بهترین نصیحت به عنوان نصیحت وداعی و پایانی این است؛ هر کدام از اصحاب سفری در نظر داشت در خدمت رسول الله صلی الله علیه وسلم حاضر می‌شد و از ایشان طلب دعا می‌کرد. رسول الله صلی الله علیه وسلم می‌فرمود: «استودع الله دينك و امانتك وخواتيم اعمالك»؛ دین شما، امانت و خاتمه اعمال شما […]

نصایح وداعیهٔ مولانا محمد دهقان در آخرین نشست با طلاب دوره حدیثبهترین نصیحت به عنوان نصیحت وداعی و پایانی این است؛ هر کدام از اصحاب سفری در نظر داشت در خدمت رسول الله صلی الله علیه وسلم حاضر می‌شد و از ایشان طلب دعا می‌کرد. رسول الله صلی الله علیه وسلم می‌فرمود: «استودع الله دينك و امانتك وخواتيم اعمالك»؛ دین شما، امانت و خاتمه اعمال شما را در امانت الله تعالی می‌گذارم. مراد از امانت همان است که الله تعالی می‌فرماید: «انا عرضنا الامانه على السماوات والارض والجبال فابين ان يحملنها واشفقن منها وحملها الانسان انه كان ظلوما جهولا»؛ لذا مراد از امانت؛ احکام شرعی هستند.

سه امری که باید آن‌ها را محکم گرفت عبارت‌اند:

١. دین؛ ٢. امانت؛ ٣. حسن خاتمه.

حسن خاتمه ظاهراً در اختیار من و شما نیست، ولی اسباب آن را حفاظت کنیم، آن‌چه لازمیست؛ حفظ دین، عمل بر دین و احکام شرع می‌باشد، آنگاه الله تعالی حسن خاتمه نصیب می‌فرماید.

وقار، عزت و آبروی خود را حفظ کنید

چگونه می‌توانید وقار خودتان را حفظ کنید؟ اولاً: پایبند نماز جماعت باشید تا مردم نسبت به مدرسه‌ای که شما از آن فارغ شده و آمده‌اید، حسن ظن و نیت داشته باشند.

گر شما نماز جماعت پایبندی نکنید؛ آنگاه وقار خودتان را از دست می‌دهید و مردم نسبت به اساتیذ شما بد گمان می‌شوند و آن مدرسه‌ای که به نام آن فارغ شده‌اید از چشم و نظر مردم می‌افتد، لذا؛ به نماز جماعت اهتمام بورزید.

الان شما در جایی آرام و آسوده قرار دارید؛ بعدأ که وارد جامعه می‌شوید، فکر حفاظت قوم، فکر و خیال زن و بچه، فکر شغل و کار؛ همه این‌ها دامن‌گیر شما می‌شوند، آن وقت می‌فهمید زمان طلبگی چه دوران خوبی بود! ارزش این اوقات را آن‌گاه خواهید فهمید که مبتلا به گرفتاری‌ها باشید؛ لذا نماز با جماعت را پایبندی کنید، فرایض به جای خود حتی سنت و مستحبات را هم ترک نکنید. به نوافل و سنت‌ها اهمیت بدهید و به آن‌ها عمل کنید تا اصلاح شوید.

زهد و استغنا را پیشه خود قرار داده و طماع نباشید

پیش هیچ شخص ثروتمندی چاپلوسی نکنید و با این کار خود علم را ذلیل نگردانید، جایگاه علم را حفظ کنید، ارزش و منزلت علم در دستان شماست.

واقعهٔ شیخ سعید حلبی مشهور است که ایشان در مسجد جامع دمشق تدریس می‌کرد و به علت درد پا، پای خود را دراز می‌نمود و درس می‌داد، روزی در همین حال استاندار سرزمین شام -سوریه امروزی- داخل مسجد شد و این استاندار، شخص سفاک و خونریزی بود، هنگام ورودش به مسجد شیخ سعید پای خود را جمع نکرد و خوش‌آمد گویی هم ننمود و درس خود را ادامه داد.

استاندار با هیئت همراهش داخل مسجد شده و ایستاد، درس را تا مدتی گوش کرد و بعد از مسجد خارج شدُ رفت و به همراه غلام خود یک کیسه اشرفی فرستاد تا این‌ها را به شیخ سعید بدهد، وقتی که غلام کیسهٔ پر از پول را پیش حضرت شیخ سعید آورد، شیخ فرمود: سَلِّم علی مولاکَ وقُل له: مَن یَمُدُّ رِجلَه لا یَمُدُّ یَدَه؛ این پول‌ها را ببر و به مولی و آقای خود بده بگو: آن کسی که پایش را دراز می‌کند دست خود را دراز نمی‌کند! و آن هدیه را نپذیرفت.

