قرآن مبارزه تمام عیاری را علیه اسرافکاران و اشرافِ ریخت و پاشگر اعلان مینماید، مبارزهای که همانند آن را بشریت نه در کتابهای دینی و نه در هیچ کتاب دیگری به خود ندیده است؛ اشرافیگری در واقع به معنی غرق شدن در لذتها و وسایل رفاهی بیش از حد و معمول زندگی است. اسراف و […]
قرآن مبارزه تمام عیاری را علیه اسرافکاران و اشرافِ ریخت و پاشگر اعلان مینماید، مبارزهای که همانند آن را بشریت نه در کتابهای دینی و نه در هیچ کتاب دیگری به خود ندیده است؛ اشرافیگری در واقع به معنی غرق شدن در لذتها و وسایل رفاهی بیش از حد و معمول زندگی است.
اسراف و اشرافیگری از نظر قرآن یکی از ویژگیهای جهنمیانی است که استحقاق خشم و عذاب خداوند را پیدا نموده اند، خداوند متعال میفرماید: «وَأَصْحَابُ الشِّمَالِ مَا أَصْحَابُ الشِّمَالِ ٭ فِی سَمُومٍ وَحَمِیمٍ ٭ وَظِلٍّ مِنْ یَحْمُومٍ ٭ لَا بَارِدٍ وَلَا کَرِیمٍ ٭ إِنَّهُمْ کَانُوا قَبْلَ ذَلِکَ مُتْرَفِینَ ٭ وَکَانُوا یُصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظِیمِ» [الواقعه: ۴۱ – ۴۶]؛
سمت چپیها! چه سمت چپیهائی؟! (بدا به حالشان!) آنان در میان شعلههای آتش و آب جوشان به سر خواهند برد! و در سایه دودهای بسیار سیاه و گرم قرار خواهند گرفت. نه خنک است و نه مفید فایدهای؛ چرا که آنان پیش از این (در دنیا، مست و مغرور نعمت و) خوشگذران بودهاند و پیوسته بر انجام گناهان بزرگ، پافشاری داشتهاند.
همچنین از نظر قرآن، اشراف مغرور و گناهکار در طول تاریخ با رسالت و دعوت پیامبران و اصلاحگرایان در جنگ و ستیز بوده اند، و بر پیروی از فرهنگ و گمراهی خود اصرار میورزیدهاند.
در عصر ابوالانبیاء حضرت نوح علیه السلام این متکبران و اشراف بودند که او و پیروانش را آدمهای گدا و بی سر و پا میدانستند و با رسالت او به رویایرویی میپرداختند، و وقاحت و رذالتشان را به جایی رساندند که خواستار ـ به گفتهی آنها ـ بیرون راندن اراذل و اوباش میشدند، تا زمینه پیروی آنها از پیامبر فراهم شود: «فَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ مَا نَرَاکَ إِلَّا بَشَرًا مِثْلَنَا وَمَا نَرَاکَ اتَّبَعَکَ إِلَّا الَّذِینَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِیَ الرَّأْیِ وَمَا نَرَى لَکُمْ عَلَیْنَا مِنْ فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّکُمْ کَاذِبِینَ» [هود: ۲۷]؛ اشراف کافر قوم او (بدو پاسخ دادند و) گفتند: تو را جز انسانی همچون خود نمیبینیم (و لذا به پیغمبری تو باور نداریم). ما میبینیم که کسی جز افراد فرومایه و کوتاهفکر و سادهلوح ما (به تو نگرویده و) از تو پیروی نکرده است. (شما ای پیروان نوح! نه نوح و نه) شما را برتر از خود نمیبینیم و بلکه دروغگویانتان میدانیم.
و حضرت نوح در برابر عناد و حق ناپذیریشان میفرمود: «وَیَا قَوْمِ لَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مَالًا إِنْ أَجْرِیَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ وَمَا أَنَا بِطَارِدِ الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّهُمْ مُلَاقُو رَبِّهِمْ وَلَکِنِّی أَرَاکُمْ قَوْمًا تَجْهَلُونَ» [هود: ۲۹]؛ ای قوم من! من در برابر آن، (یعنی تبلیغ رسالت پروردگارم) از شما مالی نمیخواهم، چرا که مزد من جز بر عهده خدا نیست. و من کسانی را که ایمان آوردهاند (از مجلس و همدمی خود به خاطر شما) نمیرانم. آنان (در روز قیامت) خدای خود را ملاقات میکنند. و امّا من شما را گروه نادانی میدانم. ای قوم من ! اگر من مؤمنان را از پیش خود برانم، چه کسی مرا در برابر (مجازات شدید) الله یاری میدهد؟ چرا متوجه نیستید؟
این روش و موضع گیری قشر مرفه و مستکبر قوم نوح ادامه داشت، تا آنکه خداوند آنها را نابود نمود و فرمود: «ثُمَّ أَنشَأْنَا مِن بَعْدِهِمْ قَرْنًا آخَرِینَ ٭ فَأَرْسَلْنَا فِیهِمْ رَسُولًا مِّنْهُمْ أَنِ اعْبُدُوا اللهَ مَا لَکُم مِّنْ إِلَـٰهٍ غَیْرُهُ ۖ أَفَلَا تَتَّقُونَ ٭ وَقَالَ الْمَلَأُ مِن قَوْمِهِ الَّذِینَ کَفَرُوا وَکَذَّبُوا بِلِقَاءِ الْآخِرَهِ وَأَتْرَفْنَاهُمْ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا مَا هَـٰذَا إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُکُمْ» [مؤمنون: ۳۱- ۳۳]؛
سپس بعد از آنان (یعنی قوم نوح)، مردمان دیگری را (به نام عاد، قوم هود) بر سر کار آوردیم. پیغمبری از خودشان را به میانشان روانه کردیم. (توسّط او بدیشان پیغام دادیم) که خدا را بپرستید؛ زیرا جز او معبودی ندارید. آیا (خویشتن را از عذاب او) میپرهیزید؟ اشراف بیباوری که فرا رسیدن قیامت را قبول نداشتند و در زندگی دنیا، ناز و نعمت بدیشان داده بودیم، گفتند: این انسانی همچون شماست.
