در سالگشت میلاد، نگاهها متوجه مربی بزرگی است که با روحی بزرگ تمام دردها و امیدهای بشریت را در بر گرفته است. محمّد صلى الله علیه وسلم برای نخستین بار در جهان با تربیت و اخلاق و معنویت خود زمین را مالامال از نور عدل و حقیقت کرد. در این فرصت کوتاه که از ادب […]
در سالگشت میلاد، نگاهها متوجه مربی بزرگی است که با روحی بزرگ تمام دردها و امیدهای بشریت را در بر گرفته است. محمّد صلى الله علیه وسلم برای نخستین بار در جهان با تربیت و اخلاق و معنویت خود زمین را مالامال از نور عدل و حقیقت کرد. در این فرصت کوتاه که از ادب رسول خدا صلى الله علیه وسلم با پروردگار و رفتارش با اصحاب رضی الله عنهم سخن میگوییم و پارهای از سخنانش را نقل مینماییم، در واقع نمونههایی از تعالیم مدرسهی بزرگ معنویتی را بازگو میکنیم که آسمانها و زمین را نورافشان و منور کرده است.
عبادت رسول خدا صلى الله علیه وسلم
حضرت صلى الله علیه وسلم اوج آرامش و میدان لذت و خوشی را در عبادت مییافت، نماز روشنایی چشم او بود، میفرمود: «الصَّلَاهُ قُرَّهُ عَیْنِی»، هرگاه که آمادهی نماز میشد به بلال میفرمود: «أَرِحْنَا بِهَا یَا بِلَالُ!» (ابوداوود)؛ ای بلال! ما را با نماز آسوده و خوش کن. گاهی آنقدر سجدهاش را طولانی میکرد که عایشه رضی الله عنها گمان میبرد که در همان حال جان به جان آفرین تسلیم کردهاست، از شدت خضوع و خشوع برای خداوند متعال قطرات اشکش سرازیر میشد به طوری که هنگام گریه صدای سینهاش چون غلغل دیگ شنیده میشد. (ترمذی در شمایل و ابوداوود)
نماز شب بسیار میخواند تا آنجا که عایشه رضی الله عنها از وی پرسید که چرا اینقدر نماز میخواند در حالی که خداوند گناهان گذشته و آیندهی او را آمرزیده است؟ حضرت صلى الله علیه وسلم فرمود: «أَفَلَا أَکُونَ عَبْداً شَکُوراً» (بخاری و مسلم)؛ آیا بندهای شاکر نباشم؟!
رفتار پیامبر صلى الله علیه وسلم با خانوادهاش
رسول خدا صلى الله علیه وسلم با این نوع عبادت و اینگونه تضرع و زاری به درگاه حق، با خانوادهاش به خوبی رفتار میکرد، با همسرانش ملاعبه و شوخی میکرد و مزاح آنان و حسادتشان را نسبت به هم تحمل مینمود. عایشه رضی الله عنها را بیش از دیگر همسرانش دوست داشت و به [اقتضای سنش] دختران انصار را میفرستاد تا با او همبازی شوند و هرگاه چیزی را دوست داشت و تهیهی آن ممکن بود، حضرت صلى الله علیه وسلم آن را برایش برآورده میکرد. هرگاه عایشه رضی الله عنها از ظرفی آب مینوشید، رسول خدا صلى الله علیه وسلم نیز از همان ظرف و همان موضع آب میل میکرد.
داد و ستد پیامبر صلى الله علیه وسلم
رسو خدا صلى الله علیه وسلم از همگان خوش معاملهتر و از همه در قول و قرارش صادقتر و از همهی مردم به عهد نیکوتر بود. هرگاه از کسی چیزی را به قرض میخرید، بدهی خود را شخصاً به او میپرداخت و برای او دعای خیر میکرد و میفرمود: «بَارَکَ اللهُ لَکَ فِی أَهْلِکَ وَمَالِکَ» (ابن ماجه)؛ خداوند به مال و خانوادهات برکت دهد.
