سنت‌آنلاین| مولانا سید عبدالکریم حسین‌پور امام جمعهٔ شهر گُشت در خطبه‌های جمعه (۲۸ مرداد ١٤٠۱)، دربارهٔ پیوند ناگسستنی بین صحابهٔ کرام سخن گفت و توهین به صحابه را توهین به رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم دانست. مشروح سخنان ایشان به شرح ذیل است:

سروران گرامی قدر! الله تعالی دین اسلام را برای تمام بشر به عنوان آخرین دین انتخاب کرده است و رسول الله صلی الله علیه وسلم آخرین پیامبر است و قرآن آخرین کتاب است بعد از محمد رسول الله پیامبر دیگری نیست و بعد از قرآن کتابی دیگر نیست.
یگانه کتاب آسمانی که فعلا قابل هدایت‌گری است قرآن پاک است.
بقیهٔ کتب آسمانی اولاً سالم نمانده‌اند و ثانیاً اگر جایی سالم مانده منسوخ شده‌اند.
وقتی که الله تعالی قرآن را ناسخ تمام ادیان و کتب گذشته قرار داده است اصل این تقاضا را می‌کند آن کسانی که بعد از رحلت پیامبر صلی الله الله علیه وسلم پرچم‌داران هدایت شوند مانند آن‌حضرت صلی الله علیه وسلم باید انسان‌های پاک و صاف و یک‌رنگ قرار بگیرند.
زیرا عقل بشر این چیز را باور نمی‌کند که محمد رسول الله صلی الله علیه وسلم به عنوان آخرین پیامبر فرستاده شود اما ناقلان قرن، کسانی که قرآن را برای ما بعدی‌ها نقل می‌کنند نعوذ بالله انسان‌های دورنگ و بد طینت باشند.
واقعیت هم همین است چون رسول الله وقتی که آخرین پیامبر است و عمرش هم ٦٣ سال بیشتر نیست و کل مدت نبوتش ٢٣ سال است ٣ سال هم در فطرت گذشته فقط ٢٠ سال می‌ماند. ظرف ٢٠ سال پیامبری که بتواند دین اسلام را تا آخرین فرد ای نبشر که در این دنیا بعد از قرن‌ها زندگی می‌کند برساند باید چنین افرادی را تربیت کند و دین اسلام را تحویل‌شاند بدهد که پاک، صاف و یک‌رنگ و مومن واقعی باشند وگرنه حکمت الهی این چیز را نمی گوید دین اسلام آخرین دین باشد و محمد رسول الله آخرین پیامر و قرآن آخرین کتاب باشد اما دست افرادی بیفتد که نه دین و نه ایمان و نه انسانیت دارند.
به تعبیر مخالفین صحابه، این با عدل الهی جور در نمی‌آید.
در چندین هفته است که موضوع من همین است و علت هم همین است می‌بینیم که نسبت به اصحاب کرام توهین می‌شود.
اگر افراد عادی توهین کنند ما می‌گوییم که این ها جاهل‌اند. ولی وقتی که افراد رده بالای کشور قرار گرفته‌اند و قاضی القضات هستند و به اصحاب رسول الله صلی الله علیه وسلم توهین می‌کنند بعداً چه انتظاری برای وحدت دارند.
مقدسات یک میلیارد بلکه بگوییم ٩٠٪ مسلمانان جهان توهین می‌شود بعد هم گفته می‌شود ما ‌و آن‌ها یکی هستیم این جور در نمی‌آید.
در این لحظه که کشور از هر جهت به اتحاد و یکپارچگی نیاز دارد، قاضی القضات کشور بیاید به صحابی رسول الله صلی الله علیه وسلم توهین کند این قابل برداشت نیست.
بارها خدمت شما عرض شده که ما کمترین صحابی رسول الله صلی الله علیه وسلم را در نظر بگیریم با بزرگترین اولیای دنیا به خاک پای او نمی‌رسند.
چرا شخصیت رسول الله صلی الله علیه وسلم را زیر سؤال می‌بریم؟ مربی این صحابه چه کسی بود؟ آیا وحی الهی، قرآن و رسول الله صلی الله علیه وسلم نبودند؟
چرا مربی‌گری رسول الله صلی الله علیه وسلم از طرف کسی که ادعا دارد که من پیرو رسول الله صلی الله علیه وسلم هستم زیر سؤال برده می‌شود؟
کمی عقل و فکر و گوش خودمان را به کار ببریم، هر شخصیت بزرگی که در دنیا هست و در هر دینی که دارد ما کار نداریم حالا دین‌شان حق باشد یا نه.آن شاگردانی که دوربر و نزدیک او هستند به نظر تمام مردم، بهترین افراد نسبت به آن شخصیت هستند.
