارد.
مثالی برای اقسام سهگانه علما:
حضرت «شقیق بلخی» برای درك این مطلب مثالی بیان میكند. میگویند: مثال عالم بالله و بامرالله مانند آفتاب است كه نورش فوق العاده زیاد و همیشه به همین حالت است و پیوسته بر عالَم نور افشانی میكند (هم خودش ذاتاً منور است و هم به دیگران نور میدهد). عالم بالله مانند ماه است كه گاهی گاهی كوچك و گاهی بزرگ میشود. (یعنی نور دارد اما در تعلیم دیگران ضعیف است و نمیتواند به طور كمال و برای همیشه به دیگران فایده برساند). عالم بامر الله، مانند چراغ (یا شمع) است كه خودش میسوزد ولی به دیگران نور میدهد. (یعنی: باطناً خودش از علمش فایدهای نمیبرد، بلكه خودش را نابود میكند، اما دیگران به ذریعهی تعلیم او از علمش فایده میگیرند).[۱۷]
عالمان و ترس از خداوند:
هر چه قدر انسان ار صفات خداوند بیشتر آگاه باشد، به همان اندازه از نافرمانی حكم خدا پرهیز میكند.
در صحیح بخاری، از حضرت انس رضی الله عنه روایت شده كه آن حضرت صلى الله علیه وسلم فرموده: «من از همه شما از باز خواست خداوند بیمناكتر هستم».
خداوند در قرآن میفرماید: «إِنَّمَا یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ» [فاطر/۲۸] .
در جایی دیگر بهشت را جایگاه خداترسان قرار داده و فرموده: «ذَلِكَ لِمَنْ خَشِیَ رَبَّهُ» [البینة/۸]؛ «این همه [نعمت و خوشی] از آن كسی خواهد بود كه از پروردگار خویش بهراسد».
كسانی كه میتوانند از اعمال و گناهانی كه خداوند از آنها ناخشنود میشود، بپرهیزد كه قرآن را میخواند و میفهمد. كسی كه مطالعه قرآن وی را از این كارهای ناخوشایند دور نكند، عالم نامیده نمیشود. او هرگز قرآن را نفهمیده و هرگز ترس خداوند در دلش رسوخ نكرده است:
«أَفَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَیْلٌ لِلْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ أُولَئِكَ فِی ضَلَالٍ مُبِینٍ (۲۲) اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ كِتَابًا مُتَشَابِهًا مَثَانِیَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِینُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ یَهْدِی بِهِ مَنْ یَشَاءُ وَمَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ» [الزمر/۲۲، ۲۳]؛
آیا كسی كه خداوند سینهاش را برای پذیرش اسلام گشاده و فراخ ساخته است و دارای (بینشی روشن از) نور پروردگارش میباشد (و در پرتو آن، راه را از چاه تشخیص میدهد، همچون كسی است كه هدایت الهی در سایه اسلام پرتوی به دل او نیفكنده است و درونش با ایمان تابان نشده است ؟ !).
وای بر كسانی كه دلهای سنگینی دارند و یاد خدا بدانها راه نمی یابد (و قرآن یزدان در آنها اثر نمی گذارد!). آنان واقعاً به گمراهی و سرگشتگی آشكاری دچارند. خداوند بهترین سخن را (به نام قرآن) فرو فرستاده است. كتابی را كه (از لحاظ كاربرد و گیرائی الفاظ، و والائی و هم آوایی معانی، در اعجاز) همگون و (مطالبی چون مواعظ و براهین و قصص، و مسائل مقابل و مختلفی همانند: ایمان و كفر، حق و باطل، هدایت و ضلالت، خیر و شر، حسنات و سیّئات، بهشت و دوزخ، البتّه هر بار به شكلی تازه و به شیوه ای نو، در آن) مكرّر است.
از (شنیدن آیات) آن لرزه بر اندام كسانی میافتد كه از پروردگار خود میترسند، و از آن پس پوستهایشان و دلهایشان (و همه وجودشان) نرم و آماده پذیرش قرآن خدا میگردد (و آن را تصدیق و بدان عمل میكنند). این (كتاب مشتمل بر) رهنمود الهی است و خدا هر كه را بخواهد در پرتو آن راهیاب میسازد، و خدا هر كه را گمراه سازد، اصلاً راهنما و راهبری نخواهد داشت.
در جایی دیگر خداوند میفرماید: «وَلِیَعْلَمَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَیُؤْمِنُوا بِهِ فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ اللَّهَ لَهَادِ الَّذِینَ آَمَنُوا إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ» [الحج/۵۴]
و این كه عالمان و آگاهان بدانند كه آنچه (پیغمبران به مردم میگویند) حق بوده و از جانب پروردگار تو است، پس باید بدان ایمان بیاورند تا دلهایشان بدان آرام گیرد و در برابرش تسلیم و خاضع شود. قطعاً خداوند مؤمنان را به راه راست رهنمون مینماید (و شبههها و وسوسههای شیطانی را در پرتو هدایت و وحی آسمانی بدیشان میشناساند و حیران و سرگردانشان نمیگذارد).
و در جای دریگر میفرماید: «وَمَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَیَخْشَ اللَّهَ وَیَتَّقْهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ» [النور/۵۲].
