نحمده و نصلی على رسوله الکریم و بعد؛ فقال الله تبارک و تعالى: «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُوا وَاذْکُرُوا نِعْمَهَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا». حضار محترم! در نظر است که در مورد وحدت اسلامی از دیدگاه قرآن و سنت سخنانی در محضر شما گفته شود. اوضاع جهان قبل […]

وحدت اسلامی از دیدگاه قرآن و سنتوحدت اسلامی از دیدگاه قرآن و سنتنحمده و نصلی على رسوله الکریم

و بعد؛ فقال الله تبارک و تعالى: «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُوا وَاذْکُرُوا نِعْمَهَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا».

حضار محترم! در نظر است که در مورد وحدت اسلامی از دیدگاه قرآن و سنت سخنانی در محضر شما گفته شود.

اوضاع جهان قبل از بعثت آن‌حضرت ـ صلى الله علیه وسلم ـ در پراکندگی و تشتت و اختلاف و کشتار و هرج و مرج قرار گرفته بود، محوری که بتواند مردم را گرد خود جمع کند، وجود نداشت؛ بلکه دواعی افتراق و اختلاف به قدری در میان مردم بود که به ظاهر امکان اتحاد و اتفاق متوقع نبود. تکبر و عجب و خود بینی موجب شده بود که حکام،  رؤسا، ثروتمندان و متمولین به رعایا و تنگدستان به نظر تحقیر و تذلیل بنگرند و آن‌ها را حتى انسان هم تصور نکنند.

خودخواهی و خودکامگی باعث شده بود که افراد قوی و مقتدر، افراد ضعیف و ناتوان را هضم نموده، اموالشان را به چپاول برده و با مکیدن خون آن‌ها، خود را فربه کنند. حرص و آز سبب شده بود که اقتصاد جهان در انحصار افراد معدود ذی‌نفوذ قرار گیرد و مردم غیرمتنفذ بر اثر گرسنگی و فاقه جانشان به لب برسد.

تعصبات بی‌جا و تبعیضات که در میان ملت‌ها و اقوام مختلف در جریان بود، سبب می‌شد که اختلاف و تشتت روز به روز گسترده‌تر شود.

ظلم و ستم و جور و جفا آن چنان در دنیا حکم‌فرما شده بود که نام و نشانی از عدالت و انصاف دیده نمی‌شد.

تمام علت‌های مذکور همه دست به دست هم داده بودند تا اختلاف، کشتار، سرقت و راهزنی، تاخت و تاراج، تعدی و دست‌درازی به مال و ناموس یک‌دیگر پدید بیاید و جهان فریاد دادخواهی و انصاف را بلند کرده بود که کمک خداوند متعال به یاری بندگان شتافت و نبی رحمت و عدالت و انصاف مبعوث گشت.

پیامبر صلى الله علیه و سلم برای برقراری عدالت و مساوات به تربیت افراد و اجتماع پرداخت تا این که توانست اجتماعی مهذب و تربیت یافته بسازد و با هم‌یاری و همکاری آنان با ستم و سرکشی‌ای که جهان را فرا گرفته بود، مبارزه نمود و آن‌ها را سرکوب نمود و عدل الهی را در جهان حاکم قرار داد و محور اتحاد و اتفاق را مشخص نمود و مردم جهان را گرداگرد آن جمع کرد و رابطه‌ی آن‌ها را با پروردگارشان برقرار کرد و حبل الله المتین را از آسمان به زمین فرود آورد و در جهان اعلام نمود:

«وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُوا وَاذْکُرُوا نِعْمَهَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا» [آل عمران/۱۰۳]؛ بیایید به ریسمان محکم خدا چنگ بزنید و روی این محور، اختلاف و تشتت را کنار زده، به یاد این نعمت الهی قرا گیرید که شما با هم دشمن بودید، در اثر این نعمت الهی برادر یک‌دیگر قرار گرفتید.

مراد از اعتصام به حبل الله، اطاعت از دستورات الهی و گوش‌فرا دادن به فرمان نبوی است که انسان باید در مقابل اوامر الهی و فرامین نبوی عجب و خودبینی خویش را کنار بگذارد و همه تن خود را در اختیار خدا و رسول بگذارد؛ چنان که خداوند متعال فرموده است:

«وَأَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِیحُکُمْ» [الأنفال/۴۶]؛ [و از خدا و پیامبرش اطاعت کنید و با هم نزاع مکنید که سست ‏شوید و مهابت ‏شما از بین برود.]

و فرموده است: «وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَهٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَهُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِینًا» [الأحزاب/۳۶]؛ [و هیچ مرد و زن مؤمنی را نرسد که چون خدا و فرستاده‏اش به کاری فرمان دهند، برای آنان در کارشان اختیاری باشد و هر کس خدا و فرستاده‏اش را نافرمانی کند قطعا دچار گمراهی آشکاری گردیده است.]

