دلیل فطرت: شناخت خالق در فطرت انسان غرس شده است؛ پیامبر صلى الله علیه وسلم میفرماید: «مَا مِنْ مَوْلُودٍ إِلَّا یُوْلَدُ عَلى الفِطْرَهِ، فَأَبَوَاهُ یُهَوِّدانِهِ أَو یُنَصِّرانِهِ أَو یُمَجِّسانِهِ»؛ «هر نوزاد فطرتاً مسلمان به دنیا میآید، پس پدر و مادر [یا محیط] او را یهودی یا نصرانی یا مجوسی [یا …] میگردانند.» بخاری، الجنائز (۱۳۸۵). […]
دلیل فطرت: شناخت خالق در فطرت انسان غرس شده است؛ پیامبر صلى الله علیه وسلم میفرماید: «مَا مِنْ مَوْلُودٍ إِلَّا یُوْلَدُ عَلى الفِطْرَهِ، فَأَبَوَاهُ یُهَوِّدانِهِ أَو یُنَصِّرانِهِ أَو یُمَجِّسانِهِ»؛ «هر نوزاد فطرتاً مسلمان به دنیا میآید، پس پدر و مادر [یا محیط] او را یهودی یا نصرانی یا مجوسی [یا …] میگردانند.» بخاری، الجنائز (۱۳۸۵). مسلم، القدر (۲۶۵۸)؛ و نفرمود: أو یسلمانه؛ زیرا دین اسلام موافق با فطرت است.
«فِطْرَهَ اللّٰهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللّٰهِ ذٰلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لٰکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ» [روم: ۳۰]؛ «پیروی کن دین خدا را که مردمان را بر وی پیدا کرد، برای دین خدا دگرگونی نیست، این است دین درست، و لیکن اکثر مردم نمیدانند.»
«وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آَدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قَالُوا بَلَى شَهِدْنَا» [أعراف: ۱۷۲]؛ «و یاد کن چون پروردگار تو از بنی آدم از پشت ایشان اولاد ایشان را گرفت و ایشان را بر ذاتهای ایشان گواه گردانید، گفت: آیا پروردگار شما نیستم؟ گفتند: آری! هستی، گواه شدیم.»
(۲) دلیل عقل (استدلال از آفریده بر آفریدگار): وجود مخلوقات دلیل بر وجود خالق است: دلایل قرآنی بر آن ناطق است که عالَم آفریده است و آفریده بی آفریدگار نباشد:
«إنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ وَ الفُلْکِ الَّتِی تَجْرِی فِی البَحْرِ بِمَا یَنْفَعُ النَّاسَ وَ مَا أنْزَلَ اللّٰهُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ مَاءٍ فَأحْیَا بِهِ الأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَ بَثَّ فِیْهَا مِنْ کُلِّ دَابَّهٍ وَ تَصْرِیْفِ الرِّیَاحِ وَ السَّحَابِ المُسَخَّرِ بَیْنَ السَّمَاءِ وَ الأَرْضِ لَآیاتٍ لِقَومٍ یَعْقِلُونَ» [بقره: ۱۶۴]؛ معنی این آیت آن است که:
«به درستی و راستی که در آفرینش آسمانها و زمین و در آمدن و شدن شب و روز و درازی و کوتاهی آن و در کشتیای که در دریا میرود به سبب منفعت مردمان، و در آنچه خدای تعالى فرو فرستاده است از باران و برف و تگرگ، پس زمین را بعد از آنکه مرده بود و پژمرده، بدان زنده کرد و در آنچه در زمین برانگیخته است و از عدم به وجود آورده از حیوانات، و در گردانیدنِ بادها از جهتی به جهت دیگر، و در ابر که به فرمان حق رام کرده شده باشد در میان آسمانها و زمین، نشانههاست قومی را که به عقل چیزها را بدانند.