و هركس از خدا و پیغمبرش پیروی كند و از خدا بترسد و از (مخالفت فرمان) او بپرهیزد، این چنین كسانی (به رضایت و محبّت خدا و نعیم بهشت و خیر مطلق دست یافتگان و) به مقصود خود رسیدگانند.
كسی كه بیش از هر چیز، در دلش خوف خداوند در باشد، هرگز از چیزی یا كسی دیگر نمیترسد و برای اجرای احكام خداوند از كسی ترسی ندارد و بنابراین شخص عالم، بیش از همه عالم به عمل صالح و نیكوست.
امام غزالی در احیاء علوم الدین میگوید:
«عالم آن كس نیست كه تنها لباس روحانی پوشیده و نام، شهرت و فضیلت یافته است. چنین كسانی بیش از تمام مردم، از خوف خدا فاصله دارند. هدف ما ار عالمان كسانی هستند كه نعمتهای خدا و افعال را میدانند و چنین افرادی كم یافت میشوند. به همین منظور، فضیل بن عیاض میگوید: اگر كسی از شما سؤال كرد، از خدا ترس دارید؟ در پاسخ او ساكت بمانید، چون كه اگر بگوید نه، كافر میشوید و اگر پاسخ مثبت دهید، دروغ گفتهاید.
باز میگوید: خوف آن است كه اعضاء را از انجام گناه باز دارد و پایبند به طاعت باشد و تا زمانی كه خوف بر اعمال اثر نگذارد، نام آن وسوسه و خواطر است و آن را نمیسزد كه خوف گویند و اگر خوف همراه عمل نباشد، هیچ گونه خیری در بر ندارد و در واقع دارای زیان است؛ چون این خوف از جهل و ناتوانی سرچشمه میگیرد».
در آیات فوق اگر چه در فضیلت علم آمدهاند، آنها را میتوان فضیلت خوف هم قرار داد، چون خوف ثمره علم است.
حضرت فضیل میگوید: «كسی كه از خداوند میهراسد، این هراس از خداوند وی را به سوی خوبیها سوق میدهد.[۱۸]
شبلی میگوید: «وقتی از خداوند هراسان میشوم، در برابرم دروازهای از حكمت و عبرت گشوده میشود كه هرگز آن را قبلاً ندیدهام».
در حدیثی از ابو امامه روایت شده: «من خاف الله أخاف الله منه كل شیء ومن لم یخف الله أخافه الله من كل شیء».[۱۹]
هر كس كه از خداوند هراس دارد، تمام چیزها از وی هراس دارند و كسی از خداوند هراس ندارد، خداوند او را از همه جیز میهراساند.
از این مطالب چنین استنباط میَشود كه هر كس از اعمالی باید بپرهیزد كه خداوند آنها را دوست ندارد و لازم است كه عالم از همه پرهیزگارتر باشد. اما كسی كه دچار كبر و نخوت، بندهی زر، نوكر شكم و گرفتار حسد و ریا و پلیدیهای دیگر گردد و خواهان دوری مردم از كتاب خداوند باشد، هرگز جزء علما به شمار نمیآید.
هنگامی كه شخص به خاطر خوف از خدا از بدیها دوری میكند، این اجتناب و این خوف را تقوا مینامند، یعنی نتیجهی خوف، تقوا است. به همین سبب تقوا را موجب اكرام و بزرگی میدانند: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ» [الحجرات/۱۳] «بی گمان گرامیترین شما در نزد خداوند متقیترین شماست».
ادامه دارد …./ قسمت اول/ قسمت پایانی/
به قلم: عبدالعلي شفيعي
[۱] الأدب المفرد للبخاری (ج ۱ / ص ۱۳۰). حسن صحیح.
[۲] تبین الفرقان ج۲ ص ۲۷۴٫
[۳] تبین الفرقان ج۲ ص ۲۷۵٫
[۴] تبیین الفرقان ج ۲ ص ۲۷۵٫
[۵] تبین الفرقان ج۲ ص ۲۷۶٫
[۶] مقام علم و علما ص ۳۵٫
[۷] تبین الفرقان ج ۲ ص ۲۷۷٫
[۸] سیمای صادق (۱ / ۶۴۰). به آدرس مكتبة الشاملة.
[۹] همان منبع.
[۱۰] احیاء العلوم دین ص ۳۴٫
[۱۱] احیاء العلوم ج ۱ ص ۷۰٫
[۱۲] احیاء العلوم دین ص ۳۴٫
[۱۳] احیاء العلوم دین ص ۳۴ـ ۳۵٫
[۱۴] احیاء العلوم دین ص ۳۵٫
[۱۵] مشكاة المصابیح للتبریزی (ج ۱ / ص ۵۸). ش ۲۷۰٫
[۱۶] سنن ابی داود للحافظ ابی داود سلیمان بن الاشعث السجستانی.
[۱۷] تبین الفرقان ج۲ ص ۲۷۸ـ ۲۸۰٫
[۱۸] علما در آینه كتاب و سنت ص۶۴٫
[۱۹] كنز المال للمتقی الهندی (ج ۳ / ص ۲۸۲). ش۵۹۱۵٫