برای برگزاری کلاسهای نویسندگی و نقد و بررسی کتاب دیانت و عقلانیت، سه روز در شهرهای خُنج و اِوَز (جنوب استان فارس)، مهمان طلاب اهلسنت بودم. من پیشتر تجربۀ همنشینی طولانی با طلبههای اهلسنت نداشتم. در این سه روز، من از آنان بسیار بیشتر آموختم تا آنان از من. آموختم که ایمان مهمتر از عقیده […]
برای برگزاری کلاسهای نویسندگی و نقد و بررسی کتاب دیانت و عقلانیت، سه روز در شهرهای خُنج و اِوَز (جنوب استان فارس)، مهمان طلاب اهلسنت بودم. من پیشتر تجربۀ همنشینی طولانی با طلبههای اهلسنت نداشتم. در این سه روز، من از آنان بسیار بیشتر آموختم تا آنان از من.
آموختم که ایمان مهمتر از عقیده است، و امروز را نباید قربانی دیروز کرد و دوستی و برادری ارزشمندتر از هر باوری است. اگر برای دشمنی یک دلیل وجود دارد، برای دوستی و مهربانی، هزاران دلیل هست.
آنان خود را بیشتر مسلمان میدانستند تا سنی، و از دیگران هیچ توقعی نداشتند جز اینکه آنان را دشمن نپندارند. ندیدم که از مذهب خویش دفاع کنند یا مذهبی را برتر از مذهبی دیگر بشمارند؛ اما شنیدم که میگفتند: ما به برادری با شیعیان افتخار میکنیم.
اگر کسی را به من معرفی نمیکردند و سمت او را نمیگفتند، به هیچ روی از لباس و رفتار و گفتار او نمیتوانستم تشخیص دهم که رئیس است یا مرئوس، استاد است یا شاگرد.
نمیدانم برادران اهلسنت کردستان یا سیستان و بلوچستان چگونه میاندیشند و چگونه رفتار میکنند؛ اما از بن جان دعا میکنم که همۀ مسلمانان، مذهبی جز صفا و انصاف و مدارا برنگیرند.
نویسنده: رضا بابایی/ کانال نویسنده