چکیده در این تحقیق هدف اصلی بیان تعاملات و همکاریهایی است که از سوی حضرت علی رضی الله عنه با خلفای ثلاثه انجام شده است و این موضوع از آن جهت حائز اهمیّت است که این بزرگواران با همدلی و مشاوره و انجام این امور برای پیشبرد اهداف والای دین اسلام به طور جدّی با […]
چکیده
در این تحقیق هدف اصلی بیان تعاملات و همکاریهایی است که از سوی حضرت علی رضی الله عنه با خلفای ثلاثه انجام شده است و این موضوع از آن جهت حائز اهمیّت است که این بزرگواران با همدلی و مشاوره و انجام این امور برای پیشبرد اهداف والای دین اسلام به طور جدّی با هم، همکاری داشتهاند و این تحقیق گویای این موضوع است.
کلیدواژهها
علی، ابوبکر، عمر، عثمان، خلافت، مشاورهها
مقدّمه
جهان اسلام در زمینهی تاریخ اسلام دارای موضوعات و فراز و نشیبهای فراوانی است و یک محقّق تاریخ باید به شکلی کارآگاهگونه باید بتواند مطالب صحیح را از سقیم تشخیص دهد و این امر محقّق نمیشود، مگر آنکه منابع و مآخذ و موضوعات با هم تطابق پیدا کنند. آنچه مورد اهمیّت است و جایگاه خاصّی در بین مسلمانان دارد، این مطلب است که حضرت علی شیر خدا در مسائل مهم چگونه با خلفای قبل از خود همکاری نموده است و چگونه مشورت میداده است تا دین اسلام متضرّر نشود.
این موضوع از آنجا مشخّص میشود که خلیفهی دوّم بارها میگفت: «اگر علی نبود، عمر هلاک میشد.» و آن بزرگواران نسبت به هم، همدلی و همزبانی داشتند و این عامل باعث پیشرفت اسلام و فتوحات مهم در دنیای آن روز شد. این موضوع و موضوعات مشابه آن به شکل مختصر و گذرا در این تحقیق مورد کنکاش و برّرسی قرار گرفتهاند، اُمید است مورد توجّه و عنایت قرار بگیرد.
بیعت حضرت علی رضی الله عنه با خلیفهی اوّل
نسبت به حضرت علی رضی الله عنه در بعضی روایات آمده است که ایشان بلا توقّف در بدو امر با حضرت ابوبکر رضی الله عنه بیعت کردهاند و از یک روایت صحیح بخاری معلوم میشود که بعد از شش ماه بیعت فرمودهاند. ابن حِبّان و محدّثین دیگر این حدیث ابوسعید رضی الله عنه را که حضرت علی رضی الله عنه در بدو امر بیعت کرده است صحیح قرار دادهاند.(سیرت خلفای راشدین: ۴۵، به نقل از فتح الباری: ۷/ ۳۷۶)
ممانعت از رفتن خلیفه به ذیالقصّه
ابن کثیر میگوید: دارقُطنی از سعید بن مسیّب از ابن عمر رضی الله عنه روایت کرده است که: چون حضرت ابوبکر رضی الله عنه به منظور حرکت به سوی ذیالقصّه بر مرکب خویش سوار شد، حضرت علی بن ابیطالب رضی الله عنه زمام مرکب را گرفت و گفت: «ای خلیفهی رسول خدا! کجا میروی؟ من به تو همان چیزی را میگویم که رسولالله صلى الله علیه وسلم در روز اُحد گفته است: شمشیرت را در نیام کن و ما را به غم فراقت مبتلا مگردان؛ زیرا به خدا سوگند! اگر صدمهای به تو برسد، نظم اسلام از هم میپاشد.» (البدایه والنهایه: ۶/ ۳۱۴،۳۱۵) و حضرت ابوبکر رضی الله عنه بنا به مشورت و ممانعت حضرت علی رضی الله عنه به مدینه برگشت. (المرتضیٰ: ۱۴۲)
از قیس بن عباد روایت شده است که حضرت علی رضی الله عنه فرمودند: «آنحضرت صلى الله علیه وسلم چند شبانه روز مریض بودند و برای نماز اذان گفته میشد. آن حضرت صلى الله علیه وسلم میفرمود: ”ابوبکر را بگویید تا به مردم نماز بخواند.“ باز وقتی که آنحضرت صلى الله علیه وسلم وفات یافتند، من اندیشیدم که نماز شعار پرچم اسلام و رکن دین است؛ لذا ما برای پیشوای دنیای خود کسی را انتخاب کردیم که آنحضرت صلى الله علیه وسلم او را برای پیشوایی دین ما پسند کرده بودند؛ پس ما بر دست ابوبکر بیعت کردیم.» (سیرت خلفای راشدین: ۴۴،۴۵؛ به نقل از استیعاب ابن عبدالبر؛ طبقات ابن سعد: ۳/ ۱۵۸)
هم چنین ایشان علاوه بر این که در زمان حضرت ابوبکر رضی الله عنه قاضی مدینه بود، در زمان حضرت عمر رضی الله عنه نیز قاضی شهر مدینه بود.