ایشان تا این حد استغنا داشتند، در حالی که استاندار وقت آن تحفه را فرستاده بود، و با این بی‌اعتنایی شیخ نسبت به استاندار، مردم فکر کردند که او گردن شیخ را می‌زند. ولی “من کان لله کان الله له”؛ هر کسی که برای الله باشد، الله تعالی هم با او هست، دین به چنین افرادی احتیاج دارد که بوریا نشین بوده و استغنا داشته باشند، کسانی که طماع نباشند و هیچ قدرتی نتواند آن‌ها را بخرد، به یک استکان خریدن به جای خود بلکه به مبلغ هنگفت هم خریده نشوند چنین افرادی سبب ترقی دین می‌شوند.

انسان به وسیلهٔ جمع‌آوری هیزم خرج و مخارج خود را تامین کند بهتر است که دستش به خاطر خویش جلوی کسی دراز کند، البته به خاطر دین جایز است ولی به خاطر خود درست نیست.

ارتباط خود را با مراکز علمی قطع نکنید

شما فارغ می‌شوید و به خانه و کاشانه خود می‌روید، افرادی هستند از وقتی فارغ شده‌اند تا به حال، ما از آن‌ها خبری نداریم، چون رابطه خودشان را از مراکز علمی که مرکز دین محسوب می‌شود را قطع کرده‌اند، این سبب محرومیت طالب العلم، پس این تعلق را قطع نکنید؛ بلکه با اساتید خود در تماس بوده و یا این‌که حضوری بیایید و آن‌ها را ملاقات کنید تا خاطر شما نیز در ذهن اساتید بماند در غیر این صورت؛ اساتید هم فراموش می‌کنند که چنین شاگردی داشته‌اند.

آگاه باشید شما از نصاب کتب درسی فارغ شدید نه علم

فی الحال ابتدای شروع شما برای دریافت علم است، هیچ‌گاه خود را بی‌نیاز ندانید؛ در ابتدا خودتان را مولوی معرفی نکنید، بلکه بگویید طالب العلم هستم، کلید علم مطالعه است هم‌اکنون راه علم به شما نشان داده شده، از پایبند بودن به مطالعه علم نصیب می‌شود بعد از فراغت به دنیا مشغول نشوید و تعلق و رابطه خود را با علم قطع نکنید.

امام ابویوسف رحمه‌الله وقتی در مرض وفات بودند یکی از شاگردان ایشان به ملاقات وی رفت، امام ابویوسف از او مسأله‌ای پرسیدند که؛ رمی جمار در حالت سواری افضل است یا در حالت پیاده؟ نتواتست جواب ایشان را بدهد، امام ابویوسف رحمه‌الله فرمود: بعد از هر رمیی که رمی دیگری هست در حالت سواری افضل است و اگر چنان‌چه بعد از آن رمی، رمی دیگری نیست با پای پیاده افضل و بهتر است. بعد از این، شاگرد خداحافظی کرد و رفت، دم در که رسید صدای گریه بلند شد متوجه شد که امام ابویوسف وفات کردند؛ یعنی تا به وقت موت کار ایشان مصداق مقولهٔ “اطلبو العلم من المهد الی اللحد” مطالعه و مشغول مباحث علمی بود.

دنبال علم نافع همراه با عمل باشید

علمی که به‌وسیلهٔ آن توفیق عمل حاصل شود، علم نافع است در غیر این صورت روز قیامت؛ این علم وبال جان است و روز قیامت سخت‌ترین عذاب برای عالم بی‌عمل هست؛ لهذا به دنبال علم نافع و توفیق عمل باشید.

از محبت مال و جاه بپرهیزید

در حدیث می‌آید: جاه و مال به منزلهٔ دو گرگ گرسنه‌اند وقتی به گله‌ای حمله کنند هر چه ببینند را کشته، می‌درند و می‌خورند، محبت دنیا و محبت مال و جاه انسان را مانند گرگ هلاک می‌کند.

مولانا اشرف‌علی تهانوی می‌فرمایند: دو چیز هلاک کنندهٔ علما هستند: یکی حرص و دیگری کبر، این دو چیز برای شخص عالم ناپسند هستند، عالم باید متواضع باشد و از تکبر و غرور دوری کند، هر کس که علم بیشتر دارد تواضعش بیشتر است.