پس رحمه للعالمین ـ صلى الله علیه و سلم ـ جهان را به سوی این محور دعوت داد و به خواندن و تعلم آن امر نمود. توصیه کرد که به تلاوت قرآن مجید رطب اللسان باشید و محتوى و مطالب آن را دریابید و به تزکیه نفوس خود از عقائد باطله و اخلاق رذیله و اعمال ناروا بپردازید و متصف به صفات مکوتیت بوده، برای جهان الگو و سرمشق قرار گیرید.

قرآن وظیفه‌ی رحمه للعالمین ـ صلى الله علیه و سلم ـ را چنین تشریح فرموده است: «رَبَّنَا وَابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آَیَاتِکَ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ وَیُزَکِّیهِمْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ» [البقره/۱۲۹]؛ [پروردگارا! در میان آنان فرستاده‏ای از خودشان برانگیز تا آیات تو را بر آنان بخواند و کتاب و حکمت به آنان بیاموزد و پاکیزه‏شان کند؛ زیرا که تو خود شکست‏ناپذیر حکیمی.]

پس رحمه للعالمین تربیت یافتگان خود را طبق این راه‌نمایی الهی تربیت داد و آنان را از دواعی چندپارچگی و اختلاف برحذر داشته، و فرمود:

«لَا تَبَاغَضُوا وَلَا تَحَاسَدُوا وَلَا تَدَابَرُوا وَکُونُوا عِبَادَ اللَّهِ إِخْوَانًا وَلَا یَحِلُّ لِمُسْلِمٍ أَنْ یَهْجُرَ أَخَاهُ فَوْقَ ثَلَاثَهِ أَیَّامٍ».رواه البخاری و مسلم[۱].

یعنی: آن‌چه وحدت و یک‌پارچگی مسلمانان را به خطر می‌اندازد، کینه‌توزی، حسد و پشت کردن به یک‌دیگر است که شما باید از آن‌ها به دور باشید و اخوت و برادری را که صفت ویژه‌ی بندگان خدا است، لازم بگیرید و نگذارید که در میان دو تا برادر مسلمان مهاجرت و رویگردانی بیش از سه روز ادامه یابد و اگر چناچه در میان آنان بنا به علل هم چنین عارضه‌ای پیش بیاید، برای برطرف کردن آن و برقراری اخوت و برادری در میان‌شان قدم بردارید. خداوند متعال در این مورد می‌فرماید:

«وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتَّى تَفِیءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَهٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ» [الحجرات/۹، ۱۰]؛

[و اگر دو طایفه از مؤمنان با هم بجنگند، میان آن دو را اصلاح دهید و اگر [باز] یکی از آن دو بر دیگری تعدی کرد، با آن [طایفه‏ای] که تعدی می‏کند بجنگید تا به فرمان خدا بازگردد، پس اگر بازگشت، میان آن‌ها را دادگرانه سازش دهید و عدالت کنید که خدا دادگران را دوست می‏دارد. در حقیقت مؤمنان با هم برادرند پس میان برادرانتان را سازش دهید و از خدا پروا بدارید امید که مورد رحمت قرار گیرید.]

خداوند در همین سوره از عیب‌جویی و به کار بردن القاب نامناسب و غیبت و تجسس که نیز از انگیزه‌های اختلاف‌اند، ممانعت فرموده است:

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا لَا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَى أَنْ یَکُونُوا خَیْرًا مِنْهُمْ وَلَا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ عَسَى أَنْ یَکُنَّ خَیْرًا مِنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمَانِ وَمَنْ لَمْ یَتُبْ فَأُولَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ» [الحجرات/۱۱]؛ [ای کسانی که ایمان آورده‏اید! نباید قومی قوم دیگر را ریشخند کند، شاید آن‌ها از این‌ها بهتر باشند و نباید زنانی زنان [دیگر] را [ریشخند کنند] شاید آن‌ها از این‌ها بهتر باشند و از یک‌دیگر عیب مگیرید و به هم‌دیگر لقب‌های زشت مدهید، چه ناپسندیده است نام زشت پس از ایمان و هر که توبه نکرد آنان خود ستمکارند.]

و می‌فرماید: بودن مردم جهان از قبایل و اقوام مختلف نباید موجب تشتت و افتراق  قرار گیرد؛ زیرا این پدیده فقط به خاطر تعارف و آشنایی است، نه این که موجب تکبر و برتری است؛ بلکه آن‌چه موجب برتری است تقوى می‌باشد. چنان‌چه می‌فرماید: «

یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ» [الحجرات/۱۳]؛ [ای مردم! ما شما را از مرد و زنی آفریدیم و شما را ملت ملت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یک‌دیگر شناسایی متقابل حاصل کنید، در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست، بی‏تردید خداوند دانای آگاه است.]