فتنهی ارتداد
هنگامی که در زمان حضرت ابوبکر صدّیق رضی الله عنه در شبه جزیزهی عربستان فتنهی ارتداد (از دین برگشتن) شروع شد، ایشان اعلام جهاد کردند؛ چنانکه خود او قصد داشت در این جهاد شرکت کند، ولی سیّدنا علی رضی الله عنه زمام اُمور را برعهده گرفت و مانع از رفتن ایشان شد و این نشان از خلوص ومحبت بیحدّ حضرت علی رضی الله عنه بود و حضرت ابوبکر رضی الله عنه سخن ایشان را پذیرفت. (خلافت راشده: ۱۷)
ممانعت از رفتن خلیفه به جنگ با ایران
هنگامی که خلیفهی دوّم میخواست به جنگ با ایران برود، هر یک از صحابه مشورتهایی دادند، حضرت عمر رضی الله عنه از حضرت علی رضی الله عنه نیز مشورت خواست. ایشان برخاست و گفت: «صلاح نیست شما مدینه را ترک کنید؛ زیرا وجود شما سبب یکپارچگی و خروج شما از مدینه موجب آشفتگی خواهد شد. شما در مدینه بمانید و این کار را به اهل بصره و سایر لشکریان اسلام بسپارید.» حضرت عمر رضی الله عنه نظر ایشان را پذیرفت.
زمانی نیز که حضرت عمر رضی الله عنه برای رفتن به جنگ یرموک پیشنهاد عبدالرّحمن بن عوف رضی الله عنه را پذیرفت، حضرت علی رضی الله عنه مخالفت کرد و گفت: «خدا عزّت مسلمانان و پوشاندن عیوب را تعهّد کرده است؛ خدایی که مسلمانان را در حالی که کم بودند و کسی از آنان حمایت نمیکرد، پیروز گردانید، زنده است و هرگز نمیمیرد.
اگر تو خود به جنگ با دشمن بروی و با آنان به نبرد بپردازی و شکست بخوری، پناهگاهی برای مسلمانان در نقاط دور دست باقی نخواهد ماند. بعد از تو مرجعی نخواهد بود که به او مراجعه کنند؛ بنابراین، مردی جنگدیده و دلیر برای نبرد آنان اعزام کن و به همراهی او کسانی را روانه کن که توانایی سختی جنگ را داشته و مخلص باشند. اگر خدایش پیروز گردانید، همان خواستهی توست و اگر شکست خورد، تو پناهگاه مردم و گردانندهی کارهای آنان خواهی بود.» (المرتضیٰ: ۱۶۱،۱۶۲؛ به نقل از نهجالبلاغهی صبحی صالح، خطبهی ۱۳۴)
مشورت برای رفتن خلیفه به بیتالمقدّس
ولی برعکس، هنگامی که مسیحیان از حضرت عمر رضی الله عنه خواستند تا به بیتالمقدس برود و قرارداد صلح را امضا کند و کلیدهای مسجدالاقصیٰ را تحویل بگیرد، حضرت عثمان رضی الله عنه گفت: «بهتر است امیرالمؤمنین نرود تا تحقیر نشود.» حضرت علی رضی الله عنه مصلحت دانست تا خلیفهی مسلمانان به قدس برود و چنین گفت: «این یک شرف و افتخار تاریخی جاودان است که در هر زمان برای همه کس پیش نمیآید و از طرف دیگر باعث سبکدوشی مسلمانان خواهد شد.»