همچنان اشراف و مستکبران روش و موضعگیری خود را در مقابل رسالت انبیا در پیش گرفتند و تا مبعوث گردیدن حضرت محمّد صلى الله علیه وسلم نیز آن را ادامه دادند و پس از دعوت رسول خدا اولین کسانی که با او به مخالفت برخاستند، اشراف و مستکبران بودند و قرآن در سوره هایی که در مکه نازل گردید، آنها را به عذاب سخت وعده داده است و میفرماید: «وَذَرْنِی وَالْمُکَذِّبِینَ أُولِی النَّعْمَهِ وَمَهِّلْهُمْ قَلِیلًا» [مزمل: ۱۱]؛ مرا با ثروتمندانی واگذار که (تو را و رسالت آسمانی را دروغ مینامند و) تکذیب میدارند، و با آسودگی خاطر آنان را اندکی مهلت بده.
همچنین میفرماید: «ذَرْهُمْ یَأْکُلُوا وَیَتَمَتَّعُوا وَیُلْهِهِمُ الْأَمَلُ ۖ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ» [حجر: ۳]؛ بگذار بخورند و بهرهور شوند و آرزو آنان را غافل سازد. بالأخره خواهند دانست (که چه کار بدی کردهاند این که تنها به دنیا پرداختهاند و آخرت را فراموش نمودهاند).
آنها به دنبال خوطه ور شدن در نعمت ها و امکانات زندگی بوده و همچون چهارپایان مدام به خوردن و آشامیدن می پردازند، دلهایشان حیران و اندیشه هایشان سرگردان، و وقت و فرصتی را برای توجه به اهداف بلند و ارزشمند برای خود باقی نمیگذارند. و در مقابل دعوت و نصیحت دعوتگران و ناصحان گوش خود را میبندند، و حاضر به تلاش و عبادت و بذل و بخشش از اموال خود و توجه به جهاد و کمک مستمندان نیستند، به همین دلیل آسانترین راه تکذیب پیامبران و پیروی از پیشینیان خود و پیروی از هوی و هوس است، در پیش گرفتهاند.
قرآن در رابطه با موضعگیریهای کفار قریش میفرماید: «بَلْ مَتَّعْتُ هَـٰؤُلَاءِ وَآبَاءَهُمْ حَتَّىٰ جَاءَهُمُ الْحَقُّ وَرَسُولٌ مُّبِینٌ ٭ وَلَمَّا جَاءَهُمُ الْحَقُّ قَالُوا هَـٰذَا سِحْرٌ وَإِنَّا بِهِ کَافِرُونَ» [زخرف: ۲۹، ۳۰]؛ بلکه من اینان و پدرانشان را از مواهب دنیا بهرهمند ساختم تا (قرآن فراخواننده مردمان به) حق (و حقیقت)، و پیغمبر روشنگری به نزدشان آمد، هنگامی که قرآن به پیش ایشان آمد، گفتند: این جادو است و ما بدان باور نداریم.
قرآن به طور کلی موضعگیری مترفین و اشراف را در برابر رسالت پیامبران بیان نموده و میفرماید: «وَمَا أَرْسَلْنَا فِی قَرْیَهٍ مِّن نَّذِیرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ کَافِرُونَ» [سبأ: ۳۴]؛ ما به هر شهر و دیاری که پیغمبری را فرستادهایم، سران و متنعّمان آنجا گفتهاند: ما بدانچه آوردهاید، باور نداریم.
همچنین میفرماید: «وَکَذَٰلِکَ مَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ فِی قَرْیَهٍ مِّن نَّذِیرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَىٰ أُمَّهٍ وَإِنَّا عَلَىٰ آثَارِهِم مُّقْتَدُونَ ٭ قَالَ أَوَلَوْ جِئْتُکُم بِأَهْدَىٰ مِمَّا وَجَدتُّمْ عَلَیْهِ آبَاءَکُمْ ۖ قَالُوا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ کَافِرُونَ» [زخرف: ۲۳، ۲۴]؛
همین گونه در هیچ شهر و دیاری پیش از تو (پیغمبر) بیمدهندهای مبعوث نکردهایم مگر این که متنعّمان (خوشگذران و مغرور از ثروت و قدرت) آنجا گفتهاند: ما پدران و نیاکان خود را بر آئینی یافتهایم (که بتپرستی را بر همگان واجب کرده است) و ما هم قطعاً (بر شیوهی ایشان ماندگار میشویم و) به دنبال آنان میرویم (پیغمبرشان بدیشان) میگفت: آیا اگر من آئینی را هم برای شما آورده باشم که از آئینی هدایتبخشتر باشد که پدران و نیاکان خود را بر آن یافتهاید (باز هم از گذشتگان خود پیروی میکنید و بر بتپرستیخویش میروید و دست به دامان تقلید میشوید؟) میگفتند: (آری! چنین است و) اصلاً ما به چیزی که (با خود آوردهاید و) بدان مأمور و مبعوث شدهاید، باور نداریم.
• برگرفته از کتاب: اقتصاد اسلامی
نوشتهی دکتر یوسف قرضاوی
ترجمه: عبدالعزیز سلیمی