روزی شخصی طلبش را از رسول خدا صلى الله علیه وسلم خواست و در این مورد بر آنحضرت صلى الله علیه وسلم سخت گرفت. عمر رضی الله عنه خواست که با او برخورد کند، پیامبر صلى الله علیه وسلم فرمود: «مَهْ یَا عُمَرُ! کُنْتُ أَحْوَجَ إلىٰ أَنْ تَأْمُرَنِی بِالوَفَاءِ وَکَانَ أَحْوَجَ إلىٰ أَنْ تَأْمُرَهُ بِالصَّبْرِ»؛ آرام باش عمر! مرا به وفای به عهد سفارش کن که بیشتر به آن نیازمندم و او را به داشتن صبر توصیه کن که بدان نیازمند است.
معاشرت رسول خدا صلى الله علیه وسلم با مردم
همان طور که علی رضی الله عنه روایت میکند پیامبر صلى الله علیه وسلم از همهی مردم سعهی صدر بیشتر و از همگان صریح اللهجهتر و خوش اخلاقتر و در معاشرت از همه بهتر بود و با رفتار خود دلهایشان را به هم نزدیک میکرد و بزرگانشان را گرامی میداشت و در کارهایشان آنان را مورد تفقد قرار میداد و هیچ کس از احترام و تکریم آنحضرت صلى الله علیه وسلم بی نصیب نمیماند به گونهای که هر کس به دیدن حضرت صلى الله علیه وسلم میآمد، گمان میکرد که گرامیترین شخص در نزد پیامبر صلى الله علیه وسلم است.
هر کس به دیدن پیامبر صلى الله علیه وسلم میآمد و یا نیازی داشت و خدمت ایشان میرسید، حضرت صلى الله علیه وسلم او را تحمل میکرد تا اینکه خود او برخیزد و برود و هر که از رسول خدا صلى الله علیه وسلم چیزی درخواست میکرد، یا آن را به او میبخشید یا وقتی را برای او تعیین میکرد. از شادمانی و خوش خلقی حضرت صلى الله علیه وسلم همه برخوردار میشدند؛ لذا چون پدری برای آنان بود، همهی مردم نسبت به حق در نزد او یکسان بودند، دائماً مسرور بود و آسانگیر و مهربان، تندخو و خشن نبود، نه فریاد میزد و نه دشنام میداد، نه عیب جویی میکرد و نه در مدح کسی مبالغه مینمود، از آنچه که دوست نمیداشت، چشم پوشی میکرد و هیچ کس را به آنچه که از آنان اکراه داشت، مواجه نمیساخت.
اما در احقاق حق و رعایت محرمات إلٰهی و پرهیز از تحقیر احکام شریعت از همه جدیتر و سختگیرتر بود، با بینوایان مینشست و به سخنان بردگان و بیوه زنان و مسکینان گوش فرا میداد. در مجالس کم حرف بود و بدون نیاز سخن نمیگفت؛ از کسی که خوب و زیبا سخن نمیگفت، روی گردان بود؛ بیشترین خندهاش تبسم بود؛ سخنش به اندازه بود و کامل. مجلس او مجلس بردباری و حیا و خیر و امانت بود؛ کسی با صدای بلند سخن نمیگفت. ابن ابی هاله گوید: «سکوت پیامبر صلى الله علیه وسلم در چهار چیز بود: در بردباری، احتیاط، قضا و قدر، تفکر.» (دلائل النبوه: ۲۴۵)
نمونههایی از تعالیم مدرسهی معنویت
۱- رسول خدا صلى الله علیه وسلم فرمود: «سه چیز است که انسان مؤمن بدان خیانت نمیکند: اخلاصُ العملِ للهِ والمُناصحهُ لأئمهِ المسلمین ولُزومُ جماعتِهم، فإن دعاءَهُم بِحِیطٍ مِن ورائِهِم» (بزار، ابن حبان، ترمذی)؛ داشتن اخلاص برای خداوند، نصیحت و خیرخواهی برای پیشوایان مسلمانان و حضور در جمع مسلمین، همانا دعای این مؤمنان آنان را محافظت میکند.