حضرت علی رضی الله عنه در غیاب ایشان، جانشین وی شد و حضرت عمر رضی الله عنه همهی اختیارات خلافت را به او سپرد. (تاریخ کامل: ۳/ ۴۰۲- ۳۹۹؛ تاریخ طبری: ۲۴۰۲؛ یعقوبی: ۱۶۷؛ البدایه والنهایه: ۷/ ۵۵)
حضرت علی رضی الله عنه در زمان خلافت حضرت عمر رضی الله عنه از طرف خلیفه به جانشینی منصوب شد و این زمانی بود که حضرت عمر رضی الله عنه به بیت المقدّس رفت و در طول این مدّت نیز وظایف مربوط به خلافت را به عهدهی وی گذاشت. (سیرت شیر خدا: ۸۴)
پیشنهاد در مورد تقسیم قالی بهارستان
زمانی که مسلمانان ایران را فتح کردند، در مورد تقسیم قالی بهارستان تردید پیدا شد؛ زیرا قطعه قطعه کردن آن سبب پایین آمدن ارزش آن و یک خسارت جبران ناپذیر اقتصادی بود. جمعی هرگونه تصرّف در این قالی را به نظر امیرالمؤمنین حضرت عمر رضی الله عنه واگذار نمودند و برخی نیز پیشنهاد کردند که این قالی به پیروی از مصوّبهی شورای سپاه، متعلق به شخص امیرالمؤمنین باقی بماند.
ولی امیرالمؤمنین رضی الله عنه با هیچ کدام از این دو نظر موافقت نکرد؛ در این اثنا حضرت علی رضی الله عنه برخاست و با یک بیان مستدلّ و زیبا، آرای مبنی بر اختصاص این قالی به امیرالمؤمنین و خواه دیگری را رد کرد و خطاب به امیرالمؤمنین چنین گفت: «خدا نکند دانایی تو به نادانی و یقین تو به تردید مبدّل گردد. در این دنیا دارایی تو تنها، چیزی است که میبخشی و میروی، یا میپوشی و کهنه میکنی یا میخوری و از بین میبری و مطمئن باش که اگر امروز تو این قالی را باقی بگذاری، فردا به دست کسانی خواهد رسید که شایستگی آن را ندارند.»
امیرالمؤمنین نظر حضرت علی رضی الله عنه را تأیید کرد و دستور داد قالی بهارستان را قطعه قطعه نموده و بین مسلمانان تقسیم کنند و قطعهای به اندازهی پنجهی دست و نه چندان مرغوب سهم حضرت علی مرتضی رضی الله عنه گردید که آن را به بیست هزار درهم معادل دوهزار مثقال طلا فروخت. (سیمای خلیفهی دوم: ۲۶۹،۲۷۰، با تصرّف و تلخیص؛ تاریخ طبری: ۵/ ۱۸۲۵)
فرش شصت ذراع در شصت ذراع بود، یکپارچه، به اندازهی یک جریب که در آن راههای مصوّر بود و آبنما چون نهرها، و لابهلای آن همانند مروارید بود و حاشیههایی چون کشتزار و سبزهزار بهاران بود از حریر پودهای طلا که گلهای طلا و نقره و امثال آن است. (تاریخ طبری: ۵/ ۱۸۲۴)
بیعت با خلیفهی سوّم
واقدی از سعید بن مکتب، از سلمه پسر ابوسلمه بن عبدالرّحمن از قول پدرش نقل میکند: «نخستین کس که با حضرت عثمان رضی الله عنه بیعت کرد، عبدالرّحمن بن عوف رضی الله عنه بود و پس از آن حضرت علی رضی الله عنه با ایشان بیعت کرد.» (طبقات ابن سعد: ۳/ ۵۲)
واقدی از عمر بن عمیره بن هنی، آزاد کردهی عمر بن خطاب رضی الله عنه از قول پدرش، از پدربزرگش نقل میکند که گفته است: «خودم دیدم که پیش از همهی مردم، حضرت علی با حضرت عثمان رضی الله عنهما بیعت کرد و پس از او دیگر مردم با او بیعت کردند.» (طبقات ابن سعد: ۳/ ۵۲)
دفاع از خلیفه در زمان فتنهی آشوبگران
در زمان حضرت عثمان رضی الله عنه هنگامی که آشوبگران خانهی ایشان را محاصره کردند، حضرت علی رضی الله عنه از وی اجازه خواست تا از طرف او دفاع کند و با آشوبگران بجنگد، امّا حضرت عثمان رضی الله عنه در جواب گفت: «من همهی کسانی را که بر ذمّهی خود حقّی از خدا میبینند و معترفند که من نیز بر آنها حقّی دارم، سوگند میدهم که قطرهای از خون خود یا دیگران را به خاطر من نریزند.»