یعنی: حجّتهاست بر خدائی و خداوندی و قدرت و قوت و یگانگیِ من. و اشارت در این آیه آن است که اگر در خدائی و یگانگی من، یقین تمام نیاید، در این نشانهها که در این آیه یاد کردیم، اندیشه کنید تا بدانید که در خدائی و یگانگی من شکی نیست…» (المعتمد فی المعتقد: ۱۳ و۱۴).
«أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَیْرِ شَیْءٍ أَمْ هُمُ الْخَالِقُونَ ٭ أَمْ خَلَقُوا السَّمٰوَاتِ وَ الْأَرْضَ بَل لَا یُوقِنُونَ» [طور: ۳۵ و۳۶]؛ «آیا ایشان به غیر آفریننده، آفریده شدهاند یا ایشان خود آفریدگاراند؟ آیا آسمانها و زمین را آفریدهاند؛ بلکه باور نمیکنند.»
«أَفَرَأَیْتُمْ مَا تُمْنُونَ ٭ أَأَنْتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخَالِقُونَ» [واقعه: ۵۸ و۵۹]؛ «آیا میبیینید آنچه را که میریزید (در رحم زنان)؟ آیا شما آن را میآفرینید یا ما آفرینندهایم.»
«أَفَرَأَیْتُمْ مَا تَحْرُثُونَ ٭ أَأَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ» [واقعه: ۶۳ و ۶۴]؛ «آیا دیدید آنچه را که میکارید؟ آیا شما میرویانید آن را یا ما رویانندهایم.»
«قُلْ مَنْ یَرْزُقُکُمْ مِنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ أَمَّنْ یَمْلِکُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصَارَ وَ مَنْ یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ یُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَ مَنْ یُدَبِّرُ الْأَمْرَ فَسَیَقُولُونَ اللّٰه» [یونس: ۳۱]؛ «بگو: چه کسی شما را از آسمان و زمین روزی میدهد، یا کیست که مالک گوش و چشمها باشد و کیست که بیرون آورد زنده را از مرده و بیرون آورد مرده را از زنده و کیست که کار را تدبیر میکند؟ خواهند گفت: آن خدا است.»
«أَفَلَا یَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ ٭ وَإِلَى السَّمَاءِ کَیْفَ رُفِعَتْ ٭ وَإِلَى الْجِبَالِ کَیْفَ نُصِبَتْ ٭ وَإِلَى الْأَرْضِ کَیْفَ سُطِحَتْ» [الغاشیه: ۱۷-۲۰]؛ «إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ وَالْفُلْکِ الَّتِی تَجْرِی فِی الْبَحْرِ بِمَا یَنْفَعُ النَّاسَ وَمَا أَنْزَلَ اللّٰهُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ مَاءٍ فَأَحْیَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِیهَا مِنْ کُلِّ دَابَّهٍ وَتَصْرِیفِ الرِّیَاحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَیْنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ لَآَیَاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ» [البقره: ۱۶۴]
ابن قیم میگوید: من از شیخ الاسلام شنیدم که فرمود: «کیف یطلب الدلیل على من هو دلیل على کل شیء»؛ چگونه بر وجود ذاتی دلیل مطالبه میشود که او بر هر چیز دلیل است؟ و این شعر را میخواند (الثمرات الزکیه: ۱۹):
وَلَیسَ یَصِحُّ فِی الأذهانِ شَیءٌ /∗/ إذَا احْـتَاجَ النَّـهَـارُ إلـى دَلـیـلٍ
هر گاه روز نیاز به دلیل داشته باشد، پس در اذهان چیزی، صحیح قلمداد نمیشود.
أعرابی و استدلال از آفریده بر آفریدگار
از یک عرب بادیه نشین سؤال شد: دلیل بر وجود پروردگار چیست؟
گفت: به یقین سرگین شتر بر وجود شتر دلالت میکند، و به یقین، نقش قدمْ بر رونده دلالت دارد؛ پس آسمانی که دارای برجهاست و زمینی که دارای راههاست و دریاهایی که دارای امواج است، چهطور بر وجود لطیف و خبیر دلالت ندارد؟!
