تازه از سفری سه روزه برگشتهام، برای نماز مغرب وضو گرفته و به مسجد میروم. بعد از نماز، به دیدار مادربزرگ میروم. احوالش را که میپرسم، مانند همیشه شکر خدا را به جا میآورد و دردها و رنجها را رحمتهای الهی میداند. مادربزرگ – که همه «بیبی» صدایش میکنیم – محبوبِ خانه و برکت خاندانِ […]
تازه از سفری سه روزه برگشتهام، برای نماز مغرب وضو گرفته و به مسجد میروم. بعد از نماز، به دیدار مادربزرگ میروم. احوالش را که میپرسم، مانند همیشه شکر خدا را به جا میآورد و دردها و رنجها را رحمتهای الهی میداند.
مادربزرگ – که همه «بیبی» صدایش میکنیم – محبوبِ خانه و برکت خاندانِ ماست. او فرزند نخست حضرت صاحب و همسر باوفای حضرت شیخ الحدیث – رحمهما الله – است.
مجالست و مصاحبت با او همیشه یاد حضرت شیخ الحدیث را در ذهنم تداعی میکند. وقتی که یکی از ما از حضرت سخن میگوید، فوراً اشک در چشمان همهمان حلقه میزند. تذکرۂ خاطرات بودنِ با شیخ الحدیث ما را دگرگون میکند. معنویت خاصی به ما دست میدهد، راست است که گفتهاند: «بِذِکْرِ الصَّالِحِینَ تَتَنَزَّلُ الرَّحْمَة»؛ با یاد نیکان رحمت فرود میآید.
با او همکلام میشوم و با هم غذای محلی «کاوکآپ» را میل میکنیم. عاشق غذاهای محلی است و همیشه برای حضرت از همین نوع غذاها درست میکرد. میگوید: نسل امروزی دیگر این غذاهای فقیرانه را نمیخورند، زمانی بود که غذاهای ما همیشه همینها بود و چیزی دیگری برای خوردن نمییافتیم.
راست میگوید، در همراهی با حضرت شیخ الحدیث سختیها دید و بر نداری صبر کرد، نسبت به کسی چشم و همچشمی نداشت، هیچگاه به حضرت نگفت فلان زن فلان چیز را دارد، چرا من نداشته باشم؟!
وقتی که دستانش را برای خداحافظی میبوسم، دعای خیرم میکند و در حالی که بر سجادهاش نشسته است، میپرسد: وقت عشاء داخل شده است؟ میگویم: دو- سه دقیقهای مانده است.
چقدر پایبند نماز اوّل وقت است! مادرش نیز چنین بود که همیشه او را بر سجادهاش در حال ذکر و تلاوت قرآن میدیدیم. همین عادت مادربزرگ دیگرم (مادر مادرم) هم هست؛ خیلی وقتشناساند، همیشه نمازهایشان را اول وقت میخوانند. نکته دیگر اینکه مادربزرگهایم همه بیسواداند، نه خواندن بلداند و نه نوشتن، اما قرآن را خوب میخوانند و واقعاً این یکی از معجزات بزرگ قرآن است.
مادرها و مادربزرگها واقعاً فرشتهاند و برکت و رحمت زندگی هستند و دعاهای خیرشان بهترین توشه برای فرزندان و نوادگانشان است.
به یاد دارم حضرت شیخ الحدیث – رحمه الله- میگفت: مادرم را زیاد ندیدم، اما اینقدر به یادش دارم که برایم دعای خیر میکرد و من هم تأثیر دعاهای خیرش را در زندگیام احساس کردم.
خداوند دعاهای خیر همه مادران و مادربزرگهایمان را در حقمان قبول کند.
نویسنده: زبیر حسینپور