حضرت علی رضی الله عنه دوباره خواستهی خود را تکرار کرد، امّا باز هم همان جواب سابق را شنید. هنگامی که حضرت علی رضی الله عنه به مسجد رفت، مردم از او خواستند که جلو برود و با آنان نماز جماعت بخواند، امّا ایشان در جواب گفت: «چگونه با شما نماز بخوانم؛ در حالی که امام در محاصره است. من تنها نماز میخوانم.» سپس جداگانه نماز خواند و به خانهاش بازگشت. (المرتضیٰ: ۱۹۶)
بلاذری مینویسد: «حضرت علی رضی الله عنه چون از ماجرای محاصرهی خانهی حضرت عثمان رضی الله عنه آگاه شد، سه مشک آب فرستاد و عدّهی زیادی از موالی و بنیهاشم و بنیاُمیّه در راه رساندن این آبها مجروح شدند.» بلاذری همچنین نوشته است: «شورشیان به سوی خانهی حضرت عثمان رضی الله عنه تیراندازی نمودند که حضرت حسین رضی الله عنه که بر در خانه ایستاده بود و همچنین قنبر، غلام حضرت علی رضی الله عنه مجروح شدند.» (المرتضیٰ: ۱۹۷، به نقل از انساب الاشراف: ۵/ ۶۸،۶۹)
حضرت عثمان رضی الله عنه هنگام محاصره، کسی را نزد حضرت علی رضی الله عنه فرستاد و حضرت علی رضی الله عنه تصمیم گرفت پیش او برود، ولی محاصره کنندگان در او آویختند و مانع شدند. (طبقات ابن سعد: ۳/ ۵۸)
وقتی محاصره شد، آب وغذا را نیز از او گرفتند. حضرت عثمان رضی الله عنه رو به مردم کرد وگفت: «آیا حضرت علی رضی الله عنه در میان شما موجود است؟» گفتند: «خیر.» فرمود: «آیا حضرت سعد رضی الله عنه موجود است؟» گفتند: «نه.» سپس فرمود: «آیا کسی هست که به حضرت علی رضی الله عنه اطّلاع دهد تا به ما آب برساند؟»
وقتی حضرت علی رضی الله عنه اطّلاع یافت، سه مشک پرآب را با تحمّل مشقتهای فراوان و مجروح شدن بعضی از غلامان بنیهاشم و بنیاُمیّه به او رساند.
از این جا حضرت علی رضی الله عنه فهمید که مخالفین قصد کشتن خلیفه را دارند؛ حال آن که منظور ما دادرسی مروان بود؛ لذا به فرزندان خود، حضرت حسن و حسین رضی الله عنهما دو شمشیر داد و آنان را در کنار خانهی حضرت عثمان رضی الله عنه نگهبان کرد، تا هیچ کسی را بدون اجازه به داخل راه ندهند؛ هم چنین حضرت زبیر، طلحه و عدّهی زیادی از صحابه رضی الله عنهم، فرزندان خود را جهت حفاظت از منزل خلیفه مجهّز نموده و فرستادند.
وقتی محمّد بن ابیبکر این منظره را مشاهده کرد، دستور تیراندازی در منزل حضرت عثمان رضی الله عنه را داد تا جایی که حضرت حسن رضی الله عنه در کنار دروازه زخمی شد و خون از بدن مبارکش جاری گشت و پس از آن ضاربان به خانهی حضرت عثمان رضی الله عنه حملهور شدند و ایشان را به شهادت رساندند.