۲- «إِنَّ اللهَ لاَ یَقْبَلُ مِنَ الْعَمَلِ إِلاَّ مَا کَانَ لَهُ خَالِصاً وَابْتُغِىَ بِهِ وَجْهُهُ» (ابوداوود و نسائی)؛ همانا خداوند هیچ کاری را نمیپذیرد مگر آنکه به خاطر او و خالص برای او باشد.
۳- «إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّیَّاتِ وَإِنَّمَا لِکُلِّ امْرِئٍ مَا نَوَى فَمَنْ کَانَتْ هِجْرَتُهُ إِلَى دُنْیَا یُصِیبُهَا أَوْ إِلَى امْرَأَهٍ یَنْکِحُهَا فَهِجْرَتُهُ إِلَى مَا هَاجَرَ إِلَیْهِ» (بخاری و مسلم)؛ همانا عمل هر کسی بسته به نیتی است که دارد، و هر کس همان بهرهای را دارد که قصد کرده است، هر کس به قصد خدا و پیامبرش هجرت کند، هجرتش خدایی است و هر کس به قصد متاع دنیا یا نکاح زنی هجرت کند، بهرهاش همان است که بدان دست مییابد.
۴- «اتَّقِ اللهَ حَیْثُما کُنْتَ، وأتْبعِ السَّیِّئَهَ الحَسَنَه تَمْحُها، وخَالِقِ النَّاسَ بِخُلُقٍ حَسَنٍ» (احمد، ترمذی، حاکم و بیهقی)؛ هر کجا که هستی از خدا پروا کن و بعد از هر خطا و گناهی نیکی کن که آن را محو میکند و با مردم با خُلق نیکو رفتار کن.
۵- «احْفَظِ اللهَ یَحْفَظْکَ، احْفَظِ اللهَ تَجِدْهُ تُجاهَکَ، إذَا سَألْتَ فاسألِ اللهَ، وَإِذَا اسْتَعَنْتَ فاسْتَعِنْ باللهِ؛ وَاعْلَمْ أنَّ الأُمَّهَ لَوِ اجْتَمَعَتْ على أنْ یَنْفَعُوکَ بِشَیْءٍ لَمْ یَنْفَعُوکَ إِلاَّ بِشَیْءٍ قَدْ کَتَبَهُ اللهُ لَکَ، وَإِنِ اجْتَمَعُوا على أنْ یَضُرُوکَ بِشَیْءٍ لَمْ یَضُرُوکَ إِلا بِشَیءٍ قد کَتَبَهُ اللهُ عَلَیْکَ، رُفِعَتِ الأقْلامُ وَجَفَّتِ الصُّحُفُ» (ترمذی)؛ اوامر و نواهی خداوند را رعایت کن تا خداوند تو را محفوظ دارد، دستورات خداوند را مراعات کن تا خداوند را در همه حال یاور خویش یابی و هرگاه نیاز داشتی از خدا درخواست کن و هرگاه محتاج به کمک بودی، از خدا طلب یاری کن، و بدان اگر تمام مردم جمع شوند که به تو نفع یا ضرری برسانند، نخواهند توانست مگر آنچه را که خداوند برایت مقدر کرده است و ثبت امور هستی به قلم إلٰهی خاتمه یافته است.
