علمایی که در جهان خوش درخشیدند و عالَمی را با علم و عمل خود متحول و دگرگون ساخته‌ و مقتدا و پیشوای مردم قرار گرفتند، قطعاً گردنه‌هایی را از هزاران سختی و مشکلات و نابسامانی‌ها پشت سر گذاشته‌اند. سختی‌های تحصیلات، مشکلات جامعهٔ آن روز، تهدیدهای شیاطین انس و جن، پیکار با عقاید و باورهای نادرست […]

علمایی که در جهان خوش درخشیدند و عالَمی را با علم و عمل خود متحول و دگرگون ساخته‌ و مقتدا و پیشوای مردم قرار گرفتند، قطعاً گردنه‌هایی را از هزاران سختی و مشکلات و نابسامانی‌ها پشت سر گذاشته‌اند. سختی‌های تحصیلات، مشکلات جامعهٔ آن روز، تهدیدهای شیاطین انس و جن، پیکار با عقاید و باورهای نادرست جامعه و….

علمای ما با نگاه بلند و فکر عمیق و مجاهدت‌های طاقت‌فرسای خود در پی ترمیم و بازسازی رشته‌های پارهٔ دین و تعمیر ستون‌های ایمان و یقین مردم بوده و با عزمی راسخ و استوار بذر ایمان و یقین را در سرزمین دل‌های مردهٔ مردم این خطهٔ محروم کاشته‌اند. آنان برای رسیدن به این هدف والایشان، همهٔ ناملایمی‌ها، تلخی‌ها، گرسنگی‌ها، فقرها، بی‌‌خوابی‌ها و… را با جان و دل خریده و یک لحظه هم از این امر خطیر کوتاهی و عقب‌نشینی نکرده‌اند.

پس از رد شدن از این گردنه‌ها و انواع مشکلات، دروازه‌ای از فتوحات و امداد غیبی الٰهی در زندگی آنان پدید آمده است و جایگاه اجتماعی و محبوبیت و مقبولیتی نزد الله و مردم برای آنان ایجاد شده است؛ ﴿إنَّ مَعَ العُسْرِ یُسْرا﴾.

آن بزرگواران با داشتن چنین عزت و جایگاه بلندی در جامعه و نزد مردم هرگز خود را از دیگران برتر و بزرگتر نپنداشته و همه تن در خدمت دین و مردم بوده‌اند. مردان خدا با فروتنی و عاجزی خود را در چشم خویشتن حقیر و هیچ می‌دانسته و داشته‌ها و کمالات خود را محض فضل و نعمت خداوندی می‌دانستند: «مَن تَواضَعَ لِلهِ رَفَعَهُ اللهُ.»

آنان تمامی امور زندگی خود را با موازین شریعت سنجیده و مطابق با آن عمل می‌کردند؛ در حقیقت این انسان‌های والا، پیکر علم و عمل و اخلاص بودند و در همهٔ امور، تقوا و عظمت الٰهی را نصب‌العین خود قرار داده و چنان خوف الٰهی بر آنان چیره گشته که راحتی و آسایش را از زندگی آنان زدوده بود و دل‌ها و جان‌هایشان همواره از ترس الٰهی و سوء خاتمه می‌لرزید.

این است حال بزرگانی که خود چو پروانه دور شمع فروزان دین سوختند تا جامعه و مردم را ساختند. جامعهٔ آن روز بنابر مقبولیت خدایی و تقوا و معیارهای دینی، آنان را مقتدا و پیشوای خود قرار داده و پذیرفته بود: «مَن کانَ لِلهِ کانَ اللهُ لَه.»

این اصل کلی را نباید فراموش کرد که ارزش و اعتبار هر فرد به علم، عمل و اخلاص اوست نه به فضایل پدر یا اصل و….
گیرم که پدر تو بود فاضل /٭/ از فضل پدر تو را چه حاصل؟
فرزندانی که از سلالهٔ پاک این بزرگان پا به عرصهٔ وجود می‌نهند، مسلّماً از دو حال خالی نیستند:
۱- با تأسی از پدران و نیاکان خوشنام خود در راستای علم و عمل با همتی بلند و پشتوانه‌ای از علم و عمل، استعدادهای درونی خویش را شکوفا نموده و در همهٔ زمینه‌ها خوش می‌درخشند و با استخراج و بارور کردن استعداد بالقوة و اصل جوهر ذاتی خویش از معدن وجود، مثل طلای ناب محبوب دل‌ها می‌شوند و چه بسا در برخی از عرصه‌ها از پدران خود گوی سبقت را ربوده و باعث خنکی چشمان پدر و خاندانش قرار می‌گیرند.
۲- برخی از فرزندان این بزرگان و بزرگزادگان با مجرد داشتن پدر یا جدی عالم و بدون داشتن پشتوانه‌ای از علم و عمل، جایگاهی به مراتب بلندتر از جایگاه اجدادی برای خود احراز نموده و از دین به عنوان پلکانی برای رسیدن به اهداف و جایگاهشان استفاده می‌کنند. خودبرتربینی و بزرگمنشی سرلوحهٔ زندگیشان قرار گرفته و دیگران را کهتر و نوکر و چاکر خود دانسته و با چشم حقارت نگریسته و آنان را به حاشیه می‌رانند. عملکرد و رفتارشان با نیاکانشان هیچ‌گونه سنخیت و تطابقی نداشته و باعث تنفر و بدبینی مردم از دین و علم می‌شود. معدن وجودشان استخراج نشده و آن گوهر موروثی آبایی و اجدادیشان زیر خاکسترهای جاه‌طلبی و هوسرانی پنهان می‌ماند. پر واضح است که اگر پدر و جد کسی عندالله و عندالناس مقبول بوده و در جامعه خوش درخشیده است، به خاطر عمل شایسته و خداپسندانه‌اش بوده است، نه جاه‌طلبی، استبداد و….

سنت و قانون الهی بر این رفته است که هر کس عملش نیک و صالح باشد، نزد الله متعال و مردم محبوب و مقبول می‌شود و اگر – خدای ناکرده – عملش بد و با بدان خوی گرفته و با آنان نشست و برخاست کند – و لو اینکه پسر پیامبری هم باشد-، از نگاه الله و خلقش می‌افتد و پَست و ذلیل می‌شود؛ چنانکه پسر حضرت نوحِ پیامبر علیه السلام خداوند متعال را نافرمانی کرد و به چه عاقبتِ ناخوشایندی دچار شد؟ همان عاقبت در انتظار بدان و بدعملان خواهد بود، خواه بزرگزاده باشند یا از طیف عموم مردم.

نویسنده: عبدالوحید عمرزهی