حضرت علی رضی الله عنه با مشاهدهی این وضعیت به حسنین رضی الله عنهما خشم نمود و فرمود: «چگونه امیرالمؤمنین به قتل رسانده شود؛ در حالی که شما نگهبان او باشید؟!» دست خود را بلند کرد و به حضرت حسن رضی الله عنه یک سیلی زد و حضرت حسین رضی الله عنه را با یک ضربه بر سینه، گوشهای انداخت و با کلماتی بسیار تند، محمّد بن طلحه وعبدالله بن زبیر رضی الله عنهم را مؤاخذه نمود و با خشم زیاد از آن جا خارج شد و به منزل خود رفت. (سیرت شیر خدا: ۸۷، به نقل از الصواعق المحرقه)
اقوال صحابه و سلف
حضرت عمر رضی الله عنه در تمام طول زندگی، رفتاری فوق العاده نسبت به حضرت علی رضی الله عنه داشت. از او پرسیدند: «با علی به گونهای متفاوت رفتار میکنی؟» گفت: «او مولای من است.» (مولای مؤمنان: ۵۹)
مردی در حضور حضرت عمر رضی الله عنه به حضرت علی رضی الله عنه ناسزا گفت. حضرت عمر رضی الله عنه فرمود: «صاحب این قبر را میشناسی؟ محمّد صلى الله علیه وسلم بن عبدالله بن عبدالمطلب و حضرت علی رضی الله عنه بن ابیطالب بن عبدالمطّلب. حضرت علی رضی الله عنه را جز به خوبی و خیر یاد مکن، چون اگر تو وی را اذیّت کنی، این را در قبرش اذیت کردهای.» (حیاه الصحابه: ۴/ ۱۹۷)
زمانی که حضرت علی رضی الله عنه خلیفه بود، گروهی از انصار که حضرت ابوایّوب انصاری رضی الله عنه نیز با آنان بود، نزد ایشان آمدند. گفتند: «سلام بر تو ای مولای ما!» گفت: «چگونه مولای شما باشم؛ در حالی که همهی شما عرب هستید؟» گفتند: «ما خود شنیدهایم که رسول خدا صلى الله علیه وسلم در روز غدیر خُم فرمودند: «هر که من مولای او هستم، این علی مولای اوست.» (مولای مؤمنان: ۶۱، به نقل از مسند احمد: ۵/ ۴۱۹)
حضرت عبدالله بن عباس رضی الله عنه فرمود: «رحمت خدا بر ابوالحسن باد! قسم به خدا! ایشان پرچم هدایت درتاریکیهای شب و نور رهروان بود، دعوت دهنده به خطّ مستقیم، مفسّر قرآن، واعظ و پیوسته ناصح بود.»
ابن سعد از حضرت ابوهریره رضی الله عنه تخریج نموده که حضرت عمر نسبت به حضرت علی رضی الله عنهما فرمود: «ایشان قاضی ماست.»
حاکم از حضرت ابن مسعود رضی الله عنه تخریج نموده که ایشان فرمود: «قاضیترین اهل مدینه سیّدنا علی بودند.»
همچنین از ابن مسعود رضی الله عنه نقل کرده اند که فرمود: «همانا ما با هم گفتگو میکردیم که قاضیترین اهل مدینه حضرت علی رضی الله عنه است.» (البدایه والنهایه: ۲۹۲)
ابن سعد از ابن عباس رضی الله عنه تخریج نموده که ایشان فرمودند: «هر گاه ثقهای از حضرت علی رضی الله عنه فتوا نقل میفرمود، ما هر گز از آن تجاوز نمیکردیم.»
حضرت سعید بن مسیّب تخریج نموده که حضرت عمر رضی الله عنه فرمودند: «من پناه میآورم از هر مسألهی مشکلی که در آن حضرت علی رضی الله عنه موجود نباشد.»
همچنین جایی دیگر آمده که حضرت عمر رضی الله عنه فرمودند: «هیچ کس در میان صحابه وجود ندارد که بگوید از من بپرسید، مگر حضرت علی رضی الله عنه.»
ابن عساکر از حضرت ابن مسعود رضی الله عنه تخریج نموده که فرمود: «قضاوت را اهل مدینه بر حضرت علی رضی الله عنه لازم قرار دادند.» این موضوع به حضرت عایشه رضی الله عنها اطّلاع داده شد؛ فرمود: «او سزاوار این منصب است؛ زیرا از همهی مردم نسبت به سنّت آگاهتر است.» (سیرت شیر خدا: ۱۶۵)
ابویعلیٰ از حضرت ابوهریره رضی الله عنه تخریج نموده که ایشان به نقل از حضرت عمر رضی الله عنه فرمودند: «حضرت علی رضی الله عنه دارای سه خصلت بسیار مبارک است که اگر به من یک خصلت از آنها میرسید از شتران قرمز در نزد من پسندیدهتر میبود.» از ایشان پرسیده شد: «آن صفات کدامند؟» فرمود: «افتخار دامادی رسولالله صلى الله علیه وسلم، سکنیٰ گزیدن در آن مسجدی که برای امثال من سکونت کردن جایز نیست و خصلت سوّم پرچمدار بودن او در روز فتح خیبر.» (الصواعق المحرقه: ۱۵۴،۱۵۵)
امام ابوحنیفه فرمودند: «اگر دوران خلافت حضرت علی رضی الله عنه نبود، ما هیچ مثالی برای خیرالقرون نمیتوانستیم پیدا کنیم که با مخالفتهای مسلمانان و فتنهها چه باید کرد.» (خلافت راشده: ۳۹)
حضرت علی رضی الله عنه امامِ انقلابِ اُمّت
علّامه عبیدالله سندی رحمت الله علیه میفرماید: «در این اُمّت، امّام اوّل، جناب حضرت رسول اکرم صلى الله علیه وسلم است که مسیر اُمم فاسده را تغییر داده، اصلاح آورد. امام دوّم انقلاب، حضرت علی رضی الله عنه است.