از مال، جاه، مرتبت، منزلت، نام و نشان بر حذر باشید؛ زیرا باعث بربادی شما می‌شود، پیامبر اسلام  می‌فرمایند: کسی که به سمت او اشاره شود؛ فلان شخص است و از او تعریف و تمجید شود همین باعث ایجاد غرور و تکبر در او می‌گردد.

مولانا اعزازعلی، یکی از اساتید دیوبند ملقب به شیخ‌الادب می‌فرماید: “خمولی اطیب الحالات عندی واعزازی لدیهم فیه عار”؛ بی‌نام و نشان بودن برایم بهترین چیز و عزت است، این‌که جلوی مردم نام و نشان داشته باشم برایم ننگ و عار است.

از اعمالی که سبب بدنامی علماست بپرهیزید

شما الان به نام عالم شناخته می‌شوید، هر جا که عمل خفت‌آمیزی انجام دهید باعث بدنامی علما می‌شود؛ پس چنین کاری نکنید که سبب بدنامی علما قرار بگیرید، بالاخص اخلاق خود را اخلاق نیکو و حسنه قرار بدهید، از درشتی و تندی پرهیز کنید.

تواضع و فروتنی اختیار کنید

هرگاه انسان متواضع باشد خودبه‌خود جایگاه و منزلتش بالا می‌رود، پس سعی کنید هرگز خود را بروز ندهید بلکه هر کجا که هستید خالصانه خدمت کنید.

از تک‌روی و منیت بپرهیزید

از خود تعریف نکنید، خویش تن را مطرح و بروز ندهید، خود را شخصیتی نشمارید؛ هرگاه انسان خود رأی شود در مشکلات سنگین می‌افتد، قدر علما به خصوص مسن و سالخورده را بدانید و احترامشان را به جا آورید؛ آن‌ها برای دین خدمت کرده‌اند با آنها همکاری داشته باشید، اینطور نباشد که آنها را تحقیر کرده و بر آنها اعتراض کنید و با آن‌ها موافقت شود تا موقعیت خدمت‌رسانی بیشتر نصیبتان شود.

وقت را غنیمت شمرده و آن را ضایع نکنید

در مغازه‌ها و مجالس بیهوده ننشینید، قدر و منزلت شما از بین می‌رود. با علما و صالحان بنشینید و سر کارتان با علم و مطالعه باشد، وقت خود را با افراد بیکار نگذرانید، قدر و منزلت خود را بشناسید و از تضییع اوقات پرهیز کنید.

نصیحت یازدهم: با مصلحان و صاحبان طریقت رابطه برقرار کنید
با کسانی که اهل الله و اهل طریقت هستند رابطه و تعلق خاص داشته باشید تا ذریعهٔ اصلاح شما شوند.

در پی ترقی علمتان باشید

با تدریس کتاب و مطالعه همیشگی علم خود را ترقی دهید، اگر مشغولیت شما تدریس قرآن کریم؛ ناظره و روخوانی قرآن باشد از آن عار نکنید، بالاترین مقام، مقام قرآن است؛ «خیرکم من تعلم القرآن و علمه.»، این امر ذریعهٔ ترقی شما می‌شود، هر کجا که وقت داشتید چه در مسجد یا مدرسه وقت خود را صرف تعلیم قرآن کنید.

فقط به اندازهٔ تامین معاش و نیازهای روزمره خود کار دنیوی انجام دهید و هدف اصلی‌تان علمی باشد که آن‌را طی ده سال خوانده‌اید؛ اگر به خاطر دنیا علم فرا گرفتید بهتر که از ابتدا علم نمی‌آموختید. اکنون که مدتی وقت خودتان را به فراگیری علم گذراندید باید قدر علم را بشناسید و برای علم و مردم خدمت کنید.

جماعت تبلیغ را جدی بگیرید

در شرایط امروزی «نشستن در خدمت شیخ» و «رفتن به جماعت تبلیغ» سبب اصلاح انسان می‌شود.

رفتن به جماعت تبلیغ انسان را از وضعیت مردم و دینشان با خبر می‌سازد، بعد از آگاهی از احوال دینی مردم درد و محبت دین در دل پدیدار می‌شود.

تذکر: این چند نکته را یاداشت و هر چند گاهی مطالعه کنید و بر آن‌ها عمل نمایید.

نویسنده: ابوبکر حسین‌پور