چیزی که بیش‌تر سبب ضربه خوردن وحدت می‌شود، بدظنی و بی‌اعتمادی بر یک‌دیگر است. قرآن مجید در این باره به پیروان خود دستور می‌دهد که از بدظنی و بدگمانی برحذر باشید:

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضًا أَیُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتًا فَکَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِیمٌ» [الحجرات/۱۲]؛ [ای کسانی که ایمان آورده‏اید! از بسیاری از گمان‌ها بپرهیزید که پاره‏ای از گمان‌ها گناه است و جاسوسی مکنید و بعضی از شما غیبت بعضی نکند. آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده‏اش را بخورد؟ از آن کراهت دارید [پس] از خدا بترسید که خدا توبه‏پذیر مهربان است.]

و فرموده است: «وَمَا یَتَّبِعُ أَکْثَرُهُمْ إِلَّا ظَنًّا إِنَّ الظَّنَّ لَا یُغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیْئًا إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِمَا یَفْعَلُونَ» [یونس/۳۶]؛ [و بیشترشان جز از گمان پیروی نمی‏کنند [ولی] گمان به هیچ وجه [آدمی را] از حقیقت بی‏نیاز نمی‏گرداند. آری خدا به آن‌چه می‏کنند، داناست.]

پیامبر عظیم الشأن ـ صلى الله علیه و سلم ـ فرمود: «إِیَّاکُمْ وَالظَّنَّ فَإِنَّ الظَّنَّ أَکْذَبُ الْحَدِیثِ»[۲]؛ [از گمان بد بپرهیزید، همانا گمان بد دروغ‌ترین سخن است.]

تا زمانی که مسلمانان جهان بنا بر دستور خدا و رسول الله ـ صلى الله علیه و سلم‌‌ ـ بر محور اصلی اتحاد و اجتماع استوار ماندند و اطاعت از خدا و رسولش ـ صلى الله علیه وسلم ـ در عجین آن‌ها سرشته ماند و تباغض و تحاسد در قلوب‌شان راه نیافت، رونق جهان روزافزون بود و قدرت و شوکت آنان در جهان به منصه‌ی ظهور درآمد و تاریخ، آن را در اوراق خود ثبت کرد.

همین که خودخواهی و حرص و آز دامن مسلمانان جهان را آلوده کرد و تشتت و افتراق در آنان رخنه یافت، چیزی جز ذلت و خواری نصیب‌شان نشد.

حسب فرمایش امام دارالهجره مالک بن انس که فرمود: «لن یصلح آخر هذه الامه الا بما صلح به اولها»، زمان آن فرا رسیده که مسلمانان از خواب غفلت بیدار شده، گم‌شده خویش را دریابند؛ آن را هر کجا بیابند، بردارند، هم‌چنان که مصلح اعظم جهان ـ صلى الله علیه و سلم ـ فرموده: «الْکَلِمَهُ الْحِکْمَهُ ضَالَّهُ المُؤْمِنِ فَحَیْثُ وَجَدَهَا فَهُوَ أَحَقُّ بِهَا»[۳]؛ [کلمه‌ی حکمت‌آمیز گم‌شده مؤمن است، هرکجا آن را بیابد، به آن حق‌دارتر است.]

این چیزهایی است که باید مراعات نمود و مردم را به سوی وحدت دعوت داد و آن‌ها را از امور افتراق و اختلاف برحذر داشت و در مقابل  فساد ید واحده بود و رونق گم‌شده‌ی اسلام را باز به مقام اولش بازگرداند، که متأسفانه عوامل فساد، نمی‌گذارند که مردم به این حقیقت متوجه شده، به هدف اصلی خویش برسند، لذا علما و دانشمندان جهان اسلام باید به این سو توجه خود را مرکوز دارند و سعی خود را در این میدان به کار گیرند و امیدوار باشند که خداوند کمک نهانی خود را شامل حال آن‌ها بفرماید و ما ذلک على الله بعزیز.

نویسنده: شیخ الحدیث مولانا محمدیوسف حسین‌پور 

—————————————————

 [۱] . أخرجه البخاری (۶۰۶۵، ۶۰۷۶) ومسلم (۲۳-۲۵۵۸، ۲۴-۲۵۵۹) عن أنس بن مالک رضی الله عنه.

[۲] . صحیح البخاری (۵۱۴۳، ۶۰۶۴، ۶۰۶۶، ۶۷۲۴)، صحیح مسلم (۲۸-۲۵۶۳)، عن أبی هریره رضی الله عنه.

[۳] . سنن الترمذی (۲۶۸۶)، عن أبی هریره رضی الله عنه.