به این دلیل که بعد از رسول اکرم صلى الله علیه وسلم دین تا مدّتها قائم و اُستوار ماند و فقط در زمان حضرت بوبکر صدّیق رضی الله عنه اندکی خطر ارتداد روی داد، امّا بلافاصله سرنگون گردید و در ادوار خلافت حضرت عمر و حضرت عثمان رضی الله عنهما اُمّت همچنان متّحد و یکپارچه بود، امّا بعد از زمان حضرت عثمان رضی الله عنه در اُمّت دگرگونی و اختلاف پدید آمد؛ فرقههایی چون خوارج و… پیدا شدند که میرفت تا مسیر اُمّت را عوض کند و به انحراف بیندازد. آن وقت، حضرت علی رضی الله عنه قیام نمود و جلوی فسادها را گرفت و جامعه را اصلاح نمود؛ لذا او امام انقلاب دوّم است.» (تبیین الفرقان: ۱/ ۲۶۱)
نتیجهگیری
با توجّه به آنچه بیان شد و مؤرّخان بزرگ در این زمینه مطالب فراوانی آوردهاند، میتوان چنین نتیجه گرفت که بین حضرت علی رضی الله عنه و خلفای ثلاثه در اُمور مهم تعامل و اتحاد وجود داشته است؛ چرا که در قرآن کریم نیز آمده است و این مودّت و محبّت بر اساس آن چیزی است که خداوند متعال بر آن تأکید نموه است؛ باشد که ما پیروان افرادی مانند حضرت علی رضی الله عنه و سایر صحابه رضی الله عنهم باشیم.
نویسنده: محمدعظیم حسینبر
منابع و مآخذ
۱ـ آزاد، محمّدسلیم. مولای مؤمنان، ناشر مؤلّف، بیتا.
۲ـ ابن اثیر، عزّالدّین. تاریخ کامل، محمّدحسین روحانی، تهران: اساطیر، ۱۳۷۶.
۳ـ ابن سعد، محمّد. طبقات، محمود مهدوی دامغانی، تهران: فرهنگ و اندیشه، ۱۳۷۷.
۴ـ ابن کثیر دمشقی، اسماعیل. البدایه والنهایه، دمشق: دار ابن کثیر، ۱۴۲۱ هـ.ق.
۵ـ احمدیان، عبدالله. سیمای خلیفهی دوّم، سقّز: محمّدی، ۱۳۸۵.
۶ـ حسینبر، محمّدعظیم. سیرت شیر خدا، تربت جام: شیخالاسلام احمدجام، ۱۳۸۹.
۷ـ طبری، محمّد بن جریر. تاریخ طبری، ابوالقاسم پاینده، تهران: اساطیر، ۱۳۸۵.
۸ـ فاروقی، عبدالشّکور. سیرت خلفای راشدین، محمّدیوسف حسینپور، کویته: حنفیّه، بیتا.
۹ـ کاندهلوی، محمّدیوسف. حیاهالصّحابه، مجیبالرّحمان رحیمی، تربتجام: شیخالاسلام احمدجام، ۱۳۸۵.
۱۰ـ ملازهی، محمّدعمر. تبیینالفرقان، تربتجام: شیخالاسلام احمدجام، ۱۳۸۷.
۱۱ـ ندوی، ابوالحسن. المرتضی، عبدالقادر دهقان، زاهدان: ناشر مترجم، ۱۳۸۸.
۱۲ـ ندوی، ابوالحسن. خلافت راشده، محمّدقاسم قاسمی، زاهدان: صدّیقی، ۱۳۸۴.
۱۳ـ یعقوبی، احمد بن یعقوب. تاریخ یعقوبی، ابراهیم آیتی، تهران: علمی و فرهنگی، ۱۳۸۲.
- نویسنده : محمدعظیم حسینبر
مهدی جلالوند
تاریخ : 17 - اردیبهشت - 1398
خداوندنویسنده این مطلب راخیر جزیل دردنیا آخرت دهد.