در روایت دیگری چنین آمده است: «احْفَظِ اللهَ تَجدْهُ أمامَکَ، تَعَرَّفْ إلى الله فی الرَّخاءِ یَعْرِفْکَ فی الشِّدَّهِ، وَاعْلَمْ أنَّ ما أخْطأکَ لَمْ یَکُنْ لِیُصِیبَکَ، وَمَا أصَابَکَ لَمْ یَکُنْ لِیُخْطِئَکَ، وَاعْلَمْ أنَّ النَّصْرَ مَعَ الصَّبْرِ، وأنَّ الفَرَجَ مَعَ الکَرْبِ، وأنَّ مَعَ العُسْرِ یُسراً»؛ اوامر و نواهی خداوند را رعایت کن تا او را در همه حال یاور خود یابی، خدا را در خوشی و آسایش به یاد آور تا در تنگنا و سختی تو را به یاد آورد؛ بدان آنچه که برای دیگری مقدر شده به تو نخواهد رسید و آنچه که برای تو مقدر گشته، لاجرم خواهد رسید، آگاه باش که پیروزی بر اثر صبر است و گشایش و راحتی همراه با رنج و سختی، و مشقت همراه با راحتی و آسانی است.
مزاح و شوخ طبعی رسول خدا صلى الله علیه وسلم
مزاح سنت است؛ انس بن مالک رضی الله عنه میگوید: رسول خدا صلى الله علیه وسلم از همه بذلهگوتر بود. (طبرانی)
و نیز میگوید: رسول خدا صلى الله علیه وسلم فرمود: «رَوِّحُوا القُلوبَ سَاعَهً بَعْدَ سَاعَهٍ»؛ دلها را ساعت به ساعت شاداب و سرزنده سازید. (ابوداوود در مراسیل، ترمذی در شمایل)
از سفیان ثوری پرسیدند: آیا مزاح عیب است؟ گفت: خیر، بلکه سنت است؛ زیرا رسول خدا صلى الله علیه وسلم فرمود: «إنی لأَمْزَحُ ولا أقولُ إلاّ الحقّ»؛ همانا من شوخی میکنم، اما جز حق سخنی نمیگویم. (طبرانی)
ابوهریره رضی الله عنه میگوید: عدهای گفتند: ای رسول خدا! شما با ما مزاح میکنید؟! حضرت صلى الله علیه وسلم فرمود: «إنی لا أقولُ إلاّ حقّاً»؛ من جز حق چیزی نمیگویم. (بخاری در ادب المفرد)
شوخی پیامبر صلى الله علیه وسلم با پیرزن انصاری
پیرزنی انصاری خدمت رسول خدا صلى الله علیه وسلم رسید و گفت: ای رسول خدا! دعا کن که خداوند مرا بیامرزد و بهشت را نصیبم کند. حضرت صلى الله علیه وسلم فرمود: «آیا نمیدانی که شخص پیر داخل بهشت نمیشود؟» پیرزن گریست؛ حضرت صلى الله علیه وسلم تبسم کرد و فرمود: «تو آن روز پیر نخواهی بود؛ آیا این آیه را نخواندهای که خداوند میفرماید: «إِنَّا أَنْشَأْنَاهُنَّ إِنْشَاءً ٭ فَجَعَلْنَاهُنَّ أَبْکَارًا ٭ عُرُبًا أَتْرَابًا» [واقعه: ۳۷ – ۳۵]؛ ما حوریان را به گونهای خاص آفریدیم، آنان را دوشیزگانی ساختهایم که شیفتهی همسران خود هستند و با آنان هم سن و سالاند. (ترمذی در شمایل)
بازی با حسن و حسین رضی الله عنهما
جابر بن عبدالله گوید: روزی خدمت رسول خدا صلى الله علیه وسلم رسیدم در حالی که حسن و حسین رضی الله عنهما بر پشت ایشان نشسته بودند و حضرت چهار دست و پا راه میرفت و میفرمود: «نِعْمَ الجَمَلُ جَمَلُکُمَا»؛ چه خوب شتری است این شتر شما! «نِعْمَ العِدْلانِ أَنتُمَا»؛ چه خوب باری هستید شما دو تا! (ابن عدی، ابن عساکر)
رفتار رسول خدا صلى الله علیه وسلم با همسرانش
روزی پیامبر صلى الله علیه وسلم در اتاق عایشه رضی الله عنه بود، یکی از همسرانش ظرفی غذا برای ایشان فرستاد، عایشه رضی الله عنها نپذیرفت و آن را دور انداخت. ظرف شکست، پیامبر صلى الله علیه وسلم در حالی که غذای ریخته شده را جمع میکرد، فرمود: «غَارَتْ أُمُّکُم»؛ مادرتان غیرتی شد!
