جمعهٔ گذشته (١١ اسفند ١٣٩٦) در معیت اساتید و دوستان به منطقهٔ اسفندک رفته بودیم، دهستانی که هجرتگاه جدّ بزرگمان بوده و بعد از ایشان گروهی از فرزندانش در آنجا زیسته‌اند که امروزه گل سرسبدشان مولانا محمّد عیسىٰ سیدی‌پور استاد حدیث عین العلوم گُشت و امام جمعهٔ آنجاست که در آن دیار مدرسه و مکتبی […]

یک روز در کنار مردانی از جنس صفاجمعهٔ گذشته (١١ اسفند ١٣٩٦) در معیت اساتید و دوستان به منطقهٔ اسفندک رفته بودیم، دهستانی که هجرتگاه جدّ بزرگمان بوده و بعد از ایشان گروهی از فرزندانش در آنجا زیسته‌اند که امروزه گل سرسبدشان مولانا محمّد عیسىٰ سیدی‌پور استاد حدیث عین العلوم گُشت و امام جمعهٔ آنجاست که در آن دیار مدرسه و مکتبی هم دارد. مهمانِ ایشان بودیم.

مولانا محمّد عیسىٰ شخصیتی است بسیار متواضع و فروتن، شخصاً مهمانانش را می‌نوازد و لحظه به لحظه آمادهٔ خدمت، تواضعش از جنس همان تواضعی است که حضرت شیخ الحدیث داشت؛ ساده است و بی‌آلایش، با شوخی‌هایش لبخند را بر لبان همنشینان می‌نشاند که همین خصلتهای خوب از او شخصیت محبوب در منطقه ساخته است.

حضرت شیخ الحدیث – رحمت الله علیه- سالی چند بار به اسفندک می‌رفت و با مردم آن سامان دیدار می‌کرد و این بار نوبت پسر بود تا عهد پدر را تازه کند.

در اسفندک و روستاهای اطراف آن/ مورت، کناربست و کوهک، با مردانی از جنس صفا و صمیمیت همراه شدیم که – ما شاء الله- سعی داشتند در مهربانی گوی سبقت را از دیگران بربایند. محبتی عجیب با عین العلوم گُشت داشتند و عشقی به حضرت شیخ الحدیث، که همیشه آنان را از خود و بازو و برادر خویش می‌دانست.

این بار اینانی که به رسم وفاداری آمده بودند، بسان بزرگتری که دست نوازشش را بر یتیمی تازه پدرمُرده می‌کشد، نوازشمان دادند؛ بزرگ و کوچک، از معتمدترین معتمدها تا کوچکترینشان. مهمانی از خراسان‌زمین همراهمان بود که برای اوّلین بار بدین منطقه پا گذاشته بود، سخت از این مردم متأثر گشته و آنان را به خوبی می‌ستود.

این مردم را باید حفظ کرد و عزتشان داد و جایگاهشان را بلند داشت. گرچه کوچکترین انتظاری برای تشکر و سپاسگزاری نداشته و ندارند؛ چرا که هر چه می‌کنند برای خدایشان می‌کنند و به پاس خدمات و زحماتی که این بزرگان در رد شرک و بدعات منطقه کوشیده‌اند. خداوند نیکوترین پاداشها را به این حامیان دین و خیّرین نیکوکار عطا فرماید.

نویسنده: زبیر حیبن‌پور