ولی ما دوربری‌های رسول الله صلی الله علیه وسلم را بدترین افراد معرفی می‌کنیم یعنی محمد رسول الله صلی الله علیه وسلم را به اندازهٔ یک فرد عادی که یک پست دنیوی دارد ارزش نمی‌دهیم.
دنیا نظیر صحابه را ندیده و نمی‌بیند.
نمی‌دانیم این‌ها را با چه درد دلی تعبیر کنیم.
الله تعالی همه چیز را اشکار کرده، اگر در زمان پیامبر هر کسی منافق بوده الله بیان کرده است رسول الله صلی الله علیه وسلم تک تک آن‌ها را دانسته است. اگر کافر بوده‌اند که مشخص بودند و اگر مسلمان و مومن بودند هم مشخص بوده است.
هیچ چیزی در آغاز مخفی نمانده است وظیفه رسول الله صلی الله علیه وسلم بوده که: «فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ» هر چه تو به آن امر شدی آن را بر مردم برملا کن.
در دین پنهان کاری نیست؛ دین همه چیز را صادقانه بیان می‌کند. رسول الله صلی الله علیه وسلم می‌فرماید: «الصدق ینجی و الکذب یهلک»؛‌ راستی مردم ر ا نجات می‌دهد و دروغ مردم را هلاک می‌کند.

لذا آن‌حضرت هیچ‌گاه پنهان کاری نکرده است و کسانی را تربیت کرده چون خودش یک رنگ بوده آن‌ها را یک كنگ ساخته است، این ظاهر یک چیز باشد و باطن چیزی دیگر در صحابه نیست.
قرآن گواه است:‌«فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمْ»؛ وقتی که الله تعالی رضایت آن‌ها را اعلام می‌کند هم رضایت خودش از آن‌ها و رضایت صحابه از خودش را و می‌فرماید: پس دانست آنچه در دل‌هایشان است.
لذا صحابه منافق نبودند؛ اگر جایی در قرآن یا حدیث رسول الله صلی الله علیه وسلم نکوهشی برای منافقیت آمده، منافقان همان‌هایی هستند که بدون از ایمان از این دنیا رفته‌اند. فقط به زبان کلمه گفته‌اند و در دل باور نداشته‌اند اما در مورد صحابه، الله تعالی می‌فرماید:‌ «فعلم ما في قلوبهم»
پس صحابه کرام یک رنگ بوده‌اند هر یکی از صحابه برای امت الگوی عمل هستند.
سال‌ها طول می‌کشد که شخصیت این‌ها بیان شود، فضایل هر یک از این‌ها بیشمار است.
پیامبر صلی الله علیه وسلم می‌فرماید: هر پیامبر در قیامت یک حواری دارد و حواری من، زبیر است.
حضرت زبیر رضی الله عنه برادرزادهٔ حضرت خدیجه کبری رضی الله عنها، مادرش صفیه عمهٔ رسول الله صلی الله علیه وسلم است؛ یعنی حضرت زبیر رضی الله عنه پسر عمهٔ رسول الله صلی الله علیه وسلم است. یعنی توهین به چنین شخصیتی، توهین به رسول الله صلی الله علیه وسلم و توهین حضرت علی رضی الله عنه نیست؟
حضرت طلحه رضی الله عنه، پدر خانم حضرت حسن و حضرت حسین رضی الله عنهما است، بیاییم به پدرزن حضرات حسن و حسین توهین کنیم، توهین به حضرات حسن و حسین نیست؟
کسی که در چهار همسر با رسول الله صلی الله علیه وسلم باجناق است که این خصوصیت را هیچ‌ یک از صحابه ندارد.
زمانی که حضرت طلحه در جنگ جمل شهید شد و حضرت علی رضی الله عنه او را بین شهدا دید، دست شل او را که در زمان جنگ اُحُد تیرها را به آن دست گرفته بود که به آن‌حضرت صلی الله علیه وسلم اصابت نکنند و در نتیجه دستش فلج شد. حضرت علی رضی الله عنه همین دست را بوسه داد و گفت کاش به دست لشکریان من کشته نشود، وقتی که قاتل حضرت زبیر آمد به حضرت علی بشارت و مژده داد که من مخالف تو را کشتم. حضرت علی پرسید چه کسی را؟‌ گفت: زبیر را. حضرت علی به او گفت: مژدگانی که من به تو می‌دهم این است که اعلام می‌کنم که تو جهنمی هستی؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه وسلم به من اینطور دستور داده است که:‌ «بشّر قاتل ابن صفیة بالنار»؛ قاتل پسر حضرت صفیه رضی الله عنهما را به جهنم بشارت بده.
