رمضان نام ماهی است که سحرهایش معروف است. وقت افطارش هم با «ربنای» شجریان گره خورده بود. بچه که بودیم برای سحر بیدارشدن و نشستن سر سفرهٔ سحری، مادر را قسم می‌دادیم که بیدارمان کند. انگار آسمان به زمین نزدیک می‌شد.  بوی خوب کته و ماست وسط سفره و خواندن نمازی با صد اشتباه و […]

رمضان نام ماهی است که سحرهایش معروف است. وقت افطارش هم با «ربنای» شجریان گره خورده بود. بچه که بودیم برای سحر بیدارشدن و نشستن سر سفرهٔ سحری، مادر را قسم می‌دادیم که بیدارمان کند. انگار آسمان به زمین نزدیک می‌شد.  بوی خوب کته و ماست وسط سفره و خواندن نمازی با صد اشتباه و حرف با خدا، لذت‌بخش بود.
صبح فردا، افتخار به داشتن روزه در مدرسه و ظهر افطار روزهٔ «کلًه‌گنجشکی» و باز نخوردن تا غروب و نگاه کردن به ساعت و بی‌تاب ربنا و شب، تعریف‌های پدر بین دوستان و گرفتن دیپلم افتخار روزه‌داری و بازهم ادامه تا شب عید و کسب مدال عیدی و تا آخر…
این حال ما بود تا بزرگ شدیم.
حالا اما هم‌سن‌وسال‌های آن روزهای ما، اصلاً نمی‌دانند فرق رمضان با ماه‌های دیگر چه هست و علاقه‌ای هم به شنیدن آن ندارند.
هر جا از دین و ایمان سخنی هست، کر می‌شوند و گاهی نه گریز که از درِ ستیز  برمی‌آیند و بهترین راه در برابر عنادشان، سکوت است.

با این نسل چه کرده‌ایم؟
نسلی که نه دین را می‌خواهد و نه به دیندار احترام می‌گذارد!
نسلی که از دیندار، دروغ می‌شنود، دزدی می‌بیند، خشونت می‌چشد، چطور به دین و دینداری دعوتش کنیم؟
مدت‌هاست که روزه‌داری را قایم می‌کنیم.
نماز را دزدکی می‌خوانیم.

با این نسل چه کرده‌ایم؟
با نام دین هر کاری کردیم و او دید، حالا نه ما را می‌خواهد و نه دین‌مان را…
به عنوان یک دعوتگر دینی، کم آورده‌ام.
با جوان و این نسل و این دهه‌های فلک‌زده چه کرده‌ایم؟

✍🏻 کتایون محمودی/ رمضان ۱۴۰۲

  • نویسنده : کتایون محمودی
  • منبع خبر : کانال تلگرامی نویسنده