وقتی که ظرف عایشه رضی الله عنها آورده شد، حضرت صلى الله علیه وسلم آن را به صاحب ظرف شکسته شده داد و ظرف شکسته را به عایشه رضی الله عنها داد. (ابوالشیخ اصفهانی)
شوخی صحابه رضی الله عنهم با رسول خدا صلى الله علیه وسلم
یکی از یاران رسول خدا صلى الله علیه وسلم به نام نعیمان بسیار خوش سخن و بذلهگو بود و با پیامبر صلى الله علیه وسلم نیز شوخی میکرد. از جمله شوخیهای او این بود که هرگاه چیز کمیابی وارد مدینه میشد، آن را میخرید و برای حضرت صلى الله علیه وسلم میآورد و میگفت: ای رسول خدا! این را به شما هدیه میکنم. وقتی صاحب مال برای گرفتن بهای آن میآمد، نعیمان او را خدمت حضرت صلى الله علیه وسلم میآورد و میگفت: ای رسول خدا! پول جنس این مرد را پرداخت کن. پیامبر صلى الله علیه وسلم میفرمود: مگر تو آن را به من هدیه نکردی؟ نعیمان میگفت: ای رسول خدا! به خدا قسم پول آن را نداشتم، اما دوست داشتم که شما از آن استفاده کنید. حضرت صلى الله علیه وسلم نیز میخندید و پول شخص را میپرداخت. (المغنی عن حمل الأسفار: ۳/ ۱۱۳)
از دیگر شوخیهای نعیمان این است که سالی ابوبکر رضی الله عنه قبل از رحلت رسول خدا صلى الله علیه وسلم برای تجارت به بُصرىٰ رفت. نعیمان و سوییط بن حرمله نیز همراه او بودند. سوییط مسؤول خوار و بار و آذوقه بود، نعیمان به او گفت: کمی غذا به من بده. سوییط گفت: تا ابوبکر نیاید، چیزی به تو نخواهم داد. نعیمان گفت: حالت را خواهم گرفت! جماعتی به آنان رسیدند، نعیمان به آنان گفت: بردهای دارم آیا آن را میخرید؟
گفتند: آری، نعیمان گفت: این برده عادتی خاص دارد؛ میگوید: برده نیست و پسر عموی من است! اگر به شما چنین گفت: او را نخرید و رهایش کنید و ضرری به او نرسانید. گفتند: خیر، بلکه او را میخریم و به حرفش توجهی نمیکنیم. پس او را در برابر ده شتر جوان ماده خریدند. وقتی که خواستند او را با خود ببرند، سوییط از رفتن با آنان خودداری کرد. گفت: نعیمان با شما شوخی کرده است، من برده نیستم. اما به حرف او گوش ندادند و گفتند: اینها را قبلاً شنیدهایم. پس او را به زور همراه خود بردند. ابوبکر رضی الله عنه باز گشت؛ چون مطلع شد، به دنبال آن جماعت رفت و گفت: نعیمان با آنان شوخی کرده است و شترها را پس داد. وقتی به خدمت رسول خدا صلى الله علیه وسلم رسیدند، موضوع را به ایشان باز گفتند، حضرت صلى الله علیه وسلم و یارانش تا یک سال به آن میخندیدند! (امام احمد، ابوداوود طیالسی)
برگرفته از ”عظماؤنا فی التاریخ/ ستارگان هدایت در تاریخ اسلام“
تألیف: دکتر مصطفىٰ السباعی
ترجمه: امیر صادق تبریزی