این‌ها کسانی بودند که برای دین جانفشانی کردند، یک نکته‌ای قبلاً در هفته‌های گذشته بیان شد که قیام حضرت حسین در ماه محرم تاییدی است بر خلافت خلفای راشدین، خودش خلیفه نشد و به شهادت رسید ولی در زمان حضرت ابوبکر، عمر، عثمان، علی و معاویه رضی الله عنهم قیام نکرد، تا اینجا این‌ها مورد تایید حضرت حسین بودند؛ اما چون یزید مورد تایید حضرت حسین نبود در قبالش ایستاد.
لذا حضرت امیر معاویه رضی الله عنه کسی است که هم حضرت حسن و هم حضرت حسین او را تایید کردند.
حضرت امیر معاویه رضی الله عنه برادر خانم رسول الله صلی الله علیه وسلم است، برادر ام المومنین حضرت حبیبه رضی الله عنها است.توهین به ایشان هم توهین به رسول الله صلی الله علیه وسلم است، توهین به ام المومنین حضرت حبیبه رضی الله عنها است.
امیر معاویه هم انسان معمولی نبوده است، اگر حضرت حسن رضی الله عنه با او صلح می‌کند و خلافت اسلامی را یکپارچه تحویل ایشان می‌دهد این را شما چه تعبیر می‌کنید؟
آیا حضرت حسن برخلاف خواستهٔ الله و رسول الله صلی الله علیه وسلم و جمیع مسلمانان و مومنین اقدام به دادن خلافت به سیدنا امیرمعاویه می‌کند؟ این اصلا با عقل حضرت حسن جور در نمی‌آید.
اگر حضرت حسن بنابر تعبیر مخالفین، معصوم است و خلافت را بدست امیر معاویه می‌دهد؛ یعنی امیر معاویه تایید شده الهی است.
پس توهین به امیر معاویه، توهین به حضرت حسن و حسین است.
در سال ششم هجری حضرت امیر معاویه مسلمان شد؛ اما چون پدرش در مکه مکرمه حاکم بود و قدرت در اختیارش بود، نمی‌توانست اسلام را اظهار کند چرا که اگر اسلام را اظهار می‌کرد مورد شکنجه قرار می‌گرفت.
اما مخفیانه مسلمان شده بود و زمانی که مکه مکرمه فتح شد اسلام خود را آشکار کرد پدرش نیز در همین وقت مسلمان شد.
پیامبر صلی الله علیه وسلم می‌فرماید: «الإسلامَ يهدِمُ ما كانَ قبلَهُ»؛ اسلام هر چیزی که قبلاً بوده حذف می‌کند و از بین می‌برد.
لذا هر مخالفتی یا دشمنی که ابوسفیان قبلاً داشت با اسلام آوردن همه از بین رفتند.
لذا حضرت معاویه و ابوسفیان کسانی هستند که بعد از اسلام آوردن‌شان نباید ما گذشتهٔ‌شان را به میان بکشیم؛ بلکه تاریخ بیان نمی‌کند که حضرت امیر معاویه تا قبل از مسلمان شدنش هم در جنگی مقابل پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم قرار بگیرد و در هیچ جنگی علیه مسلمانان شریک نبوده است.

رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم در حق امیر معاویه این‌طور دعا کردند: «اللَّهُمَّ علِّمْ مُعاويةَ الكتابَ والحسابَ، وَقِهِ العذابَ.»؛ ای الله! به معاویه قرآن پاک، حساب‌وداد یاد بده از عذاب خود او را نجات بده.
پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم با مشوره جبریل او را کاتب وحی قرار داد، طوری بر او اطمینان دارد که او را به نوشتن قرآن پاک دستور می‌دهد؛ لذا نباید چنین شخصیتی‌هایی توهین شوند.
باید ما از این‌ها برای زندگی خود الگو بگیریم.
حضرت علی رضی الله تعالی عنه می‌فرمایند: امارت امیر معاویه را بد نگویید که اگر آن را از دست بدهید می‌بینید که سرها مثل هندوانهٔ ابوجهل می‌غلتند؛ یعنی قتل و کشتار زیاد می‌شود و واقعاً همینطور هم شد.
پس حضرت علی رضی الله عنه امارت حضرت معاویه را بد ندانست.
مخالفتی که بین حضرت علی و حضرت معاویه رضی الله عنهما بود را در نهج البلاغه حضرت علی رضی الله عنه بیان می‌کند:
از حضرت علی رضی الله عنه پرسیدند نسبت به اهل شام که با شما درگیر هستند موضوع چیست؟ حضرت علی گفتند: «إخوانُنا بَغَوْا علينا»؛ این‌ها برادران ما هستند که بر ما بغاوت کردند. نگفت کافر یا منافق هستند؛ بلکه گفتند این‌ها برادران ما هستند.
و در ادامه می‌فرماید: ایمان ما یکی است، پیامبر ما یکی است و کتاب ما یکی است ما برآنها پیشی نداریم و آنها بر ما پیشی ندارند. اختلاف ما فقط در مورد خون حضرت عثمان رضی الله عنه است و الله می‌داند که من هیچ دستی در شهادت رساندن حضرت عثمان نداشتم و من پاک و بری هستم.
