امروز  (٢٠١٩.١.١٦) آخرین روز از تعطیلات دارالعلوم ندوة العلماء، بعد از امتحانات نیم سال بود. ندوه آرام و سکوت بود و از شور و هیجان طلاب خبری نبود. همگی جهت گذراندن تعطیلات به خانه‌هایشان برگشته بودند. به جز بعضی از اساتید بزرگ، از جمله مولانا محمدرابع، مولانا محمدواضح و مولانا برهان‌الدین و… . که ناگاه […]

نیم نگاهی به زندگانی ادیب و متفکر بزرگ، علامه سید محمدواضح رشید حسنی رحمه اللهامروز  (٢٠١٩.١.١٦) آخرین روز از تعطیلات دارالعلوم ندوة العلماء، بعد از امتحانات نیم سال بود. ندوه آرام و سکوت بود و از شور و هیجان طلاب خبری نبود.

همگی جهت گذراندن تعطیلات به خانه‌هایشان برگشته بودند. به جز بعضی از اساتید بزرگ، از جمله مولانا محمدرابع، مولانا محمدواضح و مولانا برهان‌الدین و… .

که ناگاه سحرگاه امروز ندوه در خود گریست و در خاموشی عمیقی فرو رفت و احساس یتیمی کرد و این احساس برایش جاودانه باقی ماند.

احساسی پر از درد، پر از غم، پر از حسرت از دست دادن شخصیت بزرگی همچون مولانا محمدواضح رحمه الله که ندوه بر خود می‌بالید که همچون او در دل دارد.

افتخار می‌کرد که بیش از نیم قرن میزبانی او را کرده است، اما سحرگاه امروز بدون حضور طلاب و خیلی ناباورانه با او وداع گفت.

وی برادر کوچک‌تر مولانا محمدرابع حفظه الله و خواهرزادهٔ علامه ابوالحسن ندوی است.

همیشه همراه و هم‌سفر برادر خویش بود و در ندوه در اتاقی ساده و بی‌آلایش با هم زندگی می‌کردند، و خیلی شیفته و وابسته هم‌دیگر بودند. گاهی هم روزهای پنجشنبه و جمعه به رای‌بریلی (تکیه کلان) تشریف می‌بردند.

خیلی زیاد با هم صمیمی بودند طوری که یک‌روز شاهد این ماجرا بودم که وقتی مولانا محمدرابع حفظه الله بیمار شده بود ایشان خیلی بی‌تاب و اندوهگین شدند و غم در چهره‌شان هویدا بود، حتی به اندازه کافی غذا هم میل نفرمود.

و این‌ها همه خودش درس‌هایی بود برای طلاب…

در همان اتاق کوچک در رابطه با خیلی از مسائل بزرگ، رایزنی و تبادل نظر می‌کردند، ولی الان چه‌قدر سخت است حضور مولانا محمدرابع در همان اتاق پر از خاطره و جای خالی مولانا محمدواضح رحمه الله.

حقا که مولانا محمدواضح از شخصیت‌های بزرگ دارالعلوم ندوة العلماء بود. با فکر و اندیشه، قلم و زبان خویش خدمات شایانی را تقدیم امت نمود.

وی ادیبی توانا، مفکری بزرگ و عالمی به تمام معنا بود که در امور نظام تعلیمی، و عرصهٔ فکر اسلامی و فن ادبیات عربی و روزنامه‌نگاری از آگاهی وسیعی برخوردار بود.

او تالیفات زیادی به زبان عربی و اردو دارد که غالب آن‌ها در زمینه ادبیات عربی و فکر اسلامی نگاشته شده است. نوشته‌ها و محاضراتش بوی علامه ندوی را می‌دهد.

بعضی از مهمترین آثار وی:

١_ تاریخ الأدب العربي (العصر الجاهلي)؛

٢_مصادر الأدب العربي؛

٣_ المسحة الادبیة في کتابات الشیخ أبي الحسن؛

٤_ اعلام الأدب العربي الحديث؛

٥_ الدعوة الإسلامیة و مناهجها في الهند؛

٦_ الغزو الفکري؛

۷_ إلی نظام عالمي جدید؛

٨_ الشیخ أبوالحس قائدا حکیما و…

از جمله صفات بارز ایشان:

وی انسانی وارسته، متواضع و ساده‌زیست بود، هرگز به شهرت و آوازه اعتنایی نداشت. مرد عمل بود و از سروصداهای تو خالی هرگز خوشش نمی‌آمد، وقتی در مجلس ایشان می‌نشستی آنگاه بود که به عمق درک‌وفهم و فراست وی پی می‌بردی.

او همچون دایی بزگوارش مرحوم علامه سید ابوالحسن ندوی از مصیبت‌ها و چالش‌های وارده بر پیکر امت اسلامی خصوصا عرب‌ها رنجیده خاطر بود و روزانه اخبار جهان را به دقت مطالعه می‌کرد و در هر مجلس از وضعیت نابه‌هنجار مسلمانان سخن می‌گفت، دست بر پیشانی برده، سر در گریبان فرو می‌برد و در فکر فرو می‌رفت و گاهی هم گوشه‌ای از این درد و غم‌ها را روی ورق پیاده می‌کرد و تجویزهای را برای نجات از این بحران‌های کنونی به رشته تحریر در می‌آورد.

سردمداران کشورهای اسلامی را هشدار می‌داد تا از خواب غفلت بیدار شوند. «صحیفه الرائد» و «مجله البعث الإسلامي» هر دو شاهد این مقالات هستند.

او در زمینه فکر اسلامی و فهم کتاب‌های علامه ندوی در ندوه یکه‌تاز میدان بود؛ بلکه اگر در یک جمله بگوییم: او «لُبّ لباب فکر علامه ندوی» بود. همچون او فکر می‌کرد و همچون او می‌نوشت، همچون او می‌زیست و همچون او دار فانی را وداع گفت.

روحش شاد و راهش پر رهرو باد!

منبع: عین العلوم هرات