یعنی: به طریق اولى اینها بر وجود اللّٰه دلالت دارند.
امام ابوحنیفه رحمه الله و استدلال از آفریده بر آفریدگار
برخی زنادقه از امام ابوحنیفه ـ رَحْمَهُ اللّٰهِ عَلَیْهِ ـ بر وجود پروردگار دلیل خواستند؛ امام صاحب فرمود: مرا بگذارید تا نسبت به چیزی که بر آن اطلاع یافتهام، فکر کنم؛ [سپس فرمود:] میگویند: کشتیای [که تختههای آن خود به خود از درختان جدا شده و ساخته میشود و خود به خود بارگیری میشود و] پر از وسایل تجاری در دریا بدون ناخدا و محافظ در حرکت است و امواج بزرگ را شکافته و بدون هیچ سرنشین و ملاّحی به سلامت به مقصد میرسد [و لنگر میاندازد و خود به خود خالی میشود]!
منکران وجود باری تعالى گفتند: کلّا و حاشا؛ که چنین نیست و هیچ عاقلی این را نمیپذیرد.
پس امام فرمود: وای بر شما!
شما که قبول دارید کشتی کوچکی بدون ملاح حرکت نمیکند، پس چگونه این موجودات زمینی و آسمانی که پر از حکمتاند، آفریننده ندارند و وجود جهان به این همه عظمت، بدون از خدا چهطور ممکن است؟!
مخاطبان امام مبهوت و لاجواب شدند و به سوی حق رو آورده و به دست ایشان مسلمان شدند. تفسیر ابن کثیر (۱/۱۰۲)؛ مناقب أبی حنیفه، للمکی (۱۵۱)؛ شرح العقیده الطحاویه (۸۳).
حکیم سنایی داستان مناقشهی مرد دهری با امام ابوحنیفه رحمه الله را به همین مضمون به نظم در آورده است؛ مطلعش چنین است [دیوان: ۱۵۳ ـ ۱۵۶]:
ای خـردمنـد مـوحـد پاک دیـن هـوشـیار /∗/ از امام دین حق یک حجّت از من گوش دار…
امام شافعی رحمه الله و استدلال از آفریده بر آفریدگار
از امام شافعی رحمه الله نیز سؤال شد: دلیل بر وجود پروردگار چیست؟ فرمود: این برگ توت، با آنکه یک چیز است و دارای یک مزه است؛ اما میبینیم که آن را کرم میخورد و از آن ابریشم بیرون میآید و زنبور عسل آن را میخورد و از آن عسل بیرون میآید و گوسفند و گاو و دیگر چارپایان از آن میخورند و از آن سرگین بیرون میآید، و آهو آن را میخورد و از آن مشک بیرون میآید. (تفسیر ابن کثیر: ۱/۱۰۲ و۱۰۳).
امام احمد رحمه الله و استدلال از آفریده بر آفریدگار
از امام احمد رحمه الله هم در این باره سؤال شد، فرمود: دلیل، دژِ استوار و صافی است که هیچ در و سوراخی ندارد، ظاهراً به نقرهی سفید میماند و باطن آن بهسان طلای خالص و ناب است، ناگهان دیوار آن ترک میخورد و از آن حیوانِ شنوا و بینا با شکل و صورت زیبا بیرون میآید؛ یعنی: تخم مرغ که از آن جوجه بیرون میآید [دلیل بر وجود کردگار است]. (همان: ۱۰۳).
(۳) دلیل تمام ادیان وَکتب آسمانی؛ که بر وجود خدای تعالى دلالت دارند.
(۴) دلیل حسی: نصرت خداوند به انبیا و مسلمانان و پذیرفتن دعای دعا کنندگان و هلاک کردن ظالمان و انتقام در دنیا از کفار؛ دلیل قطعی حسی بر وجود اللّٰه تعالى هستند، نیز معجزات انبیا دلیل حسی بر وجود اللّٰه میباشد.
(۵) وجود ممکنات به طور بدیهی مقتضی وجود واجب است: بدیهی است که مجموع ممکنات موجود ممکن هستند، و هر ممکنی به علّتی نیاز دارد که به او وجود ببخشد، بنابراین مجموع ممکنات موجود کلا به پدیدآورندهای نیازمند میباشند.
حال این پدید آورنده یا خود این مجموعه است و چنین چیزی محال است؛ چون مستلزم سبقت چیزی بر نفس خود میباشد، یا جزئی از این مجموعه است، و چنین چیزی نیز محال است؛ زیرا اگر فرض شود [پدید آورنده در وسط مجموعه گرفته و] جزء اوّلی نیست، لازم میآید تقدم شیءای بر نفس خود و بر ما سبق خود، و اگر فرض شود جزء اوّلی است، فقط تقدم شیءای بر نفس خود لازم میآید و باطل بودن هر یک از اینها آشکار است. بنابراین ثابت گردید که برای ممکنات موجود پدید آورندهای که واجب الوجود باشد، وجود دارد.
همچنین ممکنات موجود خواه متناهی و خواه غیر متناهی فرض شوند، حتماً با وجود بر پا هستند، حالا همین وجود، اگر منشأش ذات امکان و ماهیت ممکنات فرض شود، باطل است؛ زیرا در گذشته ضمن بیان احکام ممکن گفته شد که هیچ کدام از ماهیّت ممکنات مقتضی وجود نیست؛ بنابراین الزاماً باید منشأ وجود ممکنات چیزی جدا از آنها باشد، و بدیهی است موجودی که غیر ممکنات باشد، واجب الوجود است. (شیخ محمّد عبده، رساله التوحید: ۴۵ و ۴۶).
(۶) برهان محرّک غیر متحرک: این برهان حدود ۳۲۲ سال قبل از میلاد مسیح از طرف ارسطو، نخستین واضع علم منطق و معروفترین فیلسوف یونان، بر وجود خدا اقامه گردیده است و تقریرش به این صورت است که: «هر متحرکی ـ چه حرکت به معنای انتقال مکانی و تغییر از حالی، و چه حرکت به معنای انتقال از قوه به فعل و از امکان به تحقق و وقوع ـ به محرکی نیاز دارد و آن محرک نیز اگر به هر کدام از آن معانی، متحرک باشد به محرکی نیاز دارد، و در صورت امتداد دائمی این زنجیره، تسلسل به وجود میآید که محال است. پس تسلسل قطع میشود و به محرکی میرسد که به هیچ یک از معانی مذکور متحرک نیست.
یعنی: نه مسبوق به عدم است و نه پذیرای عدم و نه کمالش از قوه به فعل و از امکان به تحقق میرسد، بلکه قدیم و ازلی و ابدی و نیستی ناپذیر و لایتغیر و واجب الوجود و همیشه دارای کمال مطلق است و آن ”اللّٰه“ است.» (کتاب ”خدا“ تالیف محمود عقاد، ترجمه محمّد علی خلیلی، ص۲۰۰).
(۷) برهان أعلى وَاکمل: برهان اعلى و اکمل که از ابتکارات سنت آنسلم و آنگاه در فلسفه دانشمند فرانسوی دکارت (۱۰۲۹م) و معروف به پدر فلسفهی جدید، بر تحقیق و توضیح آن افزوده شده است، تقریر آن برهان به این صورت است که: «هیچ کاملی به عقل در نمیآید مگر اینکه عقل در صدد شناختن کاملتر از آن میباشد و به این ترتیب تا منتهای درجهی خود پیش میرود و به جایی میرسد که ”غایت کمال مطلق“ است و هیچ مزیدی بر آن نیست و هیچ نقصی در آن یافت نمیشود.
چنین وجود کاملی که مزیدی بر آن نباشد، لامحاله موجود است؛ زیرا وجودِ تصوریاش کمتر از وجود حقیقیاش میباشد؛ چرا که عدم وجودش کمالیت مطلق را از او منتفی میسازد و کمال برایش باقی نمیماند و بلکه در نقص مطلق خواهد بود. بنابراین مادامی که کمال برایش ثابت شده باشد، تصور همان کمال وجودش را ثابت مینماید و آن وجود، موجود و دارای کمال مطلق و مبرّا از هر نقص، خداست. بنابراین اعتقاد به خدا لازمهی تفکر هر انسانی است.»
آیات و احادیثی که بر عظمت و کمال اللّٰه دلالت دارد، مثل: «اللّٰه اکبر»، «لِلّٰهِ المَثَلُ الأَعْلَى» و «سُبْحَانَ رَبِّیَ الأَعْلَى» و… دلیل بر صحت این برهان است. (سیر تحلیلی کلام اهل سنّت).
(۸) برهان علت: هر پدیده و معلول دارای علت است و همواره علت از معلول خود مقدم است و وجود معلول مشروط به وجود علت است و هر علت معلول علتی دیگر است، حال چون وجود هر چیز مشروط به وجود چیز دیگر است، پس همه مشروطهایی هستند که شرطشان وجود ندارد پس باید هیچ چیز یافته نشود و این خلاف مشاهده است؛ پس به طور قطع و یقین، واجب بالذات و علت غیر معلول و وجود غیر مشروطی وجود دارد که وجود بیشرط او، موجب تحقق همه شرطها و ایجاد همه موجودات گردیده است.
(۹) برهان نظم وَهدایت: این برهان از زندهترین و ارزندهترین برهانهای اثبات وجود آفریدگار است و بیشترین اتکای قرآن بر همین برهان است، به طور خلاصه عبارت است از اینکه: «پدیدههای کلی و جزئی این جهان، چون عموماً هماهنگ، منظم و هدفدار هستند، و با یک علم محیط و عنایت خاص و ارادهی شامل پدید آمده و در حال حرکت میباشند، دلالت قطعی دارند بر اینکه ذات توانای بااراده و حکیمی آنها را آفریده و آنها را بهحرکت انداخته است و آن ذات ازلی و ابدی و متعالی، خدا و آفریدگار جهان است.» کتاب ”خدا“ تالیف عقاد (سیر تحلیلی کلام اهل سنّت).
«سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الْأَعْلَى ٭ الَّذِی خَلَقَ فَسَوَّى ٭ وَالَّذِی قَدَّرَ فَهَدَى» [الأعلى: ۱-۳]؛ «منزه شمار نام پرودگار بلندمرتبهات را؛ همان خداوند که آفرید و منظم کرد و همان که اندازه گیری کرد و هدایت نمود.»
«قَالَ رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَى کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى» [طٰه: ۵۰]؛ پرودگار ما همان کسی است که به هر چیزی آن چه را که لازمهی آفرینش او است، داده، سپس او را هدایت کرده است (یعنی به مصالح و شیوهی برآورده کردن نیازهایش).
(۱۰) آمار سرسام آور دانشمندان خدا پرست: ملا عبداللّٰه احمدیان میفرماید: «… در چند قرن اخیر، بر اثر پیدایش اکتشافات و اختراعات، و مشاهدهی نظم و قانونمندی و راهیابی در تمام پدیدهها ـ از الکترونها، نوترونها، پروتونها و اتمها، گرفته تا منظومهی شمسی و کهکشانها ـ اکثریت قریب به اتفاق دانشمندان متخصص در فیزیک، شیمی، جانورشناسی، گیاهشناسی، زمینشناسی و فضاشناسی، ایمان قطعی خود را به وجود خدا و به علم و قدرت بی نهایت او اعلان کردهاند.» (سیر تحلیلی کلام اهل سنّت: ۲۸۱).
(۱۱) اختلاف لغات وَاصوات: امام رازی حکایت میکند که رشید از امام مالک رحمه الله پرسید: دلیل بر وجود اللّٰه چیست؟ فرمود: اختلاف لغات و اصوات و نغمات دلیل بر وجود اللّٰه است.
نویسنده: عبدالحکیم سیدزاده