همین برای ما کافیست.
حضرت امیر معاویه رضی الله عنه بنابر استنباط از این آیه که {وَمَنْ قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَانًا}؛ خود را حق‌دار می‌دانست که از قاتلین حضرت عثمان رضی الله عنه قصاص بگیرد چون امیر معاویه رضی الله عنه ولیّ دم حضرت عثمان رضی الله عنه بود.
البته در این اختلافات جمل و صفین، اهل‌سنت والجماعت حضرت علی رضی الله عنه را حق می‌دانند.
حق با حضرت علی رضی الله عنه بود اما آن‌ها بنابر اجتهادی که کردند و این صحابه در اجتهادشان قابل ملامت نیستند.
پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم فرمودند: وقتی مجتهدی اجتهاد کرد اگر به درستی برسد دو ثواب دارد و اگر به خطا برسد بازهم یک ثواب دارد؛ لذا مجتهد در اجتهادش نباید ملامت شود.
ملامت کردن حضرات زبیر، طلحه، عایشه و امیر معاویه رضی الله عنهم و هواداران‌شان مخالف این قول رسول الله صلی الله علیه وسلم است که مجتهد مخطی هم ثواب دارد.
اما ما آن‌ها را گنهکار اعلام می‌کنیم، چطور ما خود را مطیع خدا می‌دانیم، چطور مؤمن برای الله می‌شویم، الله تعالی به ما بینش و توفیق بدهد که قدر این اصحاب را بدانیم.
عرض کردم که امیر معاویه رضی الله عنه تایید شدهٔ حضرت حسن و حسین رضی الله عنهما است، کسی که به این‌ها توهین می‌کند در حقیقت به حضرت حسن و حضرت حسین توهین می‌کند.
الله تعالی بینش بدهد که ما سیرت صحابه کرام را همیشه مورد مطالعه قرار دهیم و ببینیم که واقعاً چه جانفشانی‌هایی این‌ها در راه اعلای کلمة الله نشان دادند.
در یک جنگی به حضرت زبیر رضی الله عنه گفتند که به لشکر کفار حمله کن که ما همراه تو هستیم، هفت صف کفار را شکست و آن طرف گذشت و برگشت؛ ضربهٔ بزرگی هم به او زدند اما آنجا اجلش نرسیده بود.
واقعاً اینطور شخصیت‌ها برای امور جزئی که تاریخ و مخالفین آن‌ها را جعل کرده‌اند بیاییم آن‌ها را زیر سؤال ببریم؟ آیا این کمال انصاف است؟
پیامبر صلی الله علیه وسلم می‌فرماید: «لا تسبوا اصحابی»، اصحاب مرا دشنام ندهید، اگر بعدی‌ها از شما به اندازهٔ کوه اُحُد طلا در راه الله خیرات کنند، به اندازهٔ ثواب یک کیلو جو یا خرمایی که صحابی با زحمت و عرق جبین خود در راه الله داده است نمی‌رسد.
و پیامبر صلی الله علیه وسلم می‌فرماید: «وقتی که شما کسانی را دیدید که اصحاب مرا توهین می‌کنند و بد و بیراه می‌گویند، شما بگویید: لعنة علی شرّکم؛ لعنت خدا بر بدی شما باشد.
لذا ما مستقیم شخص را لعنت نمی‌کنیم بلکه بدی او را و بدترین آن‌ها را می‌گوییم که لعنت خدا بر شما باد.
همانطور که رهبر معظم انقلاب می‌گوید کسانی که به مقدسات اهل‌سنت توهین می‌کنند شیعه انگلیسی هستند. لذا هر کس که صحابهٔ رسول الله صلی الله علیه وسلم توهین می‌کند بداند که دوست‌دار رهبر و کشور ایران نیست، می‌خواهد بین دو قشر بزرگ اهل‌سنت و اهل‌تشیع فتنه ایجاد کند.
در ایران تعداد اهل‌سنت کم نیست، علاوه از دنیا که عرض کردم بیش از ٩٠٪ مسلمانان دنیا اهل‌سنت هستند.
اما در خود ایران هم اهل‌سنت چیزی حدود سی یا چهل درصد جمعیت آن را تشکیل داده است.

لذا ما این‌ها را نباید مجال بدهیم، نباید حکومت ایران و مقام معظم رهبری به این‌ها مجال بدهد که بین دو قشر بزرگ اهل‌سنت و اهل‌تشیع در ایران ایجاد فتنه بکنند و این‌ها را به جان یکدیگر بندازند و به مقدسات یکدیگر توهین کنند. قطعاً این با مرام مقام معظم رهبری هم